اعتراض عبدالحسین به این حدیث که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به خواب رفت و نماز صبح ایشان قضا شد
در ص ١١٤ این حدیث را ذکر کرده که ابوهریره میگوید: «شبی همراه پیامبر ص خوابیدیم و ما بیدار نشدیم تا اینکه صبح شد، پیامبر ص فرمود: هر کسی زمام سواریاش را بگیرد و حرکت کنید چون اینجا جایی است که شیطان در آن آمده است، ابوهریره میگوید: ما چنین کردیم و سپس پیامبر ص آب خواست و وضو گرفت و سپس دو سجده کرد آنگاه نماز خواند»[٣٢٩].
عبدالحسین بعد از ذکر این حدیث مثل عادت همیشگیاش هیاهو به راه میاندازد و میگوید: پیامبر ص از چنین چیزی پاک است ... آیا او اینگونه مردم را به خواندن نماز تحریک و تشویق میکند، آیا او اینگونه به نماز صبح اهمیت میدهد و آیا او این طور کسانی را که نماز نمیخوانند به سوزاندن تهدید میکند؟!! هرگز او این طور نبوده است ... در آن روز لشکری به تعداد هزار و ششصد نفر همراه پیامبر ص بودند ... پس معمولاً امکان ندارد که همه خواب رفته باشند ... و شاید خواب رفتن چنین جمع بزرگی از خوارق و معجزات ابوهریره است! ... مؤمنان نماز شب را قضا نمیکنند ... و پیامبر ص فرزانه چگونه مردم را به خاطر ترک نماز شب محکوم میکند و حال آن که در میان همه اصحاب نماز صبح او قضا میشود و او خواب میرود، این بهتان و تهمت بزرگی است، ... بخاری در صحیح خود بابی در مورد تهجد و طولانی بودن سجدههای پیامبر ص در نماز شب آورده است .... پیامبر ص نماز شب را اینگونه میخواند پس آیا جایز است که او نماز فرض را ترک کند و به خواب برود؟! معاذالله هرگز نه ...).
و در حاشیه ص ١١٩ میگوید: (این حدیث را تنها ابوهریره روایت کرده و جز او کسی آن را روایت نکرده است، اما جمهور (اهل سنت) با اعتماد به ابوهریره آن را پذیرفتهاند ...).
میگویم (مؤلف) سبحانالله جهالت چگونه عبدالحسین را فراگرفته است، آیا مگر او ادعا نمیکند که ائمه حجتهای خدا بر خلق خدا هستند، اگر چنین است پس چرا عبدالحسین از آنها این سؤال را نمیپرسد؟! ما پاسخهای ائمهای که عبدالحسین معتقد به عصمت آنهاست را بیان میکنیم تا مشخص شود که عبدالحسین چقدر نادان است و چقدر میخواهد فریب دهد و به ابوهریره طعنه بزند. اینک روایات اهل بیت که به گفته آنها حجتهای خدا بر خلق خدا هستند را ذکر میکنیم و ذکر این روایات مایۀ حسرت و اندوه برای عبدالحسین خواهند بود و پیروانش تا روز قیامت درس عبرت خواهند گرفت تا دوباره نسبت به ابوهریره زبان درازی نکنند و او را تکذیب نکنند و به او طعنه نزنند.
از سماعه بن مهران روایت است که گفت: او را در مورد کسی پرسیدم که فراموش کرده نماز صبح را بخواند تا آن که خورشید طلوع مینماید، گفت: وقتی آن را به یاد آورد آن را بخواند، پیامبر خدا ص خواب رفت و نماز صبح او قضا شد و وقتی بیدار شد که خورشید طلوع کرده بود، اما او از جایش دور شد و سپس نماز خواند[٣٣٠].
و حمزه بن طیار از ابیعبدالله ÷ روایت میکند که گفت: خداوند به خواندن نماز و گرفتن روزه فرمان داده است، پیامبر ص به خواب رفت و نمازش قضا شد، خداوند گفت: من تو را به خواب میبرم و تو را بیدار میکنم هر گاه بلند شدی نماز بخوان تا مردم بدانند که وقتی خواب رفتند چکار کنند و آن طور نیست که میگویند: هرکس خواب رفت و نمازش قضا شد هلاک شده است ... [٣٣١].
و در الفقیه از سعید اعرج روایت شده که گفت: از ابوعبدالله ÷ شنیدم که میگفت: خداوند متعال پیامبر ص را به خواب برد تا آن که نماز صبح او قضا شد و خورشید طلوع کرد، آنگاه پیامبر ص بلند شد و دو رکعت سنت نماز صبح را خواند و سپس نماز فرض صبح را خواند، و خداوند پیامبر ص را در نمازش دچار فراموشی کرد و آن حضرت در رکعت دوم سلام گفت، سپس آنچه را که ذوالشمالین گفته بود توضیح داد و گفت: خداوند این کار را برای آن کرد تا اینگونه بر امت رحم نماید و مرد مسلمان وقتی به خواب برود و نمازش قضا شود یا در نماز دچار فراموشی شود کسی نتواند از او عیب بگیرد و اگر کسی به او اعتراض کند او بگوید: پیامبر ص هم دچار این شده است[٣٣٢].
پس ای عبدالحسین چرا آنچه را که کلینی و قمی و طوسی و دیگران از طریق ائمه روایت کردهاند که پیامبر به خواب رفته و نمازش قضا شده است تکذیب نمیکنی؟ چرا ای فریبکار خودت را از این روایات به بیخبری زدهای؟! چرا در پژوهش علمی! خود به آن نپرداختهای، آیا فراموش کردهای که تو میگویی (که تو نهایت تلاش خود را در پژوهش و تحقیق مبذول داشتهای) تو را سوگند به خدا که چگونه گمراه کردن مردم تبدیل به پژوهش علمی و روی گردانی از حق تبدیل به ذوق فنی شده است؟! و خواننده گرامی اینجاست که شما به فرق علما با هواپرستان و اهل بدعت پی میبرید!!
و در الکافی از سعید اعرج روایت شده که گفت: از ابوعبدالله ÷ شنیدم که میگفت: پیامبر ص به خواب رفت و نماز صبح او قضا شد خداوند او را به خواب برده بود تا آن که خورشید طلوع کرد، و این رحمتی از سوی پروردگارت برای مردم بود، آیا نمیبینی که هرکس خواب رود و نمازش قضا شود مردم به او طعنه میزنند و میگویند. تو مواظب نماز خود نیستی، پس خواب رفتن پیامبر ص الگو و سنتی است، و اگر کسی به کسی بگوید: خوابیدهای و نمازت قضا شده است میگوید: پیامبر ص هم خواب رفته و نمازش قضا شده است، پس این رحمتی است که خداوند بوسیله آن بر این امت رحم کرده است[٣٣٣].
پس ای عبدالحسین آیا میدانی چرا پیامبر ص به خواب رفت و نمازش قضا شد؟!
آیا حکمت این را میدانی، یا هنوز در جهالت خود به سرمیبری؟! اگر آن را نمیدانی در کلام شهید توضیح داده شده که آن را ذکر میکنیم. و مجلسی این روایت را در بحار الانوار از کازرونی نقل میکند که: پیامبر ص به خواب رفت و نماز صبح او قضا شد از ابوهریره روایت شده که وقتی پیامبر ص از غزوه خیبر برگشت به راهش ادامه داد تا اینکه وقت خواب فرارسید، آنگاه پیامبر ص شب را در آن جا خوابید و به بلال گفت: شب برای ما نگهبانی بده بلال تا آن جا که میتوانست نماز خواند، پیامبر ص خوابید وقت نماز صبح نزدیک شد بلال بر شترش رو به محل طلوع سپیده دم تکیه داد، و در حالی که تکیه داده بود به خواب رفت، و نه پیامبر ص بیدار شد و نه بلال و نه هیچ کسی از اصحاب بیدار شد، تا آن که خورشید طلوع کرد و گرمای آن را احساس کردند، در این وقت قبل از همه پیامبر ص بیدار شد و وحشت زده شد و گفت: ای بلال، بلال گفت: آنچه تو را گرفت مرا نیز گرفت (یعنی از فرط خستگی از خواب بیدار نشدم)، پدر و مادرم فدایت باد ای پیامبر خدا. آنگاه پیامبر ص گفت: شترها را آماده حرکت بکنید و آنها این چنین کردند، سپس پیامبر ص وضو گرفت و به بلال فرمان داد که اقامه نماز کند و پیامبر ص نماز صبح را با آنها خواند، و وقتی نماز را تمام کرد فرمود: هر کسی نمازی را فراموش کرد هر وقت که به یاد آورد آن را بخواند، زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ﴾ [طه: ١٤]مجلسی میگوید: در باب سهو پیامبر ص در این مورد سخن گفته شد[٣٣٤].
و مجلسی از شهید نقل میکند که زراره از ابیجعفر ÷ روایت میکند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود: وقتی زمان نماز فرض فرارسید تا وقتی نماز فرض خوانده نشده هیچ نفلی نباید خوانده شود، میگوید من به کوفه آمدم و حکمبن عتیبه و یارانش را از این امر باخبر کردم. آنها از من قبول کردند، در سال آینده اباجعفر ÷ را ملاقات کردم او به من گفت: که پیامبر خدا ص در یکی از سفرهایش خوابید و گفت: چه کسی برای ما نگهبانی میدهد؟ بلال گفت من، و بلال هم به خواب رفت و همه به خواب رفتند تا آن که خورشید طلوع کرد، پیامبر ص فرمود: بلال چه چیز تو را به خواب فروبرد؟ بلال گفت: ای پیامبر خدا آنچه شما را فراگرفت مرا هم فراگرفت، پیامبر خدا ص فرمود اذان بگو و بلال اذان گفت، آنگاه پیامبر ص دو رکعت سنت نماز صبح را خواند و به یارانش دستور داد که آن را بخوانند سپس بلند شد و با آنها نماز صبح را خواند و گفت: هر کسی نمازی را فراموش کرد، هر وقت که آن را به یاد آورد باید آن را بخواند، زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ﴾ نماز را برای یاد من برپا دار. زراره میگوید این حدیث را برای حکم و یارانش نقل کردم، حکم گفت: این حدیث تو حدیث قبلی را نقض میکند. آنگاه نزد ابوجعفر ÷ آمدم و او را از آنچه آنها گفته بودند باخبر کردم، فرمود: ای زراره آیا به آنها نگفتی که هردو وقت گذشته شده بودند و پیامبر ص قضای آن را به جای آورد[٣٣٥].
مجلسی در توضیحی که پیرامون این حدیث گفته، میگوید: (شهید میگوید در این حدیث چند فایده است یکی اینکه مستحب است که هر گاه گروهی از قومی خوابیدند یک نگهبان داشته باشند ...).
و یکی اینکه خداوند پیامبرش ص را خواب برد برای آن که به امت پیامبر ص تعلیم دهد، و تا اینکه امت از یکدیگر به خاطر خواب رفتن و قضا شدن نماز عیبجوئی نکنند، و سراغ ندارم کسی به این توهم که این حدیث عیبی برای عصمت میباشد آن را رد کرده باشد[٣٣٦].
و مجلسی از أبیجحیفه روایت میکند که گفت: پیامبر ص در همان سفرش بود که در آن خواب رفتند تا آن که خورشید طلوع کرد، سپس گفت: شما مرده بودید و خداوند ارواحتان را به شما بازگرداند[٣٣٧].
پس ای عبدالحسین چرا این سؤالها را از ائمه خود نمیکنی و چرا از آنها نمیپرسی که آیا نگهبانان همانند مؤذن خوابیدند؟ و چرا از آنها نمیپرسی که پیامبر ص در آن روز لشکر به تعداد هزار و ششصد نفر همراه داشت، پس معمولاً امکان ندارد همه این افراد به خواب بروند.
چرا این سؤالهای پوچ و بیارزش را از ائمه خود نمیپرسی!، آیا این حدیث از خوارق امام معصومت میباشد؟!.
و عجیب اینجاست که دوستان عبدالحسین میگویند که پیامبر ص در آغوش علی ÷ خوابیده بود و نماز عصر علی قضا شد و آنگاه خورشید دوباره برگردانده شد که امیرالمؤمنین نماز عصرش را بخواند!!.
بار خدایا از تعصب و گمراهی به تو پناه میبریم!.
[٣٢٩]- مسلم.
[٣٣٠]- الوسائل، ٥/٣٤٨، البحار، ١٧/١٠٣-١٠٤ باب سهو ونومه عن الصلاة، دارالسلام، ٤/٣٩٧ قصة نوم النبی ص، عن صلاة الصبح.
[٣٣١]- البرهان، ٢/١٥١، الوسائل، ٥/٣٤٩، الاصول، ١/١٦٤، الجواهر السنیة، ص ١٠٠.
[٣٣٢]- البرهان، ١٧/١٠٦-١٠٧، تفسیر الکنز، ٨/١٣٣.
[٣٣٣]- بحار، ١٧/١٠٤ کتاب تاریخ نبینا باب سهوه ونومه عن الصلاة و ٨٧/٢٤ کتاب الصلاة، الفروع، ٣/٢٩٤ کتاب الصلاة، ح ٩.
[٣٣٤]- بحار، ٢١/٤٢ کتاب تاریخ نبینا باب ذکر حوادث بعد غزوة خیبر.
[٣٣٥]- البحار، ٨٨/٢٩٠-٢٩١ کتاب الصلاة باب احکام قضاء الصلاة.
[٣٣٦]- البحار، ٨٧/٢٥.
[٣٣٧]- البحار، ٦١/٦٣ کتاب السماء والعالم باب حقیقه النفس والروح وأحوالهما.