راویان شیعیان در ترازو
طبق تصریح کتابهای شیعه امام صادق از این رنج میبرد که افرادی جاهل نزد او میآمدند و میرفتند و احادیث دروغینی روایت میکردند و به امام صادق نسبت میدادند و آنها برای آن که از مردم پول بگیرند و نان به دست بیاورند احادیثی دروغین را به امام نسبت میدادند!
و از اینجا ما این خطر بزرگ را درک میکنیم که شیعهها میگویند که چهار هزار راوی از امام صادق حدیث روایت کردهاند و برخی از علمای شیعه بدون استثناء همه این چهار هزار راوی را ثقه و مورد اعتماد دانستهاند و روایات دروغگویان را پذیرفتهاند در حالی که ابوعبدالله از اینکه افراد زیادی به دروغ به نام او حدیث میسازند رنج میبرد و میگفت که از همه کسانی که ادعای تشیع میکنند فقط هفده نفر شیعه واقعی او هستند!.
عوف عقیلی: برخی از راویان شیعه شرابخوار بودند همانند عوف عقیلی، کشی در رجال، (ص ٩٠) از فرات بن احنف روایت میکند که گفت: عقیلی از یاران امیرالمؤمنین بود او شرابخوار بود اما حدیث را همان طور که شنیده بود بیان میکرد!!
نمیدانم آیا او در حالت مستی حدیث میگفته است یا بعد از آن که به هوش میآمده است!!.
محمد بن ابیعباد: یکی دیگر از راویان شیعه که شراب مینوشید و گناه انجام میداد محمد بن ابیعباد بود، محمدمهدی در کتابش «الجامع لرواه وأصحاب الامام الرضا»، (٢/٣١، ش ٥٠٠) میگوید: ابن ابیعباد به خوردن نبیذ (نوعی شراب) و گوش دادن به موسیقی معروف بود!!.
حفص بن بختری: یکی از راویان شیعه حفص بن بختری است نجاشی در رجال، (١/٣٢٤، ش ٣٤٢) میگوید: او از اهل کوفه و ثقه است!! از ابیعبدالله ؛ و ابالحسن ؛ ... حدیث روایت کرده است اما به خاطر شطرنجبازی او را طعن زدهاند!!.
حماد بن عیسی: یکی از راویان شیعه حماد بن عیسی است که عمرش به شصت سال رسیده بود و هنوز صحیح و درست نماز نمیخواند و چیزی از احکام نماز را نمیدانست!.
ریاض محمد در کتاب «الواقفية دراسة تحلیلية»، (١/٣١١-٣١٧) میگوید: یکی از یاران امام صادق ÷ حماد بن عیسی جهنی بصری بود او در اصل کوفی و ثقه است!! ... و در صفحه ٣١٧ میگوید: در کتاب الوسائل الصحیحه المشهوره در باب نماز میگوید: اباعبدالله ÷ روزی به من گفت: ای حماد آیا نماز خواندن را خوب میدانی! میگوید: گفتم: من کتاب حریز در مورد نماز را حفظ هستم، فرمود: بلند شو نماز بخوان سپس من بلند شدم و پیش او رو به قبله ایستادم و نماز را شروع کردم و رکوع و سجده کردم، فرمود: حماد تو نماز را درست نمیخوانی چقدر زشت است که سن شما به شصت یا هفتاد سال رسیده و هنوز یک نماز را درست نمیخوانی. حماد گفت: احساس حقارت کردم و گفتم: فدایت شوم به من یاد بده که چگونه نماز بخوانم، آنگاه ابوعبدالله ÷ رو به قبله ایستاد ... و دو رکعت نماز خواند و گفت: ای حماد اینگونه نماز بخوان.
ابوحمزه ثمالی ثابت بن دینار: یکی از راویان شیعه ابوحمزه ثمالی ثابت بن دینار است که او شرابخوار بود!.
کشی از محمد بن حسن بن ابیالخطاب روایت میکند که گفت: من و عامر بن عبدالله بن جذاعه ازدی و حجر بن زائده بر باب الفیل نشسته بودیم که ناگهان ابوحمزه ثمالی ثابت بن دینار پیش ما آمد و به عامر بن عبدالله گفت: ای عامر تو اباعبدالله را علیه من تحریک کردهای و گفتهای که ابوحمزه نبیذ (شراب) مینوشد!!!.
عامر به او گفت: من اباعبدالله را علیه تو تحریک نکردم بلکه او را در مورد چیزهای مستکننده پرسیدم او گفت: هر چیزی که انسان را مست کند حرام است، و گفت: اباحمزه شراب مینوشد، ابن ابیالخطاب میگوید: که ابوحمزه گفت: از خدا طلب آمرزش میکنم و توبه مینمایم!.
و علی بن حسین بن فضال گفت: ابوحمزه شراب مینوشید و به آن متهم بود[٥٧].
علی بن ابیحمزه بطائنی: یکی از راویان شیعه ابیحمزه بود، او اموال امام معصوم و خمس شیعهها را میدزدید. این چیزی است که در کتابهای رجال شیعه به صراحت بیان شده است. ریاض محمد شیعه، در کتابش «الواقفیۀ دراسۀ تحلیلۀ»، ١/٤١٨-٤٢٨ در شرح حال علی بن ابیحمزه میگوید که او از واقفیهای معلون دروغگو و ... بود.
و در ص ٤٢٠ میگوید: صدوق از حسن بن علی خزاز روایت میکند که گفت: ما به مکه رفتیم و علیبن ابیحمزه با ما همراه بود و او مقداری پول و کالا همراه خود داشت!! ما گفتیم: اینها چه هستند؟ گفت: اینها متعلق به بنده صالح ÷ - یعنی امام - هستند و مرا فرمان داده تا آنها به نزد فرزندش علی ÷ ببرم.
صدوق میگوید: علیبن ابیحمزه بعد از وفات موسی بن جعفر ÷ این را انکار کرد و آن اموالی که در دستش بود را به امام رضا ÷ نداد!!.
تنها ابوالبطائنی نبود که خمس شیعهها و اموال معصوم را میدزدید!! بلکه بسیاری از راویان شیعه که ادعای محبت ائمه و شیعه بودن آنها را میدارند خمس و اموال ائمه را میدزدیدند! و در صفحه ٤٢٢ میگوید: و شیخ در کتاب الغیبه میگوید: راویان ثقه روایت کردهاند اولین کسانی که عقیده وقف را اظهار کردند علیبن ابیحمزه و زیاد بن مروان قندی، عثمان بن عیسی رواسی بودند که به مال دنیا چشم طمع دوختند و با اموالی که دزدیده بودند افرادی را چون حمزه بن یزیع و ابن المکاری و کرام خثعمی و امثالشان را به طرف خود منحرف کردند[٥٨].
و همچنین آمده که او فردی ملعون و دروغگو و جهنمی است. در ص ٤٢٣ و ٤٢٤ و ٤٢٩ آمده است: کشی روایات زیادی در مذمت او روایت کرده است که از آن جمله یکی این است که حمدوه از حسن بن موسی و او از داود بن محمد و او از احمد بن محمد روایت کرده که گفت: اباالحسن با صدای بلند به من گفت: ای احمد گفتم لبیک، گفت: وقتی پیامبر ص وفات نمود مردم کوشیدند تا نور خدا را خاموش کنند اما خداوند نور خویش را بوسیلۀ امیرالمؤمنین کامل و فروزان گرداند. وقتی ابوالحسن ÷ وفات یافت علی بن حمزه و یارانش کوشیدند تا نور خدا را خاموش کنند اما خداوند نور خویش را کامل گرداند.
و در الکشی آمده است که ابن مسعود گفت: ابوالحسن علیبن حسن بن فضال گفت: علیبن ابیحمزه دروغگو و متهم است.
و در جایی دیگر میگوید ابن مسعود گفت: از علی بن حسین شنیدم که میگفت: ابن ابیحمزه دروغگو و ملعون است ... و من جایز نمیدانم که حتی یک حدیث از او روایت کنم.
و در ص ٤٢٣ میگوید: علیبن ابیحمزه مرد بدی است.
و در ص ٤٢٧ آمده است: وحید در مورد توضیحی که درباره بطائنی گفته است میگوید: جدّ من / میگفت: ابیحمزه به خاطر مذهب فاسدش مورد طعن قرار گرفته است، و مشایخ ثقه ما از او حدیث روایت کردهاند!!.
من (مؤلف) میگویم: فساد مذهب و عقیده به خاطر این است که او از واقفه است و واقفه از دیدگاه امامیه کافرند[٥٩] چون آنها امامت دوازده امام را قبول ندارند[٦٠].
و در ص ٤٢٣ و در معالم العلماء آمده است: علی بن ابیحمزه راهنمای ابیبصیر واقفی است.
اما اینکه چرا شیعه این راوی را ثقه قرار دادهاند، دلیلش این است که اگر آنها این راوی را قبول نداشته باشند مذهب امامیه از هم فرومیپاشد!! چون واقفیها و غیره هستند که روایاتی را روایت کردهاند که به امامت ائمه تصریح میکنند!!.
خواننده عزیز اگر در کتابهای رجال شیعه دقت کنید خواهید دید که کسانی که اساس عقیده امامت را نهادهاند افرادی همانند این راویها هستند که منسب به چنین مذاهب فاسدی میباشند[٦١] و بیشتر این راویها از فطحیه و واقفه و ناووسیه و اسماعیلیه ... و دیگر فرقهها هستند که بیش از صد فرقه میباشند چنان که خود شیعه این را به صراحت بیان کردهاند ... [٦٢].
عبدالله بن ابی یعفور: یکی از راویان شیعه عبدالله بن یعفور است که شراب مینوشید!! و همانند نیاکانش به شرابخواری معتاد بود!!.
کشی عالم مهم شیعه در جرح و تعدیل از ابن مسکان و او از ابن ابییعفور روایت میکند که گفت: هر گاه به این دردها مبتلا میشد و درد شدت میگرفت یک جرعه نبیذ مینوشید و آرام میگرفت، و نزد ابیعبدالله رفت و به او خبر داد که به چنین دردی مبتلاست و وقتی یک جرعه نبیذ مینوشد آرام میگیرد، اباعبدالله گفت: ننوش، وقتی به کوفه بازگشت درد به او حمله کرد خانوادهاش نزد او آمدند و اصرار کردند که بنوشد تا اینکه او نوشید و وقتی که نوشید دردش آرام گرفت، سپس دوباره پیش اباعبدالله رفت و به او گفت که درد دوباره مرا گرفته و شراب نوشیدهام، اباعبدالله به او گفت: ای ابن ابییعفور ننوش زیرا آن حرام است و شیطان است که تو را وادار به نوشیدن آن میکند و اگر از تو ناامید شود درد از بین میرود.
ابوهریره بزاز: یکی از راویان شیعه ابوهریره بزاز است، عقیقی میگوید ابوعبدالله؛ گفت که رحمت خدا بر ابوهریره بزاز باد، به او گفتند که ابوهریره بزاز نبیذ مینوشیده است، آنگاه او گفت: آیا مگر برای خدا مشکل است که دوستدار علی را ببخشد و از نگاه نبیذ خوردن و شرابخواری او گذشت نماید![٦٣].
سید حمیری: و یکی از راویان ثقه و مورد اعتمادشان شاعرشان است که او را شاعر اهل بیت لقب میدهند او سید حمیری است که از نوشیدن شراب باکی نداشت!!! از محمد بن نعمان روایت است که گفت: وقتی سید حمیری مریض بود در کوفه نزد او آمدم دیدم که چشمهایش سبز و صورتش سیاه شده است، نزد امام صادق که در آن روز در کوفه بود آمدم و به او گفتم: فدایت شوم در حالی از پیش سید بن محمد حمیری میآیم که او در بدترین حالت قرار داشت. امام صادق دستور داد اسبش را زین کردند و سوار شد. و ما هم همراه او حرکت کردیم تا اینکه پیش حمیری آمدیم، گروهی از مردم اطراف او نشسته بودند و به او چشم دوخته بودند، امام صادق بالای سرش نشست و گفت: ای سید! سید چشمهایش را باز کرد و به امام نگاه میکرد اما نمیتوانست حرفی بزند امام صادق لبهایش را تکان داد و به او گفت: ای سید! حقیقت را بگو خداوند بیماری تو را دور میکند و بر تو رحم مینماید و تو را وارد بهشتی میکند که به اولیای خود وعده آن را داده است[٦٤].
و همچنین از امام صادق روایت شده است که بعد از وفات سید حمیری نزد امام صادق از سید یادی شد آنگاه امام گفت رحمت خدا بر او باد، به او گفتند: او نبیذ مینوشید!.
امام ÷ دوباره گفت: رحمت خدا بر او باد! سپس فردی به او گفت: من خودم او را دیدم که نبیذ رستاق مینوشید! امام صادق گفت: منظورت شراب است؟ گفتم: بله! امام ÷ فرمود: رحمت خدا بر او باد، چه اشکال دارد که خداوند جرم شرابخواری یکی از دوستداران علی را بیامرزد... [٦٥].
این شرابخوار مست در حال مستی مرده است، اما با وجود آن از اهل بهشت است، چون آتش جهنم برای شیعه حرام است مگر مدت کوتاهی! و احمد امین راست گفته است، و اینک بعضی از اشعار این شرابخوار مست را برای خواننده محترم بیان میدارم:
كذب الزاعمون أن علیاً
لا ينجي محبه من هنات
آنان که گمان میبرند که علی دوستدارش را نجات نمیدهد دروغ میگویند.
قد وربي دخلت جنة عدن
وعفا لي الإله عن سيئاتي
به پروردگارم سوگند که وارد بهشت برین شدم و خداوند گناهم را بخشید.
فابشروا الیوم أولیاء علي
وتولوا علي حتی الـممـات
پس ای دوستداران علی امروز شما را مژده باد و علی را تا دم مرگ دوست بدارید.
ثم من بعده تولاّ بنیه
واحداً بعد واحد بالصفات
سپس بعد از او فرزندانش را یکی پس از دیگری دوست بدارید.
و خاجوئی نیز بعضی از اشعار این شرابخوار مست را ذکر کرده است که از آن جمله میتوان به اشعار ذیل اشاره کرد:
أحب إلي من مات من أهل وده
تلقاه بالبشری لدی الـموت یضحك
دوستداران او وقتی میمیرند میبینی که به هنگام مرگ خندان هستند.
ومن مات یهوي غیره من عدوّه
فلیس له إلاّ إلى النار مسلك[٦٦]
و هرکس دشمنان او را دوست داشته باشد وقتی بمیرد راهش بهسوی جهنم است.
اینها همه از دیدگاه شیعه ثقه هستند چون آنها به گفته شیعه به ولایت علی س ایمان دارند[٦٧]، و از طرفی اصحاب را کافر میدانند چون آنان به این ولایت باور نداشتهاند، آیا تا کنون چنین مذهب و مسلک و چنین دینی را دیدهاید!!
و این فصل را با بیان اینکه دروغگویان و سازندگان احادیث جعلی کسانی هستند که از باقر و صادق و رضا و دیگر ائمه روایت کردهاند به پایان میرسانیم.
کشی در ص ١٩٥ در شرح حال مغیره بن سعید از یونس روایت میکند که گفت: به عراق آمدم و تعداد اندکی از یاران ابی جعفر را در آنجا یافتم و حال آن که یاران ابیعبدالله زیاد و فراوان بودند من احادیث آنها را فراگرفتم و کتابهای آنان را با خود بردم و بعداً آن نوشتهها را به ابی الحسن الرضا عرضه کردم، او به احادیث زیادی اعتراض کرد و گفت اینها از سخنان ابیعبدالله نیستند و به من گفت: لعنت خدا بر ابیالخطاب باد او به ابیعبدالله دروغ نسبت داده است و همچنین یاران ابیالخطاب این احادیث را میسازند و در کتابهای یاران ابیعبدالله قرار میدهند، پس هر چیزی که بر خلاف قرآن بود و آن را به ما نسبت دادند آن را قبول نکنید.
و کشی در ص ١٩٦ از هشام روایت میکند که او میگوید از اباعبدالله شنیدم که میگفت: «مغیره بن سعید به پدرم دروغ نسبت میداد و در نوشتههای یاران و شاگردان پدرم کفر و انحراف وارد میکرد و آن را به پدرم نسبت میداد و سپس آن را به یارانش میداد و از آنها میخواست تا آن را در اذهان شیعه جای بدهند، پس هر نوع افراطی که در نوشتههای شاگردان پدرم مشاهده میشود بدانید که آن را مغیره بن سعید در نوشتههایشان جای داده است».
مامقانی در مقدمۀ کتاب «تنقیح المقال، ١/١٧٤ میگوید: که مغیره بن سعید گفت: نزدیک به صد هزار حدیث در میان احادیث شما جای دادهام»!.
آری این است مذهب اهل بیت که مغیره بن سعید احادیث کافرانه و باطل را میسازد و در آن جای میدهد - مانند روایتی که در الکافی و تفسیر قمی و تفسیر عیاشی و بحارالانوار آمده است - اما عبدالحسین موسوی میآید و میگوید که اینها روایاتی هستند که شاگردان و یاران ثقه و معتمد ائمه آن را نقل کردهاند!!!.
جا دارد که ما نگاهی سریع و گذرا بر روایاتی داشته باشیم که عبدالحسین در کتابش «المراجعات» آنها را ستوده است، و شما برادر خواننده، گفته جعفر صادق را به یاد داشته باشد که میگوید: ما اهل بیت، صادق و راستگو هستیم اما دروغگویانی هستند که به ما دروغ نسبت میدهند و با دروغ نسبت دادن به ما از چشم مردم میافتند.
زراره بن أعین: شیعیان اجماع کردهاند که این مرد فردی ثقه و مورد اعتماد است و روایات او صحیح هستند، اما اهل بیت این فرد را لعنت کردهاند! چنان که طوسی در الفهرست گفته است[٦٨]. اما با وجود این عبدالحسین در کتاب دروغینش المراجعات او را چنین ستود و تمجید کرده است او میگوید: قهرمانانی هستند که امام زینالعابدین را درنیافتهاند و بلکه موفق شدهاند تا در خدمت باقر و صادق ؛ باشند، از جمله از افراد ابوالقاسم برید بن معاویه عجلی و ابوبصیر لیث بن مراد بختری مرادی و ابوالحسن زراره بن أعین و ابوجعفر محمدبن مسلم است ... اما این چهار نفر به مقامی والا نایل آمدند و از مقربان بودند و امام صادق در مورد اینها میگوید: اینها امین خدا در حلال و حرام هستند و گفت: تنها کسانی که همواره یاد و خاطره ما را زنده نگاه میدارند زراره و ابوبصیر لیث و محمد بن مسلم و برید هستند، سپس گفت: اینها حافظان دین و امین پدرم هستند و پیشکسوتان و پیشگامان بهسوی ما در دنیا هستند و در آخرت بهسوی ما پیشتازند، و گفت: فروتنان را به بهشت مژده بده. سپس این چهار نفر را نام برد و در مورد آنها گفت: (پدرم در حلال و حرام به آنها اطمینان داشت و آنها ظرف دانش او بودند و همچنین امروز آنها رازدار من هستند و یاران حقیقی پدرم میباشند و آنها ستارگان شیعیانم میباشند خداوند بوسیله اینها هر بدعتی را دور میکند و اینان دروغپردازیهای باطلگرایان و تأویل افراطیها را از این دین دور میکنند، و دیگر سخنان خوبی که فضیلت و شرافت و کرامت و ولایت اینها را بیان میدارد که نمیتوان آن را بیان و توصیف کرد، اما با وجود آن دشمنان اهل بیت آنها را متهم کردهاند!! اما این اتهامات به مقام شامخ و جایگاه والای آنها پیش خدا و پیامبرش ص عیبی وارد نمیکند! چنان که دشمنان پیامبران هر چه در مورد آنها میگفتند تأثیری نداشت و روز به روز مقام انبیاء بالاتر میرفت و آیین پیامبران روز به روز نزد اهل حق و خردمندان گسترش مییافت[٦٩].
و این مؤلف میگوید: (ما آنچه که به زراره بن أعین و محمد بن مسلم و مؤمن الطاق و امثالشان نسبت داده شده است را بررسی کردهایم و دیدیم که هر آنچه به اینها نسبت دادهاند جز دروغ و دشمنی و تهمت چیزی نبوده است)[٧٠].
محشی در خاتمه الوسائل در ص٢٠/١٩٦ در حاشیه میگوید: (روایاتی که کشی در مورد زراره گفته است به دو نوع تقسیم میشوند در بخشی از این روایتها زراره مورد ستایش قرار گرفته است و به جایگاه والای او و مقام بزرگ او نزد امام صادق و پدرش و مقدم بودن او بر دیگران در علم و معرفت و حفظ احادیث اهل بیت و محافظت احادیث از اینکه تلف شوند اشاره شده است، و در برخی دیگر از این روایتها برعکس او مورد نکوهش قرار گرفته و در این روایات بیان شده که او مردی دروغگو و ریاکار بود که احادیث دروغین میساخته است).
من میگویم (مؤلف): حقیقت این است که ما وقتی احادیثی که این فرد را ستایش کردهاند و احادیث که او را مورد عیبجویی قرار دادهاند را مورد بررسی قرار دادیم به این نتیجه رسیدیم که این مرد دروغگو و ریاکار بوده و حدیث جعل میکرده است و او سخنان دروغینی را به ائمه نسبت میداده است و نسبت به ائمه اسائه ادب میکرده است بخصوص نسبت به امام صادق بیادبی میکرده است و روایت شده که او به ریش امام صادق گوزیده است. اما احادیثی که این مرد را ستایش کرده است ضعیف هستند و به فرض اگر صحیح باشند بر فضیلت او دلالت نمیکنند چون هر گاه جرح و تعدیل جمع شدند جرح مفصل، بر تعدیل مقدم است، و شاید امام آنچه در مورد او گفته است از روی تقیه گفته است: متأخرین شیعه مانند مؤلف «معجم رجال الحدیث» در ٧/٢٣٠ و در ص ٢٣٤ و ٢٣٨ بیهوده میکوشند تا این راوی که ائمه او را لعنت کردهاند را ثقه قرار دهد، و گفته است: روایاتی که زراره را مذمت کردهاند سه نوع هستند:
نوع اول: روایاتی که بر این دلالت مینمایند که زراره در امامت امام کاظم شک داشته است چون وقتی امام صادق وفات یافت زراره پسرش عبید را به مدینه فرستاد تا قضیه امامت را بررسی کند.
نوع دوم: روایاتی هستند که بر این دلالت میکنند که از زراره کارهایی سرزده است که با ایمان منافات دارد!!.
نوع سوم: روایاتی که ائمه در آن زراه را مذمت کردهاند.
و اینک روایاتی را بیان میکنم که در مذمت زراره آمدهاند و این روایات را الکشی در رجال بیان کرده است.
[٥٧]- الکشی، ص ٧٦ و مامقانی در تنقیح المقال، ١/١٩١.
[٥٨]- برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به کتاب الواقفیه، ١/٤٧٠-٤٧١ شرح حال عبدالکریم بن عمرو خثعمی را مطالعه کنید، و شرح حال حمزه بن یزیع را در ص ٤٧٦ همین کتاب نگاه کنید، و در ص ٤٧٩ و ٥٢٠-٥٢٣ شرح حال منصوربن یونس قریشی بیان شده است و در ص ٥٦٣ و ٥٦٧ میتوانید شرح حال احمدبن أبی بشر السراج را مطالعه کنید، و در ص ٥٨٩ و ٥٩٢ -٥٩٣ و ٥٩٥ و ٥٩٦ شرح حال حیان السراج بیان شده است و در ص ٦٠٩ و ٦١٢ و ٤١٦ و ٦١٧ شرح حال زیادبن مروان قندی را مطالعه کنید، و به ابوابی که صاحب کتاب مذکور در کتابش آورده است مراجعه کنید و در ص ٨١ باب السبب الاول: الطمع وحب المال والدنیا، ص ١٣٤ «الامام الکاظم ومحنة بین طواغیت عصره وأصحابه» و ص ١٦٤ «فی النهی عن مجالسة الواقفه» و ص ١٦٨ «المحاربة الاقتصادیة لرجال الواقفه» و ص ١٧٦ «العمل بأخبار أصحاب المذهب الفاسدة»!! و ص «الاعتماد علی روایة الواقفه دون سواهم» و ص ١٩٠ الوکلاء من الواقفه الذین ورد الذم بهم» و ص ١٩٢ «نوع التصرف بالمال من قبل الوکلاء» و ص ٢٠١ « نظرة الامام فی اختیار الوکلاء والشبهات الحائمة حولها» و ص ٣١٧ «أصحاب الإجماع وحالة الوقف» و ص ٣٣٦ «اثر المعجزة فی رجوع رفاعة».
[٥٩]- مجلسی در بحارالانوار، ٣٧/٣٤ میگوید : (میگویم : کتابهای حدیث ما سرشار از احادیثی هستند که بر کافر بودن زیدیه و امثالشان از قبیل فطحیه و واقفه و دیگر فرقههای گمراه و بدعتگذار، دلالت میکنند ...).
[٦٠]- ن ک عقائد الشیعه فی الاسلام و المسلمین، نسخه خطی.
[٦١]- ن ک الواقفیه، ١/١٦ و ١٧ و ١٧٦ و ١٨١ و ٤٠٤ و ٤٠٥ و ٤٢٦-٤٢٨ و ٤٤٨ و ٤٦٥ و ٥١٤ و ٥١٥ و ٥٢٦ و ٥٣٦ و ٥٥١ و ٥٥٩ و ٥٦٠ و ٥٦٣ و ٦٠٧ و ن ک حاوی الاقوال، ٣/١٦٢ فصل سوم، الفهرست، ص ٢٨-٢٩.
[٦٢]- اصل الشیعة واصولها، کاشف الغطاء، ص ٦٠، چاپ چهارم با مقدمه مرتضی عسکری.
[٦٣]- جامع الرواة اردبیلی، ٢/٤٢٣، المستدرک، ١٠/٣٩١، ح ٥ «ابواب المزار وما یناسبه».
[٦٤]- الروضات، ١/١٠٤، رجال الکشی، ص ٢٤٢-٢٤٥، اللئالی، ٤/٢١٦.
[٦٥]- الروضات، ١/١٠ و ١١١، شرح حال اسماعیل بن محمد حمیری، الرسائل، ١/٢٤٧، اللئالی، ٤/٢١٦.
[٦٦]- الرسائل، ١/٢٤٧.
[٦٧]- ن ک کتاب «عقائد الشیعه فی ولایة علی بن أبی طالب والأئمة»، مخطوط.
[٦٨]- الفهرست طوسی، ص ١٠٤.
[٦٩]- المراجعات، ص ٧٢٧، مراجعة ش ١١٠.
[٧٠]- المراجعات، ص ٧٣١.