ترجمه عمدة الأحکام من کلام خیر الأنام

فهرست کتاب

بابُ الهَدْی: باب هدی

بابُ الهَدْی: باب هدی

هدی: هر چیزی که به خانۀ خدا هدیه شود مانند شتر، گاو و گوسفند و چیزهای دیگر.

۲۳۲-«عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: فَتَلْتُ قَلائِدَ هَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ ج ثُمَّ أَشْعَرَها وَقَلَّدَهَا- أَوْ قَلَّدتُّهَا- ثُمَّ بَعَثَ بِهَا إلَى الْبَيْتِ، وَأَقَامَ بِالْمَدِينَةِ، فَمَا حَرُمَ عَلَيْهِ شَيْءٌ كَانَ لَهُ حِلاًّ».

واژه‌ها:

فتلتُ: بافتم.

القلائد: جمع قلاده، چیزی بافته شده از نخ یا آهن یا غیره که به گردن حیوان آویخته می‌شود تا علامتی باشد برای اینکه این حیوان هدیه به خانۀ خدا است و به آن تعرض نشود.

أشعرها: از إشعار است، یعنی یک طرف کوهان شتر یا کمر گاو را چاق دادن تا خون از آن جاری شود و علامتی باشد که این حیوان هدیه به خانۀ خدا است و مورد تعرض قرار نگیرد.

قلَّدها: به گردنش آویخت.

مفهوم حدیث: «عایشه لمی‌فرماید: من قلادۀ قربانی رسول الله جرا بافتم سپس ایشان با چاق دادن کوهانش آن را علامتگذاری کرد و قلاده را به گردن قربانی آویخت- یا من آویختم- سپس قربانی را به خانۀ خدا فرستاد، و خود در مدینه باقی ماند، و به سبب این کار محرم نشد تا چیزی بر آن حرام شود».

۲۳۳-«عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: أَهْدَى رَسُولُ اللَّهِ ج مَرَّةً غَنَماً».

مفهوم حدیث: «عایشه لمی‌فرماید: یکبار رسول الله جگوسفندی را به خانۀ خدا هدیه کرد».

۲۳۴-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ ج رَأَى رَجُلاً يَسُوقُ بَدَنَةً، فَقَالَ: ارْكَبْهَا، قَالَ: إنَّهَا بَدَنَةٌ، قَالَ ارْكَبْهَا، فَرَأَيْتُهُ رَاكِبَهَا، يُسَايِرُ النَّبِيَّ ج.

وَفِي لَفْظٍ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ أَوْ الثَّالِثَةِ: ارْكَبْهَا وَيْلَكَ، أَوْ وَيْحَكَ».

واژه‌ها:

یسوق: می‌راند.

البَدَنَة: شتر یا گاو، به علت بزرگی جسمش به او بدنه می‌گویند. ولی منظور از آن در این حدیث فقط شتر است زیرا بر شتر می‌توان سوار شد نه بر گاو.

ارکبها: بر او سوار شو.

یسایر: با هم می‌روند.

وَيْلَكَ: به معنی نابودی و هلاکت می‌باشد، ولی در به کار بردن آن معنای ظاهریش مد نظر نیست، بلکه به منظور نهیب دادن به کسی است که از انجام دادن کاری سر باز می‌زند.

وَيْحَكَ: کلمه‌ای است که دلالت بر ترحم وشفقت بر کسی می‌دهد که به مصیبتی گرفتار آمده باشد. بیچاره.

مفهوم حدیث: «از ابو هریره سروایت است که پیامبر جشخصی را دید که شتری را می‌راند، پیامبر جبه آن مرد فرمود: بر شتر سوار شو، آن مرد در پاسخ گفت: این شتر هدیه به خانۀ خدا است، پیامبر جفرمودند: بر آن سوار شو. ابو هریره سمی‌گوید: آن مرد را دیدم که بر شترش سوار شده و همراه پیامبر جحرکت می‌کند.

و در روایتی: بار دوم یا بار سوم به او فرمود: وای بر تو یا بیچاره بر آن سوار شو».

۲۳۵-«عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ س قَالَ: أَمَرَنِي النَّبيُّ ج أَنْ أَقُومَ عَلَى بُدْنِهِ، وَأَنْ أَتَصَدَّقَ بِلَحْمِهَا وَجُلُودِهَا وَأَجِلَّتِهَا، وَأَنْ لا أُعْطِيَ الْجَزَّارَ مِنْهَا شَيْئًا. وَقَالَ: نَحْنُ نُعْطِيهِ مِنْ عِنْدِنَا».

واژه‌ها:

أقوم علی: عهده دار می‌شوم.

البُدْن: جمع بدنه به معنی شتر. و در حرکت دال، سکون و ضمه هر دو صحیح است.

الجلود: جمع جلد به معنی پوست.

الأَجِلَّة: جمع جُلّ، به معنی پالان.

الجزّار: قصاب.

مفهوم حدیث: «علی بن ابی طالب سمی‌فرماید: رسول الله جبه من فرمود تا عهده دار قربانی کردن بقیۀ شترهایش شوم، و گوشت و پوست و پالان آن شترها را صدقه بدهم، و بابت دستمزد چیزی از گوشت و پوست و پالان به قصاب ندهم، و فرمود: ما دستمزد قصاب را خودمان پرداخت می‌کنیم».

۲۳۶-«عَنْ زِيَادِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ: رَأَيْتُ ابْنَ عُمَرَ ب أَتَى عَلَى رَجُلٍ قَدْ أَنَاخَ بَدَنَتَهُ يَنْحَرُهَا، فَقَالَ: ابْعَثْهَا قِيَاماً مُقَيَّدَةً، سُنَّةَ مُحَمَّدٍ ج».

واژه‌ها:

أناخ: خوابانید.

ینحرها: او را قربانی می‌کند.

ابْعَثْهَا قِيَاماً مُقَيَّدَةً: او را در حالی که دست چپش را بسته‌ای بایستان.

مفهوم حدیث: «زیاد بن جبیر می‌گوید: ابن عمر برا دیدم که نزد مردی آمد که شترش را خوابانیده و قربانی می‌کند، به او گفت: شترت را در حالیکه دست چپش را بسته‌ای بایستان و قربانی کن، این سنت محمد جاست».