کِتَابُ الأَشْرِبَةِ کتاب آشامیدنیها
۳۸۸ -«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ عُمَرَ س قَالَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ج: أَمَّا بَعْد، أَيُّهَاالنَّاسُ، إنَّهُ قَدْ نَزَلَ تَحْرِيمُ الْخَمْرِ وَهِيَ مِنْ خَمْسَةٍ: مِنْ الْعِنَبِ، وَالتَّمْرِ، وَالْعَسَلِ، وَالْحِنْطَةِ،وَالشَّعِيرِ. وَالْخَمْرُ مَا خَامَرَ الْعَقْلَ، ثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج كَانَ عَهِدَ إلَيْنَا فِيهَا عَهْداً نَنْتَهِي إلَيْهِ: الْجَد، وَالْكَلالَةُ، وَأَبْوَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الرِّبَا».
واژهها:
الْعِنَب: انگور.
التَّمْر: خرما.
الْحِنْطَة: گندم.
الشَّعِير: جو.
خَامَرَ: مختل کرد.
وَدِدْتُ: دوست داشتم.
الْجَدُّ: منظور مسالۀ چگونگی میراث بردن پدر بزرگ (جد پدری) همراه با برادران تنی یا ناتنی پدری میباشد، که در آن بین فقهاء اختلاف وجود دارد، برخی جد را مانند پدر قرار داده و برادران را با وجود او از ارث محروم میکنند، و برخی دیگر برادران را با جد شریک میکنند.
الْكَلالَةُ: کسی که هنگام فوتش نه پدر دارد و نه فرزند.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمیفرماید: عمر سدر حالی که بر منبر رسول الله جبود فرمود: ای مردم، حرام بودن مشروب در قرآن نازل شده است، و در حال حاضر مشروب از پنج چیز گرفته میشود: از انگور، خرما، عسل، گندم و جو، ولی هر چیزی که عقل را مختل کند مشروب است.
و دوست داشتم رسول الله جدر سه مورد از ما عهد و پیمان میگرفت تا به آن عمل کنیم و اختلافی نداشته باشیم: مساله میراث جد و برادران تنی یا ناتنی پدری، و حکم میراث کسی که هنگام فوتش نه پدر دارد و نه فرزند، و برخی از مسایل مربوط به ربا».
۳۸۹ -«عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج سُئِلَ عَنْ الْبِتْعِ، فَقَالَ: كُلُّ شَرَابٍ أَسْكَرَ فَهُوَ حَرَامٌ».
الْبِتْعُ: نَبیذُ العَسَلِ.
واژهها:
الْبِتْعُ: نبیذ عسل.
أَسْكَرَ: مست کرد.
مفهوم حدیث: «عایشه لمیفرماید: از رسول الله جدربارۀ حکم نوشیدن بتع سوال شد، ایشان فرمودند: هر نوشیدنیای که (انسان را) مست کند حرام است.
۳۹۰ -«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: بَلَغَ عُمَرَ س أَنَّ فُلاناً بَاعَ خَمْراً، فَقَالَ: قَاتَلَ اللَّهُ فُلاناً، أَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: قَاتَلَ اللَّهُ الْيَهُود، حُرِّمَتْ عَلَيْهِمْ الشُّحُومُ، فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا»؟
واژهها:
بَلَغَ: رسید.
بَاعَ: فروخت.
قَاتَلَ اللَّهُ فُلاناً: خداوند فلانی را لعنت کند.
الشُّحُومُ: جمع الشحم، یعنی پیه، چربی.
جَمَلُوهَا: آن را آب کردند.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عباس بمیفرماید: به عمر سخبر رسید که فلانی مشروب فروخته است، فرمود: خدا فلانی را لعنت کند، مگر نمیداند که رسول الله جفرمودهاند: خداوند یهود را لعنت کند، هنگامیکه خوردن پیه بر آنها حرام شد آن را آب کردند و فروختند، (و پولش را خوردند)».