اعتراض عبدالحسین به حدیث «آمدن شیطان پیش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حالی که آن حضرت در نماز بود»
در ص ١٠٤ عبدالحسین این حدیث را ذکر کرده است که ابوهریره گفت پیامبر ص نمازی خواند، و بعد گفت: شیطان آمد تا نماز مرا قطع کند، خداوند به من توانایی داد و من او را گرفتم و خفهاش کردم و خواستم او را به ستونی ببندم تا وقتی صبح میشود شما به آن نگاه کنید، اما به یاد گفته سلیمان افتادم که گفت ﴿وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ﴾ [ص: ٣٥][٣٢٥]. «پروردگارا مرا بیامرز و به من چنان مُلک و فرمانروایی بده که بعد از من شایسته هیچ کسی نباشد»..
بعد از ذکر این حدیث عبدالحسین میگوید: (پیامبران خدا را باید از چنین چیزهایی پاک و به دور دانست، چون این کار با عصمت آنها مخالف است و از قدر و جایگاه آنها میکاهد، و پناه به خدا که شیطان با آنها زور بزند و یا برای آنها خودش را عرضه کند یا به آنها طمع ورزد ... تا اینکه در ص ١١٣ میگوید: من با اجازه میخواهم از شیخین (بخاری و مسلم) و دیگر کسانی که احادیث ابوهریره را معتبر میدانند بپرسم که آیا شیطان جسمی دارد که میتوان او را به ستون بست تا صبح همه مردم شیطان را در حالی که اسیر است و دست و پایش بسته شده است را ببینند؟ ...).
میگویم (مؤلف) مجلسی در بحار، ٦٣/٢٩٧ فصلی آورده و آن را «ذکر ابلیس و قصههایش» نامیده است و در این فصل همین حدیث را که شما انکار میکنید از طریق ابوهریره روایت کرده است.
و همچنین در بحار در کتاب النبوه در توضیح ﴿وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ﴾ این حدیث را به نقل از شیخین (بخاری و مسلم)[٣٢٦] ذکر کرده است، اى علامه!.
پس خوانندگان محترم جهالت عبدالحسین را تماشا کنید که مجلسی او، حدیث ابوهریره را ذکر میکند و عبدالحسین از طرفی به ابوهریره به خاطر روایت این حدیث طعنه میزند پس دلیل این کینهتوزی و گمراه کردن چیست؟!!!.
و همچنین در کتاب بحار فصلی را در بخش تاریخ النبی ص، ١٨/٨٢ «معجزاته فی استیلائه علی الجن والشیاطین» نامیده است و مجلسی این حدیث را از طریق ابن مسعود روایت کرده است، و میگوید: قاضی در الشفا میگوید: عبدالله بن مسعود در لیله الجن جنها را دید و سخنانشان را شنید و او آنها را به مردان قبیله زطّ تشبیه میداد و پیامبر ص فرمود: شیطانی در شب گذشته خواست نماز مرا قطع کند خداوند به من توانایی داد و من آن را گرفتم و خواستم که آن را به ستونی از ستونهای مسجد ببندم ... .
و همچنین این حدیث از طریق امام معصوم عبدالحسین روایت شده است، ابیجمیله از ابیعبدالله ص روایت میکند که او را در مورد گفته سلیمان که ﴿وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ﴾ ... پرسیدم و گفتم آیا آنچه سلیمان خواست خداوند به او داد؟ فرمود: بله، و بعد از آن او آن قدرت و فرمانروایی را به هیچ انسانی نداد به جز پیامبر ص که بر شیطان چیره شد و آن را در کنار ستونی خفه کرد تا آن که زبانش را گرفت، و پیامبر ص فرمود: اگر دعای سلیمان نمیبود آن را به شما نشان میدادم[٣٢٧].
و اما اینکه عبدالحسین میگوید: من با اجازه میخواهم از شیخین (بخاری و مسلم) و دیگر کسانی که احادیث ابوهریره را معتبر میدانند بپرسم که آیا شیطان جسمی دارد که میتوان او را به ستون بست تا صبح همه مردم شیطان را در حالی که اسیر است و دست و پایش بسته شده است را ببینند؟ ...).
میگویم (مؤلف) عبدالحسین به ابوهریره س اعتراض میکند و از این تعجب مینماید که پیامبر ص شیطان را گرفت و آن را بست ... اما از امام معصوم! خود تعجب نمیکند که شیطان را دستگیر کرد و کوشید او را بکُشد اما وقتی شیطان اعتراف کرد که او دوستدار ولایت است و به آن ایمان دارد!! او را رها کرد!
در الانوار النعمانیه، ٢/١٦٨ از علی ÷ روایت شده که گفت: کنار کعبه نشسته بودم که ناگهان پیرمردی که کمرش خم شده بود آمد و گفت: ای پیامبر خدا ص دعا کن تا خداوند مرا بیامرزد، پیامبر ص فرمود: ای پیرمرد کوشش تو بیفایده شد و به جایی نرسید، وقتی آن پیرمرد رفت، من دربارهی آن پیرمرد از پیامبر سؤال کردم، فرمود: او ابلیس لعین بود، علی میگوید به دنبالش دویدم تا آن که به او رسیدم و او را به زمین زدم و روی سینهاش نشستم!! و دستم را به گلوی او گذاشتم تا خفهاش کنم!! او گفت ای اباالحسن این کار را نکن چون به من تا قیامت مهلت داده شده است، ای علی سوگند به خدا که من تو را خیلی دوست دارم و هیچ کسی با تو دشمنی نکرده مگر آن که وقتی پدرش با مادرش خوابیده من با پدرش خودم را شریک کردهام!! و اینگونه او فرزندی حرامزاده شده است، علی میگوید: خندیدم!! و او را رها کردم.
[٣٢٥]- بخاری و مسلم.
[٣٢٦]- بحار ١٤/٨٨-٨٩ کتاب النبوة، مجلسى گوید: بخاری و مسلم این حدیث را در صحیح آوردهاند، و این حدیث عبد على الحویزى در تفسیر الثقلین ٤/٤٦٠ روایت ٨٥ آورده، طبرسى در تفسیرش المجمع ٨/٤٧٧، و عالم و عارف میرزا محمد مشهدى در تفسیر کنز الدقائق ٨/٥٧٥ آورده است.
[٣٢٧]- البحار، ١٤/٨٧-٨٨، قرب الاسناد، ص ٨١، تفسیر مجمع البیان، ٨/٤٧٧، نورالثقلین، ٤/٤٦٠.