بابُ العَرایا وغیر ذلکَ: باب عرایا و دیگر مسایل
۲۶۳-«عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج رَخَّصَ لِصَاحِبِ الْعَرِيَّةِ أَنْ يَبِيعَهَا بِخَرْصِهَا.
وَلِمُسْلِمٍ: بِخَرْصِهَا تَمْراً تَأْكُلُونَهَا رُطَباً».
واژهها:
رخَّص: اجازه داد.
الْعَرِيَّة: فروش خرمای موجود بر روی نخل به پیمانهای مساوی با خرمای خشک.
الخَرْصُ: گمانه و تخمین.
مفهوم حدیث: «زید بن ثابت سمیفرماید: رسول الله جبه کسی که میخواهد به صورت عریه خرما بخرد اجازۀ چنین کاری را داده است، به شرط اینکه آن مقدار رطب اگر خشک شود در تخمین برابر با خرمایی باشد که از مشتری میگیرد».
و در صحیح امام مسلم آمده است: به اندازۀ آن خرما بگیرید تا بتوانید رطب بخورید.
۲۶۴-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج رَخَّصَ فِي بَيْعِ الْعَرَايَا فِي خَمْسَةِ أَوْسُقٍ أَوْ دُونَ خَمْسَةِ أَوْسُقٍ».
واژهها:
رَخَّصَ: اجازه داد.
أوسق: جمع وَسق که برابر با شصت صاع پیامبر جاست، و هر صاع برابر ۲ کیلو و ۱۷۵ گرم میباشد. بنابراین هر وسق ۱۳۰ کیلو و ۵۰۰ گرم، و پنج وسق برابر با ۶۵۲ کیلو و ۵۰۰ گرم میباشد.
مفهوم حدیث: «ابو هریره سمیفرماید: رسول الله جاجازۀ خرید و فروش به صورت عرایا را دادند به شرط اینکه به مقدار پنج وَسق یا کمتر از آن باشد».
فَثَمَرُهَا لِلْبَائِعِ إلاَّ أَنْ يَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ.
وَلِمُسْلِمٍ: وَمَنْ ابْتَاعَ عَبْداً فَمَالُهُ لِلَّذِي بَاعَهُ إلاَّ أَنْ يَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ».
واژهها:
باع: فروخت.
أُبِّرَ: درخت نخل لقاح داده شد.
الـمبتاع: خریدار، مشتری.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمیفرماید: رسول الله جفرمودند: هر کس نخلی را خرید که عمل لقاح آن صورت گرفته بود محصولش از آن فروشنده است مگر اینکه خریدار شرط کند که از آن او باشد.
و در صحیح امام مسلم آمده است: و هر کس بردهای را خرید دارایی آن برده از آن فروشنده است مگر اینکه خریدار شرط کند که از آن او باشد».
۲۶۶-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: مَنْ ابْتَاعَ طَعَامًا فَلا يَبِعْهُ حَتَّى يَسْتَوْفِيَهُ.
وَفِي لَفْظٍ: حَتَّى يَقْبِضَهُ. وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب مِثْلُهُ».
واژهها:
ابتاع: خرید.
فَلا يَبِعْهُ: آن را نفروشد.
یستوفیه: آن را دریافت میکند.
یقبضه: آن را به دست میآورد.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر باز رسول الله جروایت میکند که ایشان فرمودند: هر کس غذایی را خرید تا زمانی که آن را تحویل نگرفته است نفروشد».
و از ابن عباس بنیز چنین روایت است.
۲۶۷-«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ عَامَ الْفَتْحِ: إنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَرَّمَ بَيْعَ الْخَمْرِ وَالْمَيْتَةِ وَالْخِنْزِيرِ وَالأَصْنَامِ. فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ شُحُومَ الْمَيْتَةِ؟ فَإِنَّهُ يُطْلَى بِهَا السُّفُنُ، وَيُدْهَنُ بِهَا الْجُلُود، وَيَسْتَصْبِحُ بِهَا النَّاسُ. فَقَالَ: لا، هُوَ حَرَامٌ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج عِنْدَ ذَلِكَ: قَاتَلَ اللَّهُ الْيَهُود، إنَّ اللَّهَ لَمَّا حَرَّمَ عَلَيْهِمْ شُحُومَهَا، جَمَلُوهُ ثُمَّ بَاعُوهُ فَأَكَلُوا ثَمَنَهُ».
واژهها:
عام الفتح: منظور فتح مکه است که در ماه رمضان سال هشتم هجری رخ داد.
الشحوم: جمع شحم به معنی چربی و پیه.
یُطلَی: کشیده میشود، مالیده میشود.
السفن: جمع سفینه به معنی کشتی.
یدهن: چرب میشود.
یستصبح: چراغ را روشن میکند.
قَاتَلَ اللَّهُ الْيَهُودَ: خداوند یهود را لعنت کند.
جملوه: ذوب کردند.
مفهوم حدیث: «جابر بن عبد الله بمیفرماید که او از رسول الله جدر سال فتح مکه شنید که ایشان فرمودند: خدا و پیامبرش خرید و فروش خمر و مردار و خوک و بت را حرام کردهاند، شخصی به ایشان گفت: یا رسول الله در مورد چربی مردار چه میفرمایید؟ زیرا از آن در چرب کردن بدنۀ کشتی و پوست بدن استفاده میشود و مردم چراغهایشان را با آن روشن میکنند. فرمودند: خیر حرام است، آنگاه رسول الله جفرمودند: لعنت خدا بر یهود باد، وقتی خداوند پیه را بر آنها حرام کرد آن را ذوب کردند و فروختند و پولش را خوردند».