اعتراض ابوریه به حدیث «مگس»
در ص ٢٤٨ ابوریه تحت عنوان «حدیث مگس» میگوید: (بخاری و ابن ماجه از ابوهریره روایت کردهاند که گفت: پیامبر ص فرمود: هر گاه مگس در ظرف کسی افتاد آن را کاملاً فرو ببرد چون یک بال آن بیماری و بال دیگر آن شفا است).
سپس او این حدیث را انکار میکند و شبهاتی پیرامون آن ارائه میدهد و میگوید: (این حدیث بیش از دیگر احادیث مورد نقد پژوهشگران قرار گرفته است، چون مگس یک موجود پلید و آلوده است که انسان از دیدن آن متنفر میشود پس چگونه پیامبر ص فرمان میدهد که مگس وقتی در ظرف آب یا غذا افتاد آن را داخل ظرف فروببرد و سپس آنچه در ظرف هست را بخورید؟ ...).
و در ٢٥٤ میگوید: (به خاطر این ما گفتیم: که ابوهریره این حدیث را از جیب خود درآورده تا به هدفش برسد).
میگویم (مؤلف) این حدیث را کسانی دیگر غیر از ابوهریره نیز روایت کردهاند و امام احمد و نسائی و ابن ماجه آن را از ابوسعید خدری روایت کردهاند و بزار از طریق انس آن را روایت کرده است.
و به ابوریه میگوییم این حدیث را کسانی روایت کردهاند که شما گفته آنها را تصدیق میکنی و میگویی. که (شیعه امامیه بخصوص فقط احادیثی را معتبر میدانند که اهل بیت از جد خود روایت کردهاند یعنی آنچه صادق از پدرش باقر و او از پدرش زینالعابدین و او از حسین و او از پدرش امیرالمؤمنین و او از رسول خدا ص روایت کرده است. اما آنچه افرادی چون ابوهریره روایت کردهاند ... نزد امامیه هیچ اعتباری ندارد).
امام باقر میگوید پیامبر ص فرمود: (هر گاه مگس در ظرف کسی افتاد آن را داخل ظرف فروببرد چون یک بال آن بیماری است و بال دیگر آن شفا است و مگس همان بال مسموم خود را در نوشیدنی میزند و آن بالی که شفا دارد را فرونمیبرد پس شما آن را کاملاً فروببرید تا زیان نبینید)[٤٦١].
و در اللئالی الاخبار، ٥/٣٢٩ و ٢/٣١٧ از پیامبر ص روایت است که هر گاه مگس در ظرف شما افتاد باید آن را فرو ببرید چون یک بال آن شفا و بال دیگر آن مسموم است ... .
و ابوبصیر مرادی از ابوعبدالله ÷ روایت میکند که او را در مورد مگس که داخل روغن و غذا میافتد پرسیدم فرمود: اشکال ندارد آن را بخور[٤٦٢].
از آنچه ذکر شد برای هر منصف و پژوهشگری معلوم میشود که این حدیث از طریق چندین نفر از ائمه و صحابه روایت شده است.
و آیا بعد از حق جز گمراهى نیست.
[٤٦١]- المستدرک، ١٦/٣٢٨، الحلیة، ص ٦٠٦، بحار، ٦١/٣١٢، ح ٧، و ٦٤/٣١٢ باب الذباب والبق والزنبور، طب الائمه، ص ١٠٦، العوالی، ١/٥٨.
[٤٦٢]- الوسائل، ١٦/٣٧٨، و ن ک التهذیب، ٢/٣٦.