دلیل و برهان در تبرئه ابوهریره از بهتان

فهرست کتاب

دلائل شیعه برای لعنت فرستادن بر اصحاب و همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

دلائل شیعه برای لعنت فرستادن بر اصحاب و همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

الجزائری در کتابش «قصص الانبیاء، ص ٢٩٢ می‌گوید: او  ÷ فرمود: سخت‌ترین عذاب در روز قیامت به هفت نفر داده می‌شود اول پسر آدم که برادرش را کُشت و نمرود که در مورد خدا با ابراهیم مجادله کرد، و به دو نفر از بنی‌اسرائل که قومشان را یهودی و مسیحی کرده‌اند، و به فرعون که: ﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤ [النازعات: ٢٤]. و به دو نفر دیگر که از این امت می‌باشند.

و کلینی در کافی از حسین بن ثویر و ابی‌سلمه سراج روایت می‌کند که گفتند: (از ابوعبدالله  ÷ شنیدیم که بعد از هر نماز فرض چهار نفر از مردان و چهار نفر از زنان را لعنت می‌کرد، آنها فلانی و فلانی و فلانی بودند و آنها را نام می‌برد و یکی معاویه بود، و فلان زن و فلان زن و هند و ام الحکم خواهر معاویه را لعنت می‌کرد)[١٣٣].

شیخ شیعه مجلسی در کتابش مرآة العقول در، ص ١٥/١٧٤ در توضیح این روایت می‌گوید: (منظور از فلانی و فلانی و فلانی همان سه نفر به ترتیب، هستند و منظور از فلان زن و فلان زن عایشه و حفصه می‌باشد). و عیاشی در تفسیرش، ١/٢٠٠، ح ١٥٢ می‌گوید که عبدالصمد بن بشیر از ابی‌عبدالله روایت می‌کند که گفت: آیا می‌دانید که پیامبر  ص با مرگ طبیعی مُرد یا او را کشتند، خداوند می‌گوید: ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ [آل عمران: ١٤٤] «آیا اگر او محمد بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمى‏گردید». همان دو زن قبل از مرگ پیامبر  ص را مسموم کردند، ما گفتیم آن دو و پدرانشان بدترین موجوداتی هستند که خداوند آفریده است. مجلسی این روایت مزخرف را معتبر دانسته و در توضیح آن می‌گوید: (عیاشی با سند معتبر از امام صادق ÷ روایت نموده که عایشه و حفصه که لعنت خدا بر آنها و بر پدرانشان باد پیامبر  ص را کشتند و به او سم دادند)[١٣٤].

و عبدالحسین در کتابش «النص والاجتهاد»، ص ٢٩٢ زیر فقره ٧٩ می‌گوید: مثال مهم و بزرگی در آخر سورۀ تحریم آمده است و آن اینکه خداوند می‌فرماید: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡ‍ٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ١٠ [التحريم: ١٠] «خداوند برای کسانی که کافر شده‌اند به همسر نوح و همسر لوط مَثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند، اما ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می‌شوند».

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ [التحريم: ١١]. «و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مَثَل زده است در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز».

این مثالی است که خداوند برای آن دو(عائشه و حفصه) زده است تا آنها را هشدار دهد و تا آنها بدانند که فقط همسر کسی بودن سود و زیانی ندارد بلکه آنچه به هر انسانى سود می‌رساند عمل اوست.

محمد توسیرکانی که نزد شیعه ملقب به عمدة العلماء والمحققین است می‌گوید: (بدان که بهترین زمان و مکان برای لعنت فرستادن بر آنها زمانی است که به دستشویی می‌روی پس هر وقت برای قضای حاجت می‌روی با خیال راحت بگو: بار خدایا عمر را لعنت کن و ابوبکر را لعنت کن و بر عمر و عثمان لعنت بفرست و عثمان و عمر را لعنت کن و معاویه و عمر را و سپس یزید و عمر را لعنت کن سپس ابن زیاد و عمر و سپس ابن سعد و عمر را لعنت کن و سپس شمر و عمر را لعنت کن و سپس لشکریان آنها را و عمر را لعنت کن، بار خدایا عایشه و حفصه و هند و ام حکم را لعنت کن و کسانی را که از کارهایشان راضی هستند لعنت کن)[١٣٥].

و محقق عارف محمدرضا مازندرانی در توضیح یکی از روایت‌هایشان می‌گوید: (منظورشان از واجب بودن اظهار بیزاری از آنها و تنفر داشتن از آنان لعنت فرستادن بر آنها و ناسزا گفتن به آنان و توهین به آنان است، و باید معتقد بود که آنها از رحمت الهی به دور هستند و از درگاه الهی طرد شده‌اند. فایده این کارها این است که مردم از آنها برحذر باشند و بدعت‌هایشان را فرانگیرند. پس من می‌گویم بار خدایا لعنت کن کسانی که بیت نبوت را خراب کردند و حق اهل عزت و حکومت را سلب کردند و چراغ‌های عرفان را خاموش کردند و از فرمان الهی سرپیچی کردند بخصوص ابا رکب و زفر را چون آنها اولین کسانیند که بدعت‌های شیطان را پسندیدند و سنت خداوندی را از میان بردند)[١٣٦].

[١٣٣]- الوسائل، ٤/١.٣٧، باب استحباب لعن اعداء الدین عقیب الصلاة بأسمائهم، عین الحیاة ، ص ٥٩٩، با «در تعقیبات نماز».

[١٣٤]- حیاة القلوب مجلسی، ٢/٧٠٠، باب «در بیان رحلت آن حضرت».

[١٣٥]- لئالی الاخبار، محمد توسیرکانی، ٤/١٩٢، الادعیة الواردة فی التعقیب.

[١٣٦]- الرسائل، ١/١٧٤، ٤٣٩، ٤٤٠، ٤٨٤.