اعتراض ابوریه به این حدیث «که در بهشت درختی هست که سوار در سایه آن...»
در ص ١٠١ ابوریه میگوید: (کعب الاحبار چنان زیرک بود و چنان از سادگی ابوهریره سوء استفاده میکرد که افسانهها و خرافاتی را که میخواست در دین اسلام ترویج دهد به ابوهریره تلقین میکرد و وقتی ابوهریره آن افسانهها را به نام حدیث روایت میکرد کعب میآمد و او را تصدیق میکرد تا بر این اسرائیلیات مهر صحت بگذارد و بتواند آن را در اذهان مسلمین جای بدهد. چنان که گویا ابوهریره آن را از پیامبر ص روایت کرده است و حال آن که در حقیقت سخنان کعب الاحبار بودهاند، و اینک نمونهای از احادیثی میآوریم که ابوهریره آن را به پیامبر ص نسبت میدهد در صورتی که در حقیقت از اسرائیلیات است، احمد و بخاری و مسلم و غیره از ابوهریره روایت میکنند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود در بهشت درختی هست که سوارکاری صد سال در سایه آن میرود اما سایهاش تمام نمیشود، ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠﴾ [الواقعة: ٣٠] ... و اینگونه کعب و ابوهریره برای ترویج این خرافات میان مسلمین همکاری میکنند ...).
میگویم (مؤلف) این نشان میدهد که چقدر ابوریه با قرآن بیگانه است! و این حدیث را تنها ابوهریره روایت نکرده است بلکه انس و سهل بن سعد و ابیسعید خدری ش آن را روایت کردهاند[٤٥٥].
پس ای ابوریه در مورد سه صحابی دیگر چه میگویی؟ آیا آنها نیز چنان که ادعا میکنی مورد سوء استفاده کعب قرار گرفتهاند، ای بوق تبشیریها حیا کن. و به راستی که پیامبر ص راست فرموده است «که وقتی حیا نکردی هر چه میخواهی بکن»[٤٥٦].
میگویم (مؤلف) اگر کعب از روی زیرکی از سادگی ابوهریره سوء استفاده کرده و آنچه از خرافات را که میخواسته در دین اسلام جای بدهد به او تلقین کرده است تا در اذهان مسلمین جای بدهد. ائمه شما که مدعی هستید که آنها معصومند نیز این به گفته شما افسانهها را روایت کردهاند!
در بحار الانوار، ٨/١١٧ و ١١٨ و ١٣١ از امیرالمؤمنین ÷ روایت است که گفت: طوبی درختی در بهشت است ریشه آن در خانه پیامبر ص است و در خانه هر مؤمنی یکی از شاخههای آن است و او هر چه بخواهد این شاخه به او میدهد و اگر سواری در سایه آن صد سال راه پیمایی کند از سایه آن بیرون نمیرود و اگر کلاغی پرواز کند به سر و بالای آن نمیرسد تا اینکه خسته میشود و میافتد پس به این علاقهمند باشید و برای آن بکوشید.
و در بحار، ١٨/٤٠٨-٤٠٩ روایت است که پیامبر ص به فاطمه گفت وقتی به آسمان برده شدم ... وقتی وارد بهشت شدم در آن درخت طوبی را دیدم ... سایه درازی به اندازه پهنای آسمان و زمین داشت ... سوار صد سال در سایه این درخت راهپیمایی میکند اما سایهاش تمام نمیشود و همین است که خداوند میفرماید ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠﴾.
و در تفسیر قمی آمده است ... و ابوعبدالله ÷ این را خواند ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠﴾ گفت سایه درازی در وسط بهشت است در عرض بهشت و عرض بهشت به اندازه عرض و پهنای آسمان و زمین است و سوار در این سایه مسیر صد سال را میپیماید اما سایه تمام نمیشود[٤٥٧].
و همچنین در بحار، ٨/١٠٩ و در ١٨/١٥١ این روایت آمده است.
و در بحار الانوار، ٨/١٥٧ از ابوجعفر ÷ روایت است که گفت: پیامبر خدا ص را از این آیه پرسیدند: ﴿يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥﴾ [مريم: ٨٥] «روزی که پرهیزگاران را به صورت گروهی بهسوی خداوند مهربان گرد میآوریم».
فرمود: هیئت و وفد باید سوار باشند و اینها کسانی هستند که تقوای الهی را رعایت کردهاند ... و در بهشت درختی وجود دارد که زیر سایه هر برگ آن هزار نفر میایستند ... .
و در ٦٠/٢٥٥ در حدیثی طولانی از عبدالله بن سلام روایت است که گفت: راست گفتی ای محمد پس درختان بهشت را برای من توصیف کن. فرمود در بهشت درختی هست که به آن طوبی میگویند که ریشه آن دُرّ و شاخههای آن زُمّرد و میوههایش گوهر است، هیچ اتاقی و هیچ جایی در بهشت نیست مگر آن که این درخت بر آن قرار دارد. گفت: راست گفتی ای محمد ...» پس آیا کعب از ائمه معصومین تو سوء استفاده کرده همان طور که از ابوهریره سوء استفاده کرده است؟!!.
در حقیقت اگر کسی بخواهد ابوریه و صدرالدین را در تکذیب همه آنچه در مورد عظمت و گستردگی بهشت و جهنم آمده تأیید کند باید همه اصحاب و همه ائمه اهل بیت را بدون استثناء تکذیب کند، چون همه عظمت بهشت و جهنم را از پیامبر ص روایت کردهاند پس چرا به ابوهریره حمله میشود؟ حقیقت این است که بهشت بزرگ است رودبارها و کوهها و درختان و میوهها و همه چیز آن بزرگ و گسترده است، و اگر کسی به بهشت باور دارد باید به عظمت و بزرگ بودن آن نیز ایمان داشته باشد چون ایمان داشتن به اصل وجود بهشت و جهنم برای کسانی چون ابوریه و صدر از ایمان آوردن به بزرگی آن دشوارتر است. اما ابوریه و صدر به اصل بهشت ایمان ندارند از این رو عظمت و گستردگی آن را تکذیب میکنند.
[٤٥٥]- بخاری، کتاب بدء الخلق، باب صفة الجنة والنار. ومسلم شرح النووی ١٧/١٦٧-١٦٨.
[٤٥٦]- دفاع عن السنة، ص ١٣٨.
[٤٥٧]- تفسیر قمی، ٢/٣٤٨، و الصافی، ٥/١٢٢-١٢٣، و کنز الدقائق، ١٠/٢٠٠ و نور الثقلین، ٥/٢١٦ و البرهان، ٤/٢٧٨ و بحار، ٨/١٠٩ و ١٣٤ و ١٣٧ و ١٥٥ باب الجنة ونعیمها.