مقدمه مولف
الحمد لله حمداً كثیراً یوافي نعمه، ویكافیء مزیده، كمـا ینبعي لجلال وجهه وعظیم سلطانه لا أحصي ثناء علیه، هو كما أثنى على نفسه وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شریك له، وأن محمداً عبده ورسوله خیر من اصطفى من خلقه وعلی آله وصحبه أجمعین ومن اتبعهم بإحسان إلى یوم الدین وبعد.
دشمنان اسلام و سنت در عصر ما با تظاهر به حمایت از قرآن و به اینکه قرآن برای ما کافی است و با ادعای تمسک به احادیث صحیح زبان اعتراض و طعنه به ابوهریره را گشودهاند و میکوشند تا مردم در مورد صداقت ابوهریره و صحت روایات او دچار تردید شوند. اما اینها اولین کسانی نیستند که به مخالفت و دشمنی با سنت و حدیث پیامبر ص برخاستهاند بلکه آنها در این راه از هواپرستان گذشته پیروی میکنند، ولی خداوند با وجود توطئه و مکر دشمنان دین همواره سنت و حدیث را پیروز و سربلند نموده است. آنچه دشمنان معاصر زمزمه میکنند با آنچه گذشتگان گفتهاند به هم نزدیک و دارای ریشۀ واحدی است اما یاوهگوییها هر دو گروه فرق واضحی دارد و آن اینکه هواپرستان گذشته و منحرفان و ملحدان آن زمان دارای علم و درایت و آگاهی بودهاند اما هواپرستان معاصر نماد جهالت و جسارت هستند و از سخنانشان به وضوح پیداست که آنها سخنان دیگران را به زبان میآورند و ادای آنها را درآورده و از آنها تقلید میکنند ولی تقلید را خوب انجام نمیدهند، و خود را از اهل حق برتر میدانند و به آنها توهین روا میدارند و برای رسیدن به این هدف روشهای متعددی را در پیش گرفتهاند که بارزترین این روشها عبارتند از:
أ- متهم کردن بزرگترین ناقلان دین و سنت و حافظان حدیث به کفر! و ادعای اینکه تربیت یافتگان مکتب محمد ص کافر هستند، و روایات معتبرشان به صراحت این عقیده را بیان کرده است. علامۀ آنها تستری در کتابش «احقاق الحق!!» میگوید: همانگونه که موسی برای هدایت آمد و مردمان زیادی از بنیاسرائیل را هدایت کرد و آنگاه در دوران حیات او همه مرتد شدند و کسی جز هارون بر ایمانش باقی نماند، همین گونه محمد ص آمد و مردمان زیادی را هدایت کرد ولی بعد از وفات ایشان ص همه به عقب برگشتند و مرتد شدند... .
میگویم شاعر چه زیبا میسراید:
لا تركن إلى الروافض أنهم
شتموا الصحابة دون ما برهان
به روافض گرایش پیدا مکن چون آنها بدون دلیل اصحاب پیامبر ص را ناسزا گفتهاند.
لعنوا كمـا بغضوا صحابة أحمد
وودادهم فرض على الإنسان
با آن که دوست داشتن اصحاب محمد ص فرض است آنها با اصحاب پیامبر ص دشمنی ورزیدهاند. لعنت خدا بر دشمنان اصحاب باد.
حسب الصحابه والقرابة سنة
ألقى بـها ربي إذا أحیاني
دوست داشتن اصحاب و خویشاوندان پیامبر ص سنت است و تا قیامت این محبت در دل ماست.
احذر عقاب الله وارج ثوابه
حتی تكون كمن له قلبان
از عذاب الهی بهراس و به پاداش او امیدوار باش چنان که گویا دو قلب داشته باشی.
هدف آنها دشمنی با اصحاب پیامبر ص است بنابراین بعد از ابوهریره س نوبت طعنهزدن به دیگر اصحاب پیامبر ص و ناقلان سنت او به امت اسلامی میرسد آنها بزرگترین ناقلان سنت و ائمه و حافظان آن را متهم کردهاند که آنان کافر بودهاند!! و طبق عقیده آنها تربیت یافتگان مکتب محمد ص کافرند، و روایات معتبر آنها این عقیده را به صراحت بیان کرده است.
و یکی دیگر از روشهای آنها این است که میگویند: فراگرفتن حدیث پیامبر ص جز از طریق اهل بیت درست نیست، و منظور آنها از اهل بیت دوازده امام آنهاست[١١].
و شیخ آنها کاشف الغطاء در کتابش (اصل الشیعه، ص ٧٩) میگوید: (امامیه فقط احادیثی را معتبر میدانند که اهل بیت از جدّ خود روایت کردهاند یعنی احادیثی که صادق از پدرش باقر و او از پدرش زینالعابدین و او از حسین و او از پدرش امیرالمؤمنین و او از رسول خدا ص روایت کرده است، اما احادیثی که افرادی همانند ابوهریره و سمرهبن جندب و مروان بن حکم و عمرانبن حطان خارجی و عمروبن عاص و امثالشان روایت کردهاند، نزد امامیه اندازه پشیزی ارزش و اعتبار ندارند).
بنابراین یکی از آنها که به نام عبدالحسین شرفالدین موسوی که همکیشانش او را آیتالله العظمی!! میگویند کتابی تألیف کرده و در آن به ابوهریره س طعنه زده است[١٢] و دروغها و اعتراضاتی ذکر کرده تا اینگونه این صحابی بزرگوار را بدنام کند، بعد از آن از شکم این کتاب دو کتاب دیگر به نامهای «ابوهریره شیخ المغیره» تألیف محمد ابوریه کشیدهاند، و این مؤلف شیوه استادش را در پیش گرفته اما بیشتر از او راه انحراف را در پیش گرفته و از حقیقت فاصله گرفته است، و بعد از تألیف این کتاب یهودیان و شیعه بیدرنگ آن را خریدند و توزیع کردند[١٣].
و اما مؤلف دیگر محمد سماوی تیجانی است او یکی از افراد بارز باطنیه و صوفیه میباشد، اگر خواننده گرامی از همه آنچه اینها علیه امت نوشتهاند اطلاع یابد از بلایی که برای امت محمدی ص پیش آمده و از اینکه قلمهای مسموم علمای سوء نفاق را بین امت گسترش میدهند متأسف خواهد شد و از حسرت و ناراحتی از پای درخواهد آمد، اینها در حقیقت دعوتگران بهسوی تفرقه هستند که امت را به گروهها و دستهها تقسیم میکنند و اینگونه اسلام لقمهای راحت برای هر دشمنی خواهد بود، بنابراین برخود لازم دیدم تا به شبهات اینها و دروغپردازیها و یاوهگوییهایشان پاسخ دهم، و وجه مشترک همه اینها را بیان کنم و با توکل به خدا و به توفیق او حق را با دلیل و برهان ارائه دهم. خلاصه مطلب اینکه هدف آنها طعنه زدن به ابوهریره س نیست بلکه این کارشان مقدمهای برای از بین بردن اسلام است و این فرومایگان از آنجا که میخواهند این شریعت و آیین پاک را از میان بردارند و با آن مخالفت نمایند به حاملان و ناقلان آن که تنها راه و وسیله رسیدن ما به اسلام است طعنه میزنند. آنان بهترین خلیفه را فحش و ناسزا میگویند و در دل خود دشمنی با دین را پنهان مینمایند و با این وسیله شیطانی زشت، اسلام را هدف قرار دادهاند، آنان تنها در مورد ابوهریره س چنین شیوهای را در پیش نگرفتهاند بلکه در برابر همه اصحاب پیامبر ص موضعی خصمانه گرفتهاند و همه را که در رأس آنها ابوبکر و عمر و عثمان ش قرار دارند کافر میشمارند و مورد مذمت قرار میدهند. ابوهریره س بر گردن مسلمین حق دارد که از او دفاع کنند چون دفاع از ابوهریره یعنی دفاع از سنت پیامبر ص و حمایت آن از طعنه باطلگرایان و مفسدان.
امیدوارم آنچه در این کتاب به رشته تحریر درآوردهام پرده از اتهاماتی که به این صحابی بزرگوار زده شده بردارد، باور باطل دشمنان ابوهریره س را درهم بشکند، و حقیقت آنها و دروغشان را آشکار سازد، ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾ [الأنفال: ٤٢] «تا آنها که هلاک (و گمراه) مىشوند، از روى اتمام حجت باشد؛ و آنها که زنده مىشوند (و هدایت مىیابند) ، از روى دلیل روشن باشد».
ناگفته نماند که هواپرستان و بدعتگذاران چیز تازهای نگفتهاند بلکه آنها کوشیدهاند تا طعنهها و اعتراضات نیاکانشان را زنده نمایند و آن را زرق و برقی نو داده و پیرایش کنند و مقداری به آن بیافزایند.
بنابراین با انگیزه خیرخواهی برای خدا و پیامبرش ص و برای دین و ائمه مسلمین و عموم مردم و دفاع از حق و پاسخگویی به اتهامات باطلگرایان و دفاع از مؤمنان اقدام به نوشتن این کتاب نمودم و آن را در دو باب قرار دادهام:
باب اول: که دارای دو فصل است:
در فصل اول: به بررسی جوانب مختلف زندگی ابوهریره پرداختهام.
و در فصل دوم: به زندگی علمی ابوهریره س پرداختهام و در آن فعالیت علمی ابوهریره س و روشهایی که او حدیث را فرامیگرفت و به دیگران میآموخت و جایگاه علمی او و ستایش خدا و پیامبر ص و صحابه و تابعین از او را بیان کردهام.
باب دوم: که دارای سه فصل است.
فصل اول: طعنههایی که عبدالحسین شرفالدین موسوی به شخصیت ابوهریره وارد کرده و شبهاتی که در مورد احادیث او ذکر کرده را بیان کردهام و به آن پاسخ گفتهام.
فصل دوم: در این فصل به شبهات و طعنههایی که ابوریه به ابوهریره زده است جواب دادهام.
در فصل سوم: به شبهاتی که تیجانی در مورد سنت نبوی ص ارائه داده را ذکر کرده و به آن پاسخ دادهام.
از خداوند مسئلت مینمایم که ما را بهسوی آنچه دوست دارد و میپسند توفیق دهد، و همچنین از همه برادرانی که در مورد تهیه و چاپ کتاب مرا یاری کردهاند تشکر میکنم.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین وصلى الله على محمد ص خاتم الأنبیاء والـمرسلین وعلى آله وأصحابه الـمیامین وعلى التابعین لـهم بإحسان إلى یوم الدین.
مؤلف
[١١]- آنچه آنها میگویند درست نیست چون در قرآن شواهد زیادی وجود دارد که «اهل بیت» همسران پیامبر ص هستند! کلمه «اهل البیت» دوبار در قرآن در سوره هود و احزاب ذکر شده است و یکبار به صورت نکره با کلمه «اهل بیت» وارد شده است و چند بار با کلمه (اهل) ذکر شده است و در اینجا کلمه «اهل البیت» مورد بحث ماست، خداوند متعال در داستان ابراهیم خلیلالله؛ میگوید: ﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣﴾ [هود: ٧٣].«گفتند آیا از کار خدا شگفت میکنی؟ ای اهل بیت (نبوت)! رحمت و برکات خدا شامل شما است بیگمان خداوند ستوده بزرگوار است». به اجماع در اینجا مخاطب ساره همسر ابراهیم است که با «علیکم» مخاطب قرار گرفته است و این دلیلی است بر اینکه همسر مرد از اهل بیت است و در این مورد شواهد زیادی است، و همه این شواهد چنین اقتضا میکنند که همسران هرکس از آل او هستند نه چنان که شیعه میگویند که همسر از اهل بیت نیست و برای آن که ادعای خود را ثابت کنند ادعا میکنند که آیه تحریف شده است چنان که نظر جمهور شیعه در مورد قرآن این است که تحریف شده است، مجلسی میگوید: (شاید آیه تطهیر را در جایی قرار دادهاند که به گمان آنها مناسب بوده است و یا اینکه آن را به خاطر برخی منافع دنیوی خود در جایی قرار دادهاند که همسران پیامبر ص مورد خطاب قرار گرفتهاند و از اخبار و روایت چنین برمیآید که آیه تطهیر با ازواج پیامبر ص ارتباطی ندارد بنابراین اعتماد کردن به نظم و ترتیب آیات قرآن باطل است و اگر بپذیریم که در ترتیب آیات تغییری صورت نگرفته است، میگوییم: روایات زیادی هست که میگوید که آیات زیادی از قرآن ساقط شده و افتادهاند. بنابراین قبل و بعد از آیه تطهیر آیاتی ساقط گردیده که اگر میماندند ثابت میشد که آیه تطهیر ربطی با آیات گذشته ندارد. ن ک البحار ٣٥/٢٣٤، محبة العلما ١٦٣، و فصل الخطاب ٣٢٠، الحدائق الناضرة، ٢/٢٩٠. و طباطبایی در تفسیر المیزان میگوید: (آیه تطهیر برحسب نزول جزء آیاتی که در مورد زنان پیامبر ص است نیست و به آن آیات متصل نمیباشد و این آیه یا به دستور پیامبر ص در میان آیاتی که همسران پیامبر ص مورد خطاب هستند قرار داده شده یا بعد از رحلت او به هنگام جمعآوری قرآن در اینجا گنجانده شده است). ن ک: تفسیر المیزان ١٦/٣١٢.
[١٢]- سپس این مرد کتابی دیگر به نام «النص والاجتهاد» تألیف کرد که در آن که به خلفای ثلاثه توهین کرده است.
[١٣]- در این مورد به گفتگوی علامه سباعی با عبدالحسین مراجعه کنید که عبدالحسین ادعا میکند که این کتاب را ندیده است.