دلیل و برهان در تبرئه ابوهریره از بهتان

فهرست کتاب

اعتراض عبدالحسین به حدیث محکوم کردن موسی به خاطر آن که مورچه‌ای او را گزید و او دستور داد لانه مورچه سوخته شوند

اعتراض عبدالحسین به حدیث محکوم کردن موسی به خاطر آن که مورچه‌ای او را گزید و او دستور داد لانه مورچه سوخته شوند

در ص ٩١ عبدالحسین این حدیث را ذکر کرده است که شیخین از ابوهریره روایت کرده‌اند که او گفت: پیامبر خدا فرمود: مورچه‌ای یکی از پیامبران را گاز گرفت - آن پیامبر طبق تصریح ترمذی موسی بوده است - آن پیامبر دستور داد تا لانه مورچه سوزانده شود آنگاه خداوند به او وحی کرد که یک مورچه تو را گاز گرفت و تو امتی از امتی‌های را که تسبیح خداوند را می‌گفت سوزاندی[٣٠٧].

سپس عبدالحسین به این حدیث اعتراض می‌کند و می‌گوید: (ابوهریره شیفته گفتن چیزهایی در مورد پیامبران است که زشت و ناپسند می‌باشند و ناراحت‌کننده هستند، پیامبران خدا بسیار صبر و بردباری و سعه‌صدر بیشتری دارند از آنچه که خرافه‌گویان در مورد آنها می‌گویند - تا اینکه می‌گوید - سوگند به خدا که نمی‌دانم که آنان که این حدیث را صحیح قرار داده‌اند چه می‌گویند که این پیامبر چرا مورچه‌ها را با آتش شکنجه کرد؟ و حال آن که پیامبر خدا  ص فرموده است: جز خداوند کسی حق ندارد با آتش شکنجه کند، و همه اجماع کرده‌اند که به هیچ عنوان سوختن حیوان در آتش جایز نیست. به جز آن که اگر انسانی، انسانی دیگر را سوزانده باشد که در این صورت اولیای دم می‌توانند از قاتل به همین صورت انتقام بگیرند و او را بسوزانند، و با توجه به حدیث پیامبر نه سوزاندن مورچه و نه هیچ حیوانی دیگر جایز نیست).

می‌گویم (مؤلف) مجلسی شما در بحار الانوار، ٦٤/٢٤٢ «کتاب السماء والعالم» در باب (النحل والنمل وسائر ما نهی عن قتله)، این حدیث را از طریق ابوهریره روایت کرده است. و صدوق از أبان بن تغلب و او از عکرمه و عکرمه از ابن عباس روایت می‌کند که گفت: عزیر گفت: پروردگارا در همه امور و کارهایت نگاه کرده‌ام و عدالت تو را با عقل خودم درک کرده‌ام، و فقط یک موضوع باقی مانده که آن را نمی‌دانم و آن اینکه عذابت را در جایی می‌آوری و همه را عذاب می‌دهی و حال آن که در میان آنها کودکان هم هستند، آنگاه خداوند به عزیر فرمان داد که به بیابان برود و هوا هم به شدت گرم بود، عزیر زیر درختی رفت و خوابید، آنگاه مورچه‌ای آمد و او را گاز گرفت او پایش را به زمین مالید و مورچه‌های زیادی را کُشت، و آن وقت دانست که این مثالی است که برای او زده شده است، به او گفته شد: ای عزیر هر گاه قومی مستحق عذاب من شوند من عذابم را زمانی بر آنها می‌آورم که زمان مرگ کودکان فراسیده باشد. و کودکان چون اجلشان فرا رسیده است می‌میرند و دیگران بوسیله عذابم هلاک می‌شوند[٣٠٨].

در اللئالی الاخبار، ٥/٣٢٦ «باب فی اوصاف النمل» می‌گوید: (پیامبر  ص فرمود: پیامبری از پیامبران زیر درختی استراحت کرد مورچه‌ای او را گزید او وسایل خود را از زیر درخت بیرون کرد و دستور داد آن مورچه را با آتش بسوزانند آنگاه خداوند به او وحی کرد آیا مگر او یک مورچه نیست.

پس چرا ای عبدالحسین به ابوهریره اعتراض می‌کنی؟ و علی‌بن جعفر از برادرش  ÷ روایت می‌کند و می‌گوید او را در مورد کشتن مورچه پرسیدم گفت: مورچه را نکُش مگر آن که تو را اذیت کند!![٣٠٩].

و مسعده بن زیاد می‌گوید از جعفربن محمد  ÷ شنیدم که می‌گفت: و او را از کشتن مارها و مورچه‌هایی که در خانه هستند و اذیت می‌کنند پرسیدند، گفت: اگر اذیت کنند کشتن و سوزاندن آنها اشکالی ندارد!![٣١٠].

و ابن سنان می‌گوید: ابوعبدالله گفت: کشتن مورچه چه اذیت کند و چه اذیت نکند اشکالی ندارد!![٣١١].

می‌گویم (مؤلف) اگر سوزاندن به خاطر حدیث مشهوری که آمده جایز نیست، پس چرا پیامبر  ص خواست کسانی را که در خانه‌هایشان نماز می‌خوانند بسوزاند.

چنان که اهل بیت این روایت را کرده‌اند؟!.

ابن سنان از ابی‌عبدالله  ÷ روایت می‌کند که گفت از او شنیدم که می‌فرمود: در زمان پیامبر  ص گروهی از مردم برای نماز به مسجد نمی‌آمدند، پیامبر خدا ص فرمود: عنقریب بر در خانه‌های کسانی که برای نماز به مسجد نمی‌آیند هیزم جمع می‌کنیم و می‌خواهیم آنها در خانه‌هایشان بسوزانیم[٣١٢].

و در التهذیب، ٣/٢٦٦ ابی یعفور از ابی‌عبدالله  ÷ روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا  ص خواست که گروهی را که در خانه نماز می‌خواندند و در نماز جماعت شرکت نمی‌کردند در خانه‌هایشان بسوزاند ... .

و مجلسی در بحار خود، ١٩/٣٥٢ می‌گوید: بلاذری می‌گوید: روایت شده که هبار بن اسود از کسانی بود که می‌خواست از هجرت زینب دختر پیامبر  ص از مکه به مدینه جلوگیری کند، بنابراین پیامبر به لشکریانش دستور می‌داد که اگر او را یافتند او را در آتش بسوزانند، سپس گفت: با آتش جز خدای آتش کسی حق ندارد عذاب دهد. و به آنها فرمان داد که اگر او را دستگیر کردند دست‌ها و پاهایش را قطع کنند و او را به قتل برسانند ... و همچنین علی س گروهی از سبأیی‌ها را در آتش سوزاند و گفت:

لـمـا رأیت الأمر أمر منكرا
أوقدت ناري ودعوت قنبرا
[٣١٣]

وقتی دیدم که مسئله کار زشتی است، آتشم را روشن کردم و قنبر را فراخواندم.

پس نظر علامه عبدالحسین که نهایت سعی و تلاش خود را در پژوهش و بررسی مبذول داشته است چیست؟!!

[٣٠٧]- بخاری در الجهاد و السیر و در بدء الخلق و مسلم در کتاب السلام آن را روایت کرده است.

[٣٠٨]- البحار، ٥/٢٨٦ کتاب العدل والمعاد، قصص الانبیاء، الجزائری، ص ٤٨٢.

[٣٠٩]- البحار، ٦٤/٢٦٤ و ص ٢٩٢، قرب الاسناد، ص ١٢١.

[٣١٠]- البحار، ٦٤/٢٧١، کتاب السماء والعالم، باب النحل والنمل وسائر ما نهی عن قتله.

[٣١١]- البحار، ٦٤/٢٦٨.

[٣١٢]- التهذیب، ٣/٢٥، الانوار النعمانیه، ١/٣٥٨، روضة الواعظین، ٢/٣٣٤.

[٣١٣]- رجال الکشی، ص ٦٧، شرح حال قنبر، ح ٢١.