ترجمه عمدة الأحکام من کلام خیر الأنام

فهرست کتاب

کِتَابُ الصِّیَامِ کتاب روزه

کِتَابُ الصِّیَامِ کتاب روزه

۱۷۶-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لا تَقَدَّمُوا رَمَضَانَ بِصَوْمِ يَوْمٍ وَ لايَوْمَيْنِ إلاَّ رَجُلٌ كَانَ يَصُومُ صَوْماً فَلْيَصُمْهُ».

واژه‌ها:

لا تقدموا: به پیشباز نروید، به استقبال نروید.

مفهوم حدیث: «ابو هریره سمی‌فرماید: رسول الله جفرمودند: با روزه گرفتن یک یا دو روز قبل از رمضان به پیشباز آن نروید مگر شخصی که در ماههای قبل از رمضان عادت داشته و روزۀ سنت می‌گرفته است می‌تواند این دو روز را روزه بگیرد».

۱۷۷-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ: إذَا رَأَيْتُمُوهُ فَصُومُوا، وَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا، فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَاقْدُرُوا لَهُ».

واژه‌ها:

رأیتموه: منظور از ضمیر « هاء » هلال ماه می‌باشد.

غُمَّ: ناپدید شد.

فاقدروا له: یک ماه را سی روز حساب کنید.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: از رسول الله جشنیدم که می‌فرمود: هر گاه هلال ماه رمضان را دیدید روزه بگیرید و هر گاه هلال ماه شوال را دیدید افطار کنید، و اگر ماه به دلیل وجود مانع ناپدید شد حساب سی روز آن را در نظر بگیرید».

۱۷۸-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: تَسَحَّرُوا فَإِنَّ فِي السَّحُورِ بَرَكَةً».

واژه‌ها:

تسحروا: سحری بخورید.

السَّحور: سحری.

مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمی‌فرماید: رسول الله جفرمودند: سحری بخورید، زیرا در سحری خوردن برکت وجود دارد».

۱۷۹-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ ب قَالَ: تَسَحَّرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج ثُمَّ قَامَ إلَى الصَّلاةِ. قَالَ أَنَسٌ س: قُلْت لِزَيْدٍ س: كَمْ كَانَ بَيْنَ الأَذَانِ وَالسَّحُورِ؟ قَالَ: قَدْرُ خَمْسِينَ آيَةً».

مفهوم حدیث: «انس بن مالک ساز زید بن ثابت بروایت می‌کند که فرمود: با رسول الله جسحری خوردیم سپس ایشان برای اقامۀ نماز برخاست. انس سمی‌فرماید: به زید سگفتم: اندازۀ بین اذان و سحری چقدر بود؟ فرمود: به اندازۀ خواندن پنجاه آیه».

۱۸۰-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أنَّ النَّبِيِّ ج قَالَ: مَنْ نَسِيَ وَهُوَ صَائِمٌ، فَأَكَلَ أَوْ شَرِبَ فَلْيُتِمَّ صَوْمَهُ، فَإِنَّمَا أَطْعَمَهُ اللَّهُ وَسَقَاهُ».

مفهوم حدیث: «ابو هریره ساز پیامبر جروایت می‌کند که ایشان فرمودند: هر کس روزه بود و از روی فراموشی چیزی خورد یا آشامید به روزه اش ادامه دهد، زیرا این خداوند است که به او غذا و آب داده است».

۱۸۱-«عَنْ عَائِشَةَ وَأُمِّ سَلَمَةَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج كَانَ يُدْرِكُهُ الْفَجْرُ وَهُوَ جُنُبٌ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ يَغْتَسِلُ وَيَصُومُ».

واژه‌ها:

یدرکه: آن را فرا گرفت.

مفهوم حدیث: «عایشه و ام سلمه بمی‌فرمایند: وقت نماز صبح وارد می‌شد و رسول الله جبه سبب همخوابی با همسرش جنب بود، سپس غسل می‌کرد و روزه می‌گرفت».

۱۸۲-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ جُلُوسٌ عِنْدَ النَّبِيِّ ج إذْ جَاءَهُ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلَكْتُ. قَالَ: مَا لَكَ؟ قَالَ: وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِي وَأَنَا صَائِمٌ، وَفِي رِوَايَةٍ: أَصَبْتُ أَهْلِي فِي رَمَضَانَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: هَلْ تَجِدُ رَقَبَةً تُعْتِقُهَا؟ قَالَ: لا. قَالَ: فَهَلْ تَسْتَطِيعُ أَنْ تَصُومَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ؟ قَالَ: لا. قَالَ: فَهَلْ تَجِدُ إطْعَامَ سِتِّينَ مِسْكِيناً؟ قَالَ: لا. قَالَ: فَسكت النَّبِيُّ ج فَبَيْنَا نَحْنُ عَلَى ذَلِكَ إذ أُتِيَ النَّبِيُّ ج بِعَرَقٍ فِيهِ تَمْـرٌ،- وَالْعَـرَقُ: الْمِكْتَلُ-قَالَ: أَيْنَ السَّائِلُ؟ قَالَ: أَنَا، قَالَ: خُذْ هَذَا فَتَصَدَّقَ بِهِ. فَقَالَ: أعَلَى أَفْقَرَ مِنِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَوَاَللَّهِ مَا بَيْنَ لابَتَيْهَا- يُرِيدُ الْحَرَّتَيْنِ- أَهْلُ بَيْتٍ أَفْقَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي. فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى بَدَتْأَنْيَابُهُ، ثُمَّ قَالَ: أَطْعِمْهُ أَهْلَكَ.

الحَرَّةُ الأَرْضُ تَرْكَبُهَا حِجَارَةٌ سُوْدٌ».

واژه‌ها:

وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِي / أَصَبْتُ أَهْلِي: با زنم همبستر شدم.

رَقَبَةً: برده.

تعتق: آزاد می‌کنی.

شهرین متتابعین: دو ماه پی در پی.

العَرَق: زنبیل.

اللابة: به زمینی گفته می‌شود که با سنگهای سیاه رنگ حاصل از آتشفشان پوشیده شده باشد. مدینۀ منوره دارای دو لابۀ شرقی و غربی است.

الأنیاب: جمع ناب به معنی دندان نیش.

مفهوم حدیث: «ابو هریره سمی‌فرماید: نزد پیامبر جنشسته بودیم که مردی آمد و گفت: یا رسول الله هلاک شدم، پیامبر جفرمود: تو را چه شده است؟ آن مرد گفت: در حالی که روزه بودم با زنم همبستر شدم، و در روایتی: با زنم در رمضان همخوابی کردم. رسول الله جفرمودند: آیا برده‌ای داری که آن را آزاد کنی؟ گفت: خیر، فرمود: آیا می‌توانی دو ماه پیاپی روزه بگیری؟ گفت: خیر، فرمود: آیا می‌توانی به شصت مسکین غذا بدهی؟ گفت: خیر. دراینجا پیامبر جساکت شدند، و ما نیز نشسته بودیم که ناگهان زنبیلی پر از خرما نزد پیامبر جآوردند، ایشان فرمودند: سوال کننده کجاست؟ گفت: من اینجا هستم، فرمود: این زنبیل خرما را بگیر و آن را صدقه بده، آن مرد گفت: یا رسول الله آیا بر فقیرتر از خودم این را صدقه بدهم، قسم به خدا در بین دو لابۀ مدینه کسی از خانوادۀ من فقیرتر یافت نمی‌شود، آنگاه پیامبر جآنقدر خندید که دندان نیشش آشکار شد، سپس فرمود: این خرما را به خانواده‌ات بده تا بخورند».