فصل اول: نام و کنیه ابوهریره
او عبدالرحمن بن صخر از فرزندان ثعلبه بن سلیم بن فهم بن غنم بن دوس یمانی است، که از قبیلۀ دوس بن عدنان بن عبدالله بن زهران بن کعب بن حارث بن کعب بن عبدالله بن مالک بن نصر و او سنوءه بن ازد است، ازد از بزرگترین و معروفترین قبیلههای عرب است، که به ازد بن غوث بن نبت بن مالک بن کهلان از عربهای قحطانی منسوب است[١٤].
قول راجح علما این است که اسم ابوهریره در دوران جاهلیت عبد شمس بوده است. وقتی او مسلمان شد پیامبر خدا ص او را «عبدالرحمان» نامید چون جایز نیست که انسان را اینگونه نامگذاری کنند که عبد فلان یا عبد فلان چیز، چون انسان فقط عبد و بنده خداست، بنابراین باید عبدالله یا عبدالرحمان نامیده شود[١٥].
ابوهریره س به کنیهاش معروف است و با آن شناخته میشد و کنیهاش بر اسمش غالب آمده و تقریباً اسم او به فراموشی سپرده شده بود. حاکم از ابوهریره س روایت کرده که گفت: من گوسفندان خانوادهام را به چرا میبردم، روزی بچههای گربه وحشی را دیدم و آنها را در آستین گرفته و با خود به خانه آوردم وقتی آنها صدای گربه را از آغوش من شنیدند، گفتند: ای عبدشمس اینها چه هستند؟ گفتم: بچه گربههایی هستند که آنها را پیدا کردهام، گفتند: پس تو ابوهریره هستی بعد از آن این اسم بر من ماند[١٦].
و ترمذی از ابوهریره روایت میکند که گفت: گوسفندان خانوادهام را میچراندم، گربۀ کوچکی داشتم، که شبها آن را کنار درخت میگذاشتم و روزها آن را با خود میبردم و با آن بازی میکردم، بنابراین آنها کنیه مرا ابوهریره گذاشتند[١٧].
و ابوهریره میگوید: پیامبر ص مرا اباهر صدا میزد و مردم مرا ابوهریره مینامند[١٨].
و بنابراین میگفت: اگر مرا اباهر بگویید برایم پسندیدهتر است از آن که مرا ابوهریره بگویید[١٩].
[١٤]- ن ک جمهرة انساب العرب، ص ٣٥٨ و ٣٦٠، ٣٦١ و الاستیعاب ٤/١٧٦٨ و تاریخ ابن خلدون ٢/٢٥٣ و نهایة الارب، ص ٩١ و ٢٥٣ و معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه ١/٣٩٤.
[١٥]- المستدرک، ٣/٥٠٧، فردی که در ردّ ابوهریره کتابی نوشته است دارای نامی است که گذاشتن این اسم به دو علت جایز نیست، اول: از نظر شرعی جایز نیست که اسم کسی را عبد فلانی بنامند چون انسان فقط عبد و بنده خدا میباشد بنابراین باید اسم را عبدالله یا عبدالرحمان بگذارند، و ائمه شیعه به صراحت این را بیان کردهاند، در صحیحترین کتابشان الکافی که به گفته عبدالحسین قدیمیترین و بهترین و دقیقترین کتابشان است چندین روایات آمده که بهترین نامها اسمهایی هستند که به معنی بنده بودن خدا میباشند، کلینی از ابن حمید روایت کرده که او با اباعبدالله ؛ در مورد اسم فرزندش مشورت کرده، و او گفته: از نامهای عبودیت بر او بگذار، ابن حمید گفت: این نامها کدامند؟ گفت: عبدالرحمن. و کلینی از ابیجعفر؛ روایت کرده که گفت: راستترین اسمها نامهایی هستند که معنی عبودیت را میدهند و بهترین اسمها نامهای انبیاء میباشند. مجلسی در شرح این روایت میگوید: (اینکه فرمود: «عبودیت» یعنی نامهایی که به معنی بنده بودن خدا هستند نه اسمهایی چون عبدالعلی و عبدالنبی و امثال آن. و چنین چیزی هم از طریق مخالفین روایت شده که پیامبر ص فرمود: بهترین نامها نزد خدا عبدالله و عبدالرحمن هستند، بدان که علمای ما در مورد اینکه آیا نامهایی که به معنی بنده بودن خدا هستند بهترند یا نامهای پیامبران و ائمه؟ اختلاف کردهاند، محقق در شرائع میگوید نامهایی که به معنی بنده بودن خدا هستند بهترند و بعد از آن نامهای پیامبران و ائمه قرار دارند، و علامه در کتابهایش نیز از محقق پیروی کرده است، اما ما از دلیل آنها اطلاعی نداریم و این روایت بر آنچه آنها گفتهاند دلالتی ندارد چون اسمی که از دیگر اسمها راستتر باشد به معنی این نیست که از بقیه نامها بهتر باشد بخصوص وقتی که در متن این روایت تصریح شده که اسمها و نامهای پیامبران برتر و بهترند، و مفهوم این روایت را شهید در اللمعة ذکر کرده است، و ابن ادریس بر آن است که برترین نامها اسمهای انبیاء و ائمه ﻹ میباشند و برترین نام اسم پیامبر ص ماست و بعد از آن نامهایی بهترند که به معنی بنده بودن خدا هستند و شهید دوم از او پیروی کرده است و این صحیحتر به نظر میآید). ن گ مراة العقول فی شرح اخبار الرسول، ٢١/٣١. دوم اینکه : شیعه با گذاشتن اسمهایی چون عبدالحسین و عبدالزهراء و ... با ائمه اهل بیت مخالفت نمودهاند چون اهل بیت اسم خلفای ثلاثه را بر فرزندان خود میگذاشتند، علی اسم یکی از فرزندانش را ابوبکر و اسم یکی دیگر را عمر و اسم دیگری را عثمان گذاشت و همچنین اسم یکی از فرزندانش عبدالرحمان بود، و پسرش حسن نیز چنین کرد و یکی از پسرانش را ابوبکر نام گذاشت و دوتای دیگر را عمر نامید، و همچنین حسین اسم یکی از پسرانش را ابوبکر و اسم دیگری را عمر گذاشت، و پسر حسین، زینالعابدین نیز چنین کرد و اسم یکی از فرزندانش را عمر و اسم دیگری را عثمان گذاشت و خودش دوست داشت که کنیهاش ابوبکر باشد، و همچنین امام کاظم اسم یکی از پسرانش را ابوبکر و اسم دیگری را عمر نامید و کنیه پسرش رضا، ابوبکر بود، اینگونه بوده است نامهای فرزندان ائمه اهل بیت و اسم هیچ یک از آنان عبدعلی و عبدالحسن و عبدالحسین نبوده است!!! پس چگونه جایز است که مسلمان نامهای جاهلیت را بر فرزندان خود بگذارد!! و پیامبر ص نامهای جاهلیت مانند عبدشمس را تغییر میداد، بلکه قرآن اسم عموی پیامبر ص را ذکر نکرده است و کنیه او را نام برده و میفرماید: ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾ [المسد: ١] چون اسم ابولهب عبدالعزّی بود!!.
[١٦]- المستدرک، ٣/٥٠٦ با سند صحیح آن را روایت کرده است و ذهبی در مختصر مستدرک آن را بیان داشته است.
[١٧]- الترمذی.
[١٨]- المستدرک، ٣/٥٠٦ با سند صحیح روایت کرده است و ذهبی آن را تأیید نموده است.
[١٩]- المستدرک، ٣/٥٠٧.