ترجمه عمدة الأحکام من کلام خیر الأنام

فهرست کتاب

بابُ ما یُنْهَى عنْهُ منَ البیوعِ: باب چیزهایی که خرید و فروش آن منع شده است

بابُ ما یُنْهَى عنْهُ منَ البیوعِ: باب چیزهایی که خرید و فروش آن منع شده است

۲۵۳-«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ الْمُنَابَذَةِ- وَهِيَ طَرْحُ الرَّجُلِ ثَوْبَهُ بِالْبَيْعِ إلَى الرَّجُلِ قَبْلَ أَنْ يُقَلِّبَهُ أَوْ يَنْظُرَ إلَيْهِ- وَنَهَى عَنْ الْمُلامَسَةِ، وَالْمُلامَسَةُ لَمْسُ الرجلِ الثَّوْبَوَلا يَنْظُرُ إلَيْهِ».

واژه‌ها:

الْمُنَابَذَةُ: خرید و فروشی است که در آن فروشنده لباسی را که می‌خواهد بفروشد جلوی مشتری می‌اندازد و قبل از اینکه مشتری آن را بررسی یا به آن نگاه کند معامله تمام شده به حساب می‌آید.

الطرح: انداختن.

یُقَلِّبه: آن را بررسی می‌کند.

الـْمُلامَسَةُ: تمام شدن معامله با دست کشیدن به لباس بدون نگاه کردن و بررسی کردن آن.

مفهوم حدیث: «ابو سعید خدری سمی‌فرماید: رسول الله جاز خرید و فروش به صورت منابذه و ملامسه نهی فرمودند».

۲۵۴-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: لا تَلَقَّوُا الرُّكْبَانَ، وَلا يَبِعْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَيْعِ بَعْضٍ، وَلا تَنَاجَشُوا، وَلا يَبِعْ حَاضِرٌ لِبَاد، وَلا تَصُرُّوا الْغَنَمَ، وَمَنْ ابْتَاعَهَا فَهُوَ بِخَيْرِ النَّظَرَيْنِ بَعْدَ أَنْ يَحْلِبَهَا، إِنْ رَضِيَهَا أَمْسَكَهَا، وَإِنْ سَخِطَهَا رَدَّهَا وَصَاعاً مِنْ تَمْرٍ.

وَفِي لَفْظٍ: وَهُوَ بِالْخِيَارِ ثَلاثَاً».

واژه‌ها:

لا تَلَقَّوْا الرُّكْبَانَ: به پیشباز فروشندگانی که از خارج از شهر می‌آیند قبل از رسیدنشان به بازار نروید. از آنجایی که این کار باعث پایین آوردن قیمت فروشنده می‌شود وممکن است به علت عدم آگاهی از قیمت واقعی کالا در بازار دچار فریب بشود از آن نهی شده است.

لا یبع بعضکم علی بیع بعض: وقتی فروشنده در حال فروش کالای خود به مشتری است فروشندۀ دیگری در معاملۀ آنها دخالت نکند تا کالای خود را به قیمت ارزانتر بر آن مشتری عرضه کند.

لا تَنَاجَشُوا: فعل نهی از ماده (نجش) است، و نجش یعنی اینکه شخصی قیمت کالایی را بالا می‌برد یا اینکه از آن تعریف می‌کند بدون اینکه قصد خریدن آن را داشته باشد، بلکه هدفش فریب دادن مشتری است.

لا يَبِعْ حَاضِرٌ لِبَادٍ: الحاضرُ: کسی که در شهر ساکن است، والبادي: منسوب به بادیه یعنی صحرا و بیابان است و در اینجا منظور کسی است که برای فروش کالا و جنسش به شهر می‌آید. در این حدیث از اینکه شخص مقیم در شهر برای روستایی یا بیابان نشین کالایش را بفروشد جلوگیری شده است تا اینکه تاجران آن شهر بتوانند با خریدن مستقیم کالا از آنها سود ببرند.

وَلا تَصُرُّوا الْغَنَمَ: التَصْرِيةُ: بستن پستان گوسفند به گونه‌ای که ظاهرا پر شیر نشان دهد، وبدین ترتیب مشتری فریب ظاهر آن را می‌خورد.

ابتاع: خرید.

خیر النظرَین: بهترین انتخاب از بین دو چیز.

یحلبها: شیر (گوسفند) را می‌دوشد.

أمسك: نگاه داشت.

سخطها: باعث نارضایتی او شد. از او خوشش نیامد.

الصاع: چهار مُدّ است، وهر مُدّ نیز به اندازۀ دو کف دست یک انسان بالغ متوسط است. تقریباً یک صاع برابر با ۷۵/۲ لیتر و ۲ کیلو و ۱۷۵ گرم است.

مفهوم حدیث: «ابو هریره سمی‌فرماید: رسول الله جفرمودند: به منظور خرید کالا به پیشباز فروشندگانی که از خارج از شهر می‌آیند نروید، و وقتی فروشنده در حال فروش کالای خود به مشتری است فروشندۀ دیگری در معاملۀ آنها دخالت نکند تا کالای خود را به قیمت ارزانتر به آن مشتری عرضه کند، و کسی که نیت خرید کالایی را ندارد از بالا بردن دروغین قیمت خودداری کند، و شخص ساکن در شهر کالای کسی که از بیرون از شهر می‌آید را برایش نفروشد، و پستان گوسفند را نبندید، و اگر کسی فریب ظاهر پستان پر شیر گوسفند را خورد و آن را خرید ولی بعد از دوشیدن آن متوجه حقیقت شد می‌تواند یکی از این دو گزینه را انتخاب کند: اگر بدان راضی شد گوسفند را نزد خود نگه می‌دارد، و اگر از آن خوشش نیامد گوسفند را همراه با یک صاع خرما به فروشنده بر می‌گرداند.

و در روایتی: خریدار تا سه روز حق برگرداندن گوسفند را دارد».

۲۵۵-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ بَيْعِ حَبَلِ الْحَبَلَةِ، وَكَانَ بَيْعاً يَتَبَايَعُهُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ، كَانَ الرَّجُلُ يَبْتَاعُ الْجَزُورَ إلَى أَنْ تُنْتَجَ النَّاقَةُ، ثُمَّ تُنْتَجَ الَّتِي فِي بَطْنِهَا.

قِيلَ: إنَّهُ كَانَ يَبِيعُ الشَّارِفَ- وَهِيَ الْكَبِيرَةُ الْمُسِنَّةُ- بِنِتَاجِ الْجَنِينِ الَّذِي فِي بَطْنِ نَاقَتِهِ».

واژه‌ها:

حَبَلُ الْحَبَلَةِ: جنین جنین حیوان که در شکم مادرش می‌باشد.

یتبایع: خرید و فروش می‌کند.

یبتاع: می‌خرد.

الْجَزُور: شتر.

تُنْتَجُ: به دنیا بیاید.

الشارف: ماده شتر پیر.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: رسول الله جاز خرید و فروش جنین جنین حیوان نهی کردند. این خرید و فروش معامله‌ای بود که عرب جاهلیت آن را انجام می‌داد، به گونه‌ای که شخصی شتر ماده‌ای را انتخاب می‌کرد و به فروشنده می‌گفت: اگر این شتر، ماده شتری به دنیا آورد سپس آن ماده شتر بزرگ شد و شتری به دنیا آورد آن شتر را می‌خرم».

و اینگونه نیز تفسیر شده است: فروشنده ماده شتر پیرش را با بچۀ جنینی که در شکمش بود می‌فروخت.

۲۵۶-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ بَيْعِ الثَّمَرَةِ حَتَّى يَبْدُوَ صَلاحُهَا، نَهَى الْبَائِعَ وَالْمُبْتَاعَ».

واژه‌ها:

یبدو: ظاهر می‌شود.

الْـمُبْتَاعُ: خریدار، مشتری.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: رسول الله جفروشنده و مشتری را از خرید و فروش محصولی که رسیده بودنش ظاهر نشده باشد باز داشته است».

۲۵۷-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ بَيْعِ الثِّمَارِ حَتَّى تُزْهِيَ، قِيلَ: وَمَا تُزْهِي؟ قَالَ: حَتَّى تَحْمَرَّ، قَالَ: أَرَأَيْتَ إذا مَنَعَ اللَّهُ الثَّمَرَةَ بِمَ يَسْتَحِلُّ أَحَدُكُمْ مَالَ أَخِيهِ»؟

واژه‌ها:

تُزْهِي: میوه با تغییر رنگ دادن رسیده می‌شود.

بِمَ: با چه چیزی.

یستحل: حلال می‌داند.

مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمی‌فرماید: رسول الله جاز فروختن محصولات کشاورزی تا زمانی که نرسیده باشد باز داشته است، سوال شد: چه چیز نشان دهندۀ رسیده بودن محصولات است؟ فرمود: هنگامی‌که قرمز شود، انس سهمچنان فرمود: اگر خداوند جلوی رسیده شدن محصولات کشاورزی را بگیرد چگونه کسی می‌تواند مال برادرش را برای خود حلال بداند»؟

۲۵۸-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاس ب قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ تُتَلَقَّى الرُّكْبَانُ، وَأَنْ يَبِيعَ حَاضِرٌ لِبَاد، قَالَ: فَقُلْتُ لابْنِ عَبَّاسٍ ب: مَا قَوْلُهُ حَاضِرٌ لِبَادٍ؟ قَالَ: لا يَكُونُ لَهُ سِمْسَاراً».

واژه‌ها:

تُتَلَقَّى الرُّكْبَانُ: رفتن به پیشباز فروشندگانی که از خارج شهر می‌آیند به منظور خرید کالاهایشان قبل از رسیدن به بازار شهر.

أَنْ يَبِيعَ حَاضِرٌ لِبَادٍ: الحاضرُ: کسی که در شهر ساکن است، والبادي: منسوب به بادیه یعنی صحرا و بیابان است و در اینجا منظور کسی است که برای فروش کالا و جنسش به شهر می‌آید. در این حدیث از اینکه شخص مقیم در شهر برای روستایی یا بیابان نشین کالایش را بفروشد جلوگیری شده است تا اینکه تاجران آن شهر بتوانند با خریدن مستقیم کالا از آنها سود ببرند.

السمسار: دلال.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عباس بمی‌فرماید: رسول الله جاز اینکه شخصی به پیشباز صحرا نشین برود تا کالایش را از او بخرد یا از اینکه برای شخص بیابان نشین دلالی کند نهی فرمودهاست. راوی می‌گوید: به ابن عباس بگفتم: منظورش از اینکه شخص شهر نشین برای بیابان نشین نفروشد چیست؟ فرمود: برای او دلالی و سمساری نکند».

۲۵۹-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ الْمُزَابَنَةِ، أَنْ يَبِيعَ ثَمَرَ حَائِطِهِ إنْ كَانَ نَخْلاً بِتَمْرٍ كَيْلاً، وَإِنْ كَانَ كَرْماً أَنْ يَبِيعَهُ بِزَبِيبٍ كَيْلاً، وَإِنْ كَانَ زَرْعاً أَنْ يَبِيعَهُ بِكَيْلِ طَعَامٍ، نَهَى عَنْ ذَلِكَ كُلِّهِ».

واژه‌ها:

الـْمُزَابَنَةِ: خرید و فروشی است که در آن کالایی که پیمانه یا وزن و یا تعداد آن مشخص نیست به مقدار مشخصی از جنس خود فروخته می‌شود. مثلاً شخصی محصول خرمای خود را همانگونه که بر سر درخت نخل است به مقدار معینی از خرما که از نخل چیده و وزن شده است می‌فروشد. علت نهی از اینگونه معاملات عدم آگاهی در کالای فروخته شده و در نتیجه ضرر رسیدن به یکی از طرفین می‌باشد و همچنین در اینگونه معاملات احتمال وقوع ربا بسیار بالا است.

الحائط: باغ، بستان.

الکیل: پیمانه.

الکَرم: انگور.

الزبیب: کشمش.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: رسول الله جاز خرید و فروش به صورت مزابنه نهی کرده است، بدینگونه که اگر محصول باغش خرما باشد آن را به پیمانۀ مشخصی از خرما بفروشد، یا اگر انگور باشد به کشمش و اگر غلات باشد به مواد غذایی بفروشد. از تمام این موارد نهی فرمودند».

۲۶۰-«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: نَهَى النَّبِيُّ ج عَنْ الْمُخَابَرَةِ وَالْمُحَاقَلَةِ، وَعَنْ الْمُزَابَنَةِ وَعَنْ بَيْعِ الثَّمَرَةِ حَتَّى يَبْدُوَ صَلاحُهَا، وَأَنْ لا تُبَاعَ إلاَّ بِالدِّينَارِ وَالدِّرْهَمِ، إلاَّ الْعَرَايَا».

الْمُحَاقَلَةُ: بيعُ الحِنْطَةِ في سُنْبُلِها بِحِنْطَةٍ.

واژه‌ها:

الـْمُخَابَرَةُ: معامله‌ای است که در آن زمین دار زمین خود را در اختیار کشاورز قرار می‌دهد و در مقابل مقدار معینی از محصول مانند یک سوم یا یک چهارم را دریافت می‌کند، در این نوع معامله تهیۀ بذر با خود کشاورز است، بر خلاف مزارعه که صورت آن مانند همین معامله است به خلاف اینکه بذر را صاحب زمین در اختیار کشاورز قرار می‌دهد.

الـْمُحَاقَلَةُ: فروش گندم در خوشه به گندمی‌که از خوشه جدا شده است.

الـْمُزَابَنَةُ: خرید و فروشی که در آن کالایی که پیمانه یا وزن و یا تعداد آن مشخص نیست به مقدار مشخصی از جنس خود فروخته می‌شود.

الْعَرَايَا: جمع العَرِیة است که نوعی مستثنی از انواع خرید و فروش مزابنه می‌باشد، بدین گونه که در گذشته مردم به سبب تهی دستی نمی‌توانستند کالاهای مورد نیاز خود را نقدی بخرند، و هر وقت میوه‌های فصل مانند رطب به بازار می‌آمد به مردم اجازه داده می‌شد تا خرمای خشک را بدهند و در مقابل رطب بگیرند، ولی به فرض اینکه اگر آن رطب خشک شود از لحاظ وزن همان وزن خرمای خشک را داشته باشد تا از لحاظ وزنی ربا صورت نگیرد.

الحِنْطَةُ: گندم.

مفهوم حدیث: «جابر بن عبد الله بمی‌فرماید: پیامبر جاز خرید و فروش به صورت مخابره و محاقله و مزابنه و از فروش محصول قبل از رسیده شدنش نهی کرده است، و همچنین فرموده‌اند: محصولات کشاورزی با درهم و دینار خرید و فروش شود، و معاملۀ عرایا را از این دسته مستثنی کردند».

۲۶۱-«عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ الأَنْصَارِيِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ ثَمَنِ الْكَلْبِ، وَمَهْرِ الْبَغِيِّ، وَحُلْوَانِ الْكَاهِنِ».

واژه‌ها:

ثمن الکلب: پولی که از فروش سگ به دست می‌آید.

مَهْر الْبَغِيِّ: مبلغی که زن فاحشه در مقابل زنا دریافت می‌کند.

حلوان الکاهن: چیزی که کاهن در مقابل کهانتش کسب می‌کند. و کاهن کسی است که ادعای پیشگویی و غیب را می‌کند.

مفهوم حدیث: «ابو مسعود انصاری سمی‌فرماید: رسول الله جاز پولی که توسط فروش سگ به دست می‌آید و از مبلغی که زن زنا کار در مقابل زنا دریافت می‌کند و چیزی که کاهن در مقابل کهانتش به دست می‌آورد نهی فرموده است».

۲۶۲-«عَنْ رَافِعِ بْنِ خَدِيجٍ س أَنْ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: ثَمَنُ الْكَلْبِ خَبِيثٌ، وَمَهْرُ الْبَغِيِّ خَبِيثٌ، وَكَسْبُ الْحَجَّامِ خَبِيثٌ».

واژه‌ها:

الْحَجَّام: کسی که شغلش کشیدن خون انسان از زیر پوستش می‌باشد، حجامت یک نوع درمان سنتی به شمار می‌رود.

مفهوم حدیث: «رافع بن خدیج سمی‌فرماید: رسول الله جفرمودند: پولی که از فروش سگ به دست آید ناپاک است، و مبلغی که زن زنا کار در مقابل زنایش دریافت می‌کند ناپاک است، و در آمد شخصی که جهت درمان خون دیگران را می‌کشد نیز ناپاک است».