ترجمه عمدة الأحکام من کلام خیر الأنام

فهرست کتاب

بابُ فَسْخِ الحجِّ إِلى العُمْرَةِ: باب فسخ کردن حج به عمره

بابُ فَسْخِ الحجِّ إِلى العُمْرَةِ: باب فسخ کردن حج به عمره

۲۳۸-«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: أَهَلَّ النَّبِيُّ ج وَأَصْحَابُهُ بِالْحَجِّ وَلَيْسَ مَعَ أَحَدٍ مِنْهُمْ هَدْيٌ غَيْرَ النَّبِيِّ ج وَطَلْحَةَ س، وَقَدِمَ عَلِيُّ س مِنْ الْيَمَنِ، فَقَالَ: أَهْلَلْتُ بِمَا أَهَلَّ بِهِ النَّبِيُّ ج، فَأَمَرَ النَّبِيُّ ج أَصْحَابَهُ أَنْ يَجْعَلُوهَا عُمْرَةً، فَيَطُوفُوا ثُمَّ يُقَصِّرُوا وَيَحِلُّوا، إلاَّ مَنْ كَانَ مَعَهُ الْهَدْيُ، فَقَالُوا: نَنْطَلِقُ إلَى مِنىً وَذَكَرُ أَحَدِنَا يَقْطُرُ؟ فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ج فَقَالَ: لَوْ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِي مَا اسْتَدْبَرْتُ مَا أَهْدَيْتُ، وَلَوْلا أَنَّ مَعِي الْهَدْيَ لأَحْلَلْتُ.

وَحَاضَتْ عَائِشَةُ ل فَنَسَكَتِ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا، غَيْرَ أَنَّهَا لَمْ تَطُفْ بِالْبَيْتِ. فَلَمَّا طَهُرَتْ وَطَافَتْ بِالْبَيْتِ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، تَنْطَلِقُونَ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ، وَأَنْطَلِقُ بِحَجٍّ، فَأَمَرَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِي بَكْرٍ ب أَنْ يَخْرُجَ مَعَهَا إلَى التَّنْعِيمِ، فَاعْتَمَرَتْ بَعْدَ الْحَجِّ».

واژه‌ها:

أهلَّ: احرام بست.

الهَدْي: حیوانات یا چیز دیگری که به عنوان هدیه به خانۀ خدا تقدیم می‌شود.

قَدِم: آمد.

ننطلق: می‌رویم.

منی: نام یکی از مشاعر مقدسۀ حج در مکۀ مکرمه می‌باشد.

الذَّکَر: آلت مرد.

یقطر: از آن آب می‌ریزد.

ذکر أحدنا یقطر: از آلت ما آب می‌ریزد. منظور خارج شدن از احرام در ایام حج است که در این حالت مرد می‌تواند با همسر خود همخوابی کند.

لَوْ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِي مَا اسْتَدْبَرْتُ مَا أَهْدَيْتُ: اگر می‌توانستم از این کاری که انجام داده‌ام برگردم با خود قربانی نمی‌آوردم.

حاضت: عادت ماهیانه شد.

نَسَكَ: مناسک (حج) را انجام داد.

التنعیم: نام مکانی در مکه است که نهایت حرم مکه به حساب می‌آید و اکنون در آنجا مسجد بزرگی وجود دارد که به مسجد تنعیم یا مسجد عایشه لشهرت دارد.

مفهوم حدیث: «جابر بن عبد الله بمی‌فرماید: پیامبر جو اصحابش شاحرام به حج بستند و هیچ کس غیر از پیامبر جو طلحه بن عبید الله با خود قربانی نداشت. علی سنیز برای انجام حج از یمن آمد و فرمود: نیت به چیزی می‌کنم که رسول الله جبه آن نیت کرده است، سپس رسول الله جبه اصحابش- مگر کسانی که با خود قربانی داشتند- فرمود تا حج خود را فسخ کرده و تبدیل به عمره کنند، و با رسیدن به مکه طواف کرده، سپس موی سر خود را کوتاه کرده و از احرام خارج شوند. اصحابش با خود گفتند: آیا در حالی که در ایام حج با همسران خود همخوابی کرده ایم به سوی منی برویم؟([۳۵] ) این گفته‌ای ایشان به پیامبر جرسید، و فرمودند: اگر می‌توانستم از کاری که انجام داده‌ام برگردم با خود قربانی نمی‌آوردم، و اگر با خود قربانی نداشتم از احرام بیرون می‌آمدم.

و عایشه لدر ایام حج عادت ماهیانه شد، او تمام مناسک حج را غیر از طواف انجام داد، وقتی از عادتش پاک شد و طواف را انجام داد گفت: یا رسول الله جهمۀ شما با یک حج و عمره برمی‌گردید و من فقط با یک حج؟! آنگاه رسول الله جبه عبد الرحمن بن ابی بکر (برادر عایشه) سفرمود تا با عایشه لبه تنعیم برود (و از آنجا احرام به عمره ببندد)، و او اینگونه بعد از حجش عمره را به جای آورد».

۲۳۹-«عَنْ جَابِرٍ بن عبد الله ب قَالَ: قَدِمْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَنَحْنُ نَقُولُ: لَبَّيْكَ بِالْحَجِّ، فَأَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَجَعَلْنَاهَا عُمْرَةً».

مفهوم حدیث: «جابر بن عبد الله بمی‌فرماید: در حالی که لبیک به حج می‌گفتیم همراه با رسول الله جبه مکه آمدیم، سپس رسول الله جبه ما فرمودند تا حجمان را تبدیل به عمره کنیم».

۲۴۰-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَصْحَابُهُ صَبِيحَةَ رَابِعَةٍ مِنْ ذِي الحِجَّةِ مُهِلِّينَ بِالحَجِّ، فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَجْعَلُوهَا عُمْرَةً، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُّ الْحِلِّ؟ قَالَ: الْحِلُّ كُلُّهُ».

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عباس بمی‌فرماید: رسول الله جو اصحابش صبح روز چهارم ذی الحجه در حالی که لبیک به حج می‌گفتند وارد مکه شدند، آنگاه پیامبر جبه اصحابش فرمود تا حجشان را تبدیل به عمره کنند، اصحابش گفتند: یا رسول الله کدام تحلل؟ ایشان فرمودند: تحلل کامل».

۲۴۱-«عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ: سُئِلَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ- وَأَنَا جَالِسٌ- كَيْفَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَسِيرُ حِينَ دَفَعَ؟ قَالَ: كَانَ يَسِيرُ الْعَنَقَ، فَإِذَا وَجَدَ فَجْوَةً نَصَّ.

العَنَقُ: انبساطُ السَّيرِ، و النَّصُّ فوق ذلكَ».

واژه‌ها:

یسیر: حرکت می‌کند.

دفع: خارج شدن (از عرفات).

العنق: رفتن آرام و آهسته.

فجوة: جای خالی.

النص: رفتن با سرعت.

مفهوم حدیث: «عروه بن زبیر می‌گوید: از اسامه بن زید سسوال شد- و من آنجا نشسته بودم- وقتی که رسول الله جاز عرفات خارج می‌شد چگونه حرکت می‌کرد؟ او گفت: آرام حرکت می‌کرد، و اگر جای خالی پیدا می‌کرد تند حرکت می‌کرد».

۲۴۲-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرو بن العاص ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج وَقَفَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَجَعَلُوا يَسْأَلُونَهُ، فَقَالَ رَجُلٌ: لَمْ أَشْعُرْ فَحَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ، قَالَ: اذْبَحْ وَلا حَرَجَ، وَجَاءَ الآخَرُ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَنَحَرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِيَ، فَقَالَ: ارْمِ وَلا حَرَجَ. فَمَا سُئِلَ يَوْمَئِذٍ عَنْ شَيْءٍ قُدِّمَ وَلا أُخِّرَ إلاَّ قَالَ: افْعَلْ وَلا حَرَجَ».

واژه‌ها:

لم أشعر: ندانستم.

حلقت: موی سرم را تراشیدم.

لا حرج: مشکلی نیست.

نحرت: قربانی کردم.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمرو بن العاص بمی‌فرماید: رسول الله جدر حجه الوداع ایستاد و مردم شروع به سوال کردن از ایشان کردند، یکی گفت: ندانستم و قبل از قربانی کردن موی سرم را تراشیدم، فرمود: قربانی بکن و هیچ مشکلی نیست، دیگری گفت: ندانستم و قبل از اینکه جمرات را رمی بکنم قربانی کردم، فرمود: رمی بکن و هیچ مشکلی نیست. در آن روز هر چیزی که در آن تقدیم یا تاخیر صورت گرفته بود و از ایشان حکمش را پرسیدند فرمود: انجام بده و هیچ مشکلی نیست».

۲۴۳-«عنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَزِيدَ النَّخَعِيِّ أَنَّهُ حَجَّ مَعَ ابْنِ مَسْعُودٍ س، فَرَآهُ رَمَى الْجَمْرَةَ الْكُبْرَى بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ فَجَعَلَ الْبَيْتَ عَنْ يَسَارِهِ وَمِنًى عَنْ يَمِينِهِ، ثُمَّ قَالَ: هَذَا مَقَامُ الَّذِي أُنْزِلَتْ عَلَيْهِ ج سُورَةُ الْبَقَرَةِ».

واژه‌ها:

الحصیات: سنگ ریزه‌ها، جمع الحصی.

المقام: جایگاه، مکان.

مفهوم حدیث: «از عبد الرحمن بن یزید النخعی روایت است که او همراه با عبد الله بن مسعود سحج کرد، او عبد الله سرا دید که جمرۀ بزرگ را با هفت سنگ ریزه رمی کرد درحالیکه کعبه را در دست چپش و منی را در دست راستش قرار داده بود، سپس گفت: این همانجایی است که بر ایشان جسورۀ بقره نازل شد».

۲۴۴-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: اللَّهُمَّ ارْحَمْ الْمُحَلِّقِينَ، قَالُوا: وَالْمُقَصِّرِينَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: اللَّهُمَّ ارْحَمْ الْمُحَلِّقِينَ، قَالُوا: وَالْمُقَصِّرِينَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: وَالْمُقَصِّرِينَ».

واژه‌ها:

الـْمُحَلِّقِينَ: کسانی که موی سر خود را تراشیده‌اند.

الـْمُقَصِّرِينَ: کسانی که موی سر خود را کوتاه کرده‌اند.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر باز رسول الله جروایت می‌کند که ایشان فرمودند: خدایا کسانی را که موی سرشان را تراشیده‌اند مورد رحمت خود قرار ده، گفتند: و کسانی که موی سرشان را کوتاه کرده‌اند یا رسول الله، فرمود: خدایا کسانی را که موی سرشان را تراشیده‌اند مورد رحمت خود قرار ده، گفتند: و کسانی که موی سرشان را کوتاه کرده‌اند یا رسول الله، فرمود: و کسانی که موی سرشان را کوتاه کرده‌اند».

۲۴۵-«عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: حَجَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ ج فَأَفَضْنَا يَوْمَ النَّحْرِ، فَحَاضَتْ صَفِيَّةُ، فَأَرَادَ النَّبِيُّ ج مِنْهَا مَا يُرِيدُ الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِهِ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إنَّهَا حَائِضٌ، قَالَ: أَحَابِسَتُنَا هِيَ؟ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إنَّهَا أَفَاضَتْ يَوْمَ النَّحْرِ، قَالَ: اخْرُجُوا.

وَفِي لَفْظٍ: قَالَ النَّبِيُّ ج: عَقْرَى حَلْقَى، أَطَافَتْ يَوْمَ النَّحْرِ؟ قِيلَ: نَعَمْ، قَالَ: فَانْفِرِي».

واژه‌ها:

أفضنا یوم النحر: روز عید قربان خروشان از منی به مکه آمدیم.

أَحَابِسَتُنَا هِيَ: آیا او می‌خواهد ما را نگه دارد.

أفاضت: او (برای مونث) طواف افاضه کرد.

عقری حلقی: در حقیقت نفرین کردن به کسی است تا مبتلا به زخم در بدن و درد در گلویش شود، ولی این دو کلمه مانند دیگر کلمات بر زبان عرب جاری می‌شود و معنای حقیقی آنها مد نظر نیست، بلکه منظور ابراز ناراحتی است.

انْفِري: خارج شو (برای مونث).

مفهوم حدیث: «عایشه لمی‌فرماید: با پیامبر جحج کردیم، روز عید قربان خروشان از صحرای منی به سوی مکه سرازیر شدیم، صفیه ل عادت ماهیانه شد، و پیامبر جقصد داشت با ایشان همبستر شود، به ایشان گفتم: یا رسول الله، صفیه عادت است، فرمود: آیا او می‌خواهد (با انجام ندادن طواف افاضه به دلیل عادت ماهیانه) ما را (در مکه) نگه دارد؟ به ایشان گفتند: او روز عید قربان طواف افاضه را انجام داده است، فرمود: از مکه خارج شوید.

و در روایتی: پیامبر جفرمودند: آیا روز قربان طواف کرده است؟ گفتند: بله، فرمود: بنابراین از مکه خارج شو».

۲۴۶-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَكُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَيْتِ إلاَّ أَنَّهُ خُفِّفَ عَنْ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ».

واژه‌ها:

آخر عهدهم: آخرین کار از مناسک حج، طواف وداع.

خُفِّف: تخفیف داده شد.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عباس بمی‌فرماید: به مردم دستور داده شد تا آخرین کاری که در حج انجام می‌دهند طواف باشد، ولی در این حکم به زنی که عادت ماهیانه است تخفیف داده شده است».

۲۴۷-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: اسْتَأْذَنَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ س رَسُولَ اللَّهِ ج أَنْ يَبِيتَ بِمَكَّةَ لَيَالِيَ مِنىً مِنْ أَجْلِ سِقَايَتِهِ، فَأَذِنَ لَهُ».

واژه‌ها:

استأذن: اجازه گرفت.

یبیت: شب را می‌خوابد.

لَيَالِيَ مِنىً: شبهای منی، شب یازده، دوازده و سیزدهم ذی الحجه که خوابیدن این شبها در منی از واجبات حج است.

سقایته: آب دادنش به حجاج.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: عباس بن عبد المطلب ساز رسول الله جاجازه گرفت تا شب‌های منی را به علت آب دادن به حجاج در مکه بخوابد، پیامبر جنیز به او این اجازه را داد».

۲۴۸-«و عَنْ عَبْدِ اللهِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: جَمَعَ النَّبِيُّ ج بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ بِجَمْعٍ، كُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بِإِقَامَةٌ، وَلَمْ يُسَبِّحْ بَيْنَهُمَا وَلا عَلَى إثْرِ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا».

واژه‌ها:

جمع: مزدلفه، یکی از نامهای صحرای مزدلفه است.

وَلَمْ يُسَبِّحْ بَيْنَهُمَا: بین آن دو نماز سنت نخواند.

وَلا عَلَى إثْرِ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا: و بعد از هیچ یک از آن دو نماز نیز نماز سنت نخواند. منظور سنت بعد از نماز عشاء می‌باشد.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمی‌فرماید: پیامبر جنماز مغرب و عشاء را در مزدلفه با هم جمع کرد، برای هر نماز اقامه گفته شد، و ایشان بین دو نماز و بعد از عشاء هیچ نماز سنتی نخواند».

[۳۵] عرب در جاهلیت بسیار نادرست می‌دانستند که شخصی در ایام حج از احرام خود خارج شود، و برای مشاعر مقدس به خصوص منی احترام عجیبی داشتند به همین منظور برایشان سنگین بود تا از احرام خارج شوند و بعد از حلال شدن و همخوابی با همسرانشان دوباره احرام بسته و به منی بروند.