اعتراض عبدالحسین به حدیث مسلمان شدن مادر ابوهریره به سبب دعای پیامبر، و دعا کردن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که مؤمنان ابوهریره و مادرش را دوست بدارند و آن دو نیز مؤمنان را دوست بدارند
در ص ١٦٢ عبدالحسین این حدیث را ذکر میکند و میگوید مسلم از ابوهریره روایت کرده که گفت: من مادرم را به اسلام دعوت میدادم روزی او را به اسلام دعوت دادم او در مورد پیامبر ص چیزی به من گفت که ناراحت شدم، آنگاه در حالی که گریه میکردم نزد پیامبر خدا ص آمدم و گفتم ای رسول خدا مادرم درباره تو سخنی به من گفت که ناراحت هستم دعا کن خدا او را هدایت کند. پیامبر ص فرمود: بار خدایا مادر ابوهریره را هدایت نما، من خوشحال شدم و بیرون آمدم وقتی به در خانه رسیدم دیدم که بسته است مادرم صدای پاهایم را شنید و گفت: ابوهریره در جای خود بایست. و من صدای آب را شنیدم مادرم غسل کرد و چادرش را پوشید و در را باز کرد و گفت: ای ابوهریره من گواهی میدهم که هیچ معبود به حقی جز خدا نیست و گواهی میدهم که محمد ص بنده و پیامبر خداست ابوهریره میگوید پیش پیامبر ص برگشتم در حالی که از خوشحالی گریه میکردم و گفتم ای پیامبر خدا شاد باش خداوند دعای تو را پذیرفت و مادر ابوهریره را هدایت کرد آنگاه پیامبر، خدا را ستایش کرد و گفت: خوب است، من گفتم: ای پیامبر خدا دعا کن که خداوند من و مادرم را محبوب مؤمنان بگرداند و مؤمنان را محبوب ما بگرداند، آنگاه پیامبر ص فرمود: بار خدایا این بندهات یعنی ابوهریره را و مادرش را محبوب بندگان مؤمن خود بگردان و مؤمنان را محبوب آنها بگردان، بنابراین هر مؤمنی که اسم مرا بشنود مرا دوست میدارد[٣٥٨].
عبدالحسین بعد از ذکر این حدیث میگوید: (این حدیث از چند جهت قابل تأمل است: یکی اینکه این حدیث را جز ابوهریره هیچکس از پیامبر ص روایت نکرده است پس این مثل سایر احادیثی است که او به تنهایی از پیامبر ص روایت کرده است ...تا جایی که میگوید: پنجم اینکه: اگر آنچه ابوهریره ادعا میکند که پیامبر ص دعا کرده که مؤمنان او و مادرش را دوست بدارند و آن دو نیز مؤمنان را دوست بدارند صحیح و درست میبود اهل بیت که سرور مؤمنان و رهبران اهل دین هستند او را دوست میداشتند پس چرا دوازده امام و علمای اهل بیت او را رد میکنند و حدیث او را قبول نمیکنند؟ و به آنچه او به تنهایی از پیامبر ص روایت کرده توجه نمیکنند، تا جایی که امیرالمؤمنین ÷ گفت: (دروغگوترین فرد که به پیامبر ص دروغ نسبت میدهد ابوهریره دوسی است).
و در حاشیه این صفحه میگوید: (و در این مورد اخبار و روایات متواتری از ائمه اطهار روایت شده است و این جمله را امام معتزله ابوجعفر اسکافی از امیرالمؤمنین روایت کرده است چنان که در ص ٣٦٠ جلد اول شرح النهج الحمیدی آمده است.
و اگر آن طور که ابوهریره ادعا میکند مؤمنان او را دوست میدارند عمر وقتی او را از فرمانداری بحرین عزل کرد به او نمیگفت: ای دشمن خدا و ای دشمن کتاب خدا ... پس چگونه کسی که دشمن خدا و دشمن کتابش است همه مؤمنان را دوست میدارد و همه مؤمنان او را دوست میدارند؟ و عمر در زمان پیامبر ص ابوهریره را زد ...).
میگویم (مؤلف) اگر به احادیث فضایل با عقل و برداشت تو نگاه شود، نتیجه چنین میشود که فضایل راویان شما که تو در کتاب المراجعات خود آنها را ستودهای اعتباری ندارند مثلاً زراره هر چه در مورد فضیلت خود روایت کرده فقط او از امامش آن را روایت کرده است و دیگران روایت نکردهاند، پس اعتباری ندارند. به عنوان مثال الکشی در رجال، ٢/١٣٣ ش ٢٠٨ با سند خود از زراره روایت میکند که گفت: ابوعبدالله ÷ فرمود: ای زراره اسم تو در میان اسامی اهل بهشت بدون الف نوشته شده است، گفتم: فدایت شوم اسم من عبدربه است ولی به زراره ملقب شدهام.
این حدیث را هیچ کسی جز زراره روایت نکرده است! و همچنین روایت شده که زراره گفت: سوگند به خدا هر کلمهای که از جعفربن محمد میشنوم ایمانم افزوده میشود.
این حدیث را فقط زراره روایت کرده است. و همچنین از حسینبن زراره روایت شده که گفت: به ابوعبدالله گفتم پدرم تو را سلام کرد و گفت فدایت شوم هنوز افرادی میآیند و میگویند تو در مورد من چیزی گفتهای، فرمود: به پدرت سلام کن و به او بگو سوگند به خدا دوست دارم به خیر دنیا و آخرت نایل شوی و سوگند به خدا من از تو خوشنود هستم و بعد از این هر چه مردم بگویند هیچ اهمیت ندارد.
این حدیث را فقط پسر زراره روایت کرده است! و از پدرش به صورت قطعی چیزی مشخص نشده است و پدربزرگش راهبی بود که مسلمان نشد چنان که طوسی گفته است.
پس دوستداران زراره چه پاسخی دارند؟ آیا کسی دیگر غیر از زراره در مورد اسلام زراره و مسلمان شدن پدرش و جدش چیزی گفته است؟
در آن زمان اسلام خیلی گسترش یافته بود پس آنها در دوران جاهلیت نبودند از این رو او عذری برای عدم پذیرفتن اسلام نداشته است ... . اگر طرفداران زراره دلیلی دارند به ما بگویند و سوگند به خدا من با وجود فکر کردن ندیدهام که کسی در مورد پدر و مادر زراره چیزی گفته باشد ... . و اما اینکه عبدالحسین میگوید: (اگر آن طور که ابوهریره ادعا میکند مؤمنان او را دوست میدارند عمر وقتی او را از فرمانداری بحرین عزل کرد به او نمیگفت ای دشمن خدا و ای دشمن کتابش...) و اینکه میگوید: (چرا دوازده امام و علمای اهل بیت او را رد میکنند و حدیث او را قبول نمیکنند ...).
میگویم (مؤلف) استاد عبدالمنعم صالح در کتابش «دفاع عن ابیهریره» به تفصیل روایت فرزندان علی و یارانش و همه شیعیان صدر اول که از ابوهریره روایت کردهاند را ذکر کرده است و میگوید: نظام و ابوجعفر اسکافی معتزلی به امام علی دروغ نسبت دادهاند و برای آن که ابوهریره را تکذیب کنند بدون سند روایتی به علی نسبت دادهاند که به ابوهریره توهین کرده است و متأخرین شیعه فریب این دو مرد معتزلی را خوردهاند و باورشان اینگونه است که ابوهریره دروغگو بوده است اما این ادعا غیر قابل قبول است و برای هیچ کسی اعتباری ندارد چون بدون سند ذکر شده است، و علمای نقّاد همه روایاتی را که سند ندارند دور انداخته و رد کردهاند. با وجود این ما با دلایل قطعی و کافی در این فصل ثابت خواهیم کرد که فرزندان علی ش حدیث ابوهریره س را معتبر میدانستهاند و از او روایت میکردهاند، و فرماندهان بزرگ لشکر علی که همراه او در جنگهای جمل و صفین و نهروان جنگیدهاند از ابوهریره روایت کردهاند، و همه تابعینی که علی را دیده و از او روایت کردهاند از ابوهریره روایت کردهاند، و اضافه بر این برخی از موالی فرزندان علی و تعداد زیادی از شیعیان و کوفیها و دوستداران آل علی احادیث ابوهریره روایت کرده و از آن استدلال کردهاند و در کتابهای خود نوشتهاند.
همه این روایات و نقل و استدلال به احادیث ابوهریره توسط اطرافیان علی س ثابت میکند که فرزندان و فرماندهان و شنوندگان امام علی از تکذیبی که به او نسبت داده میشد خبر نداشتهاند، و شیعیان صدر اول و اهل کوفه که پایتخت امام و قلعه تشیع بود از چنین چیزی خبر نداشتهاند، پس اگر این سخن دروغین صحت میداشت همه اینها آن را میدانستند و ابوهریره را رها میکردند و از او حدیث روایت نمیکردند و حدیث او را نمینوشتند.
در معرفی کسانی که از ابوهریره حدیث روایت کردهاند ابتدا به منابع حدیثی خودمان چون طبقات ابن سعد و جرح و تعدیل ابن ابیحاتم، الثقات ابن حبان، و تهذیب التهذیب ابن حجر، و میزان الاعتدال ذهبی، استناد میکنم و سپس از منابع مهم شیعه آن را اثبات میکنم[٣٥٩].
میگویم (مؤلف) نمونههایی از روایات ابوهریره که شیعهها با اساتید خودشان در کتابهایشان آوردهاند را بیان خواهم کرد، تا روشن شود که شیعیان صدر اول از ابوهریره روایت میکردهاند و به احادیث او استدلال میکردهاند، حتی شیخ شما نوری در همه ابواب کتاب مستدرک خود از ابوهریره روایت کرده است، مثل باب «كراهة استعمـال الأجیر قبل تعیین أجرته وعدم جواز منع الأجیر من الجمعة، واستحباب احكام العمـال وإتقانـهـا» و«باب استحباب دفع الأجرة إلى الأجیر بعد الفراغ من العمل من غیر تأخیر قبل أن یجف عرقه ..»[٣٦٠].
و هاشم نجرانی نقل کرده که علی بن حسین ب وقتی حدیث ابوهریره س را شنید یکی از غلامانش را آزاد کرد.
در حلیه الابرار، ٢/٢٣-٢٤ روایت است که روزی پیش علیبن حسین گفتم که از ابوهریره شنیدم که میگفت: پیامبر خدا ص فرمود هر کسی مؤمنی را آزاد کند خداوند در مقابل هر عضوی از اعضایش، عضوی از آزادکننده را از جهنم آزاد میکند و خداوند در مقابل دست او دست این را آزاد میکند و در مقابل پا پایش را و ... آنگاه علی ÷ گفت این را از ابوهریره شنیدهای؟ سعید گفت: بله، او به یکی از غلامهایش که عبداللهبن جعفر به هزار درهم آن را از او خواسته بود و او نداده بود گفت تو برای رضای خدا آزاد هستی.
نگاه کن که چگونه علیبن حسین م حدیث ابوهریره س را تصدیق کرد و بدون تکذیب و تردید به حدیث او عمل نمود.
پس چگونه علما و ائمه شما حدیث او را رد میکنند و قبول نمینمایند!!
[٣٥٨]- مسلم.
[٣٥٩]- ن ک دفاع عن ابیهریره، ص ١٧٥-٢٢٣.
[٣٦٠]- مستدرک الوسائل، ١٤/٢٨-٢٩ کتاب الاجارة.