دلیل و برهان در تبرئه ابوهریره از بهتان

فهرست کتاب

اعتراض عبدالحسین به اینکه گاو و گرگی به زبان عربی حرف می‌زنند

اعتراض عبدالحسین به اینکه گاو و گرگی به زبان عربی حرف می‌زنند

عبدالحسین در ص ١٢٠ این حدیث را ذکر کرده که از ابوهریره روایت است که گفت: پیامبر خدا  ص نماز صبح را خواند سپس رو به مردم کرد و گفت: مردی در حالی که گاوی را به جلو می‌برد ناگهان بر آن سوار شد و آن را زد، گاو گفت ما برای این کار آفریده نشده‌ایم و بلکه فقط برای شخم زدن آفریده شده‌ایم. مردم گفتند: سبحان‌الله گاو سخن می‌گوید، پیامبر  ص فرمود من و ابوبکر و عمر به این امر ایمان داریم. و مردی در میان گوسفندانش بود که ناگهان گرگ حمله کرد و یک گوسفند را با خود برد او به دنبال آن رفت تا آن که گوسفندش را از دست گرگ نجات داد، گرگ به او گفت آن را از دست من نجات دادی اما چه کسی آن را در آن روز که جز من چوپانی نیست از دست من نجات می‌دهد، مردم گفتند: سبحان‌الله گرگ حرف می‌زند! پیامبر  ص فرمود من و ابوبکر و عمر به این ایمان داریم[٣٣٨].

عبدالحسین بعد از ذکر این حدیث می‌گوید: (ابوهریره شیفته چیزهای عجیب و غریب است خیالبافی و علاقه‌اش باعث شده تا او به بیان امور خارق‌العاده‌ بپردازد گاهی از گفتن چیزهایی لذت می‌برد که فراتر از طبیعت هستند، مثلاً او می‌گوید سنگ لباس‌های موسی را برداشت و فرار کرد، و موسی فرشته مرگ را زد و چشمش را کور کرد، بر ایوب ملخ‌های طلایی بارید، و دیگرچیزهائی کم وقوع آن‌ها ناممکن می‌باشد. و اینک می‌گوید که گاو و گرگی به زبان شیوای عربی حرف می‌زده‌اند و از دانش و حکمت سخن می‌گفته‌اند، چیزی که اصلاً اتفاق نیافتاده و هرگز اتفاق نخواهد افتاد زیرا سنت الهی در آفرینش از افتادن چنین اتفاقاتی جلوگیری می‌کند مگر آن که در مقام به مبارزه طلبیدن و اظهار معجزه چنین چیزی به عنوان نشانه‌ای برای اثبات نبوت و دلیلی بر اینکه فرد با خدا ارتباط دارد رخ دهد، و فردی که گاوش را به محل کشاورزی خود می‌برد و در راه سوار آن می‌شود محلی برای اظهار معجزه نیست و همچنین مقام چوپان، وقتی گرگ به گوسفندانش حمله می‌کند مقامی نیست که معجزه نشان داده شود، پس از نظر عقلی امکان ندارد که گفته شود این حدیث صحیح است چون همه عاقلان اتفاق دارند که معجزات و امور خارق‌العاده بیهوده اتفاق نمی‌افتند).

می‌گویم (مؤلف) مجلسی در بحار، ٦٥/٧٩ کتاب السماء والعالم بابی آورده که آن را چنین نامیده است «باب الثعلب والأرنب والذئب والأسد» «باب در بیان روباه و خرگوش و گرگ و شیر» در همین باب مجلسی حدیثی را که عبدالحسین منکر آن است را از طریق ابوهریره از صحیحین نقل کرده است. پس ببینید که عبدالحسین چقدر فریبکار است، مجلسی که افتخار آنهاست این حدیث را ذکر کرده اما عبدالحسین آن را انکار می‌کند؟ و همچنین در ١٩/١٢٩ کتاب تاریخ نبینا در «باب نزول المدینه وبناؤه المسجد والبیوت» حدیث ابوهریره را روایت کرده است. مجلسی می‌گوید در این سال گرگ در بیرون از مدینه حرف زد و به آمدن پیامبر خدا  ص هشدار داد چنان که از ابوهریره روایت شده است.

و در جلد ١٧/٣٩٤، مفید در امالی خود از ابی‌سعید خدری آن را روایت کرده است.

و مجلسی در البحار، ٦٥/٧٨ به نقل از ابن عبدالبر و غیره می‌گوید: «گرگ با سه نفر از اصحاب حرف زده است و آنها عبارتند از رافع بن عمیره، و سلمه بن اکوع و اهبان بن أوس اسلمی. به خاطر این عرب‌ها می‌گویند او مانند گرگ اهبان است، از او تعجب می‌کنند ...».

این حدیث را ابوهریره روایت نکرده است پس عبدالحسین چه می‌گوید؟

نگاه کنید که عبدالحسین چقدر نسبت به احادیث اهل بیت جاهل است!!

و ابوهریره چنان احادیث عجیبی که ائمه تو رؤیت کرده‌اند که با شنیدن آن مو بر اندام انسان راست می‌شود را روایت نکرده است، پس اگر می‌خواهی اعتراض کنی بهتر است به معصومین خود اعتراض کنی، آنهایی که دوست دارند با یاران خود در مورد مافوق طبیعت سخن بگویند و برای اثبات این سخن کافی است که به عناوین ابواب زیر مراجعه شود.

در مدینه معاجز، ١/١٥١-١٥٩ روایت ٩٨ «حدیث جام».

و در ص ٢٥٥ روایت ١٦١ «زنده کردن دو ماهی توسط اسرائیلی‌ها».

و در ص ٢٦٦ روایت ١٦٩ « حرف زدن گرگ» سخن گفتن دو گرگ و سلام کردنشان به او  ÷.

و در ص ٢٧٣ روایت ١٧٠ «حرف زدن شترها و لباس‌ها».

و در ص ٢٧٥ روایت ١٧١ سلام دادن شیر به او  ÷.

و در ص ٢٨١ روایت ١٧٧ سخن گفتن گاو به نام او  ÷.

و در ص ٢٨٢ روایت ١٧٨ سخن گفتن فیل.

و در ص ٢٨٤ روایت ١٧٩ سخن گفتن مرغابی.

و در ص ٢٨٥ روایت ١٨٠ سخن گفتن بلدرچین.

و در ص ٢٨٨ روایت ١٨٢ «سخن گفتن اسب».

و در ص ٢٩٧ روایت ١٨٤ «به حرف آمدن کوه‌ها و سنگ‌ها و درختان» به نام او  ÷.

و در ص ٢٩٩ روایت ٨٥ «سخن گفتن مار».

و در ص ٣٩٨ روایت ٢٦٢ «سخن گفتن نخل خرما به نام نبی و وصی».

و در ص ٤٠٩ روایت ٢٧٢ «سخن گفتن شیر با پیامبر  ص و امیرالمؤمنین».

و در ص ٤١٢ روایت ٢٧٣ «حرف زدن شتر و ستودن امیرالمؤمنین  ÷».

و در ص ٤١٥ روایت ٢٧٥ «حرف زدن زیرانداز و سخن گفتن شلاق و سخن گفتن الاغ».

و در ص ٤١٨ روایت ٢٧٨ «گواهی دادن بادنجان به ولایت امیرالمؤمنین  ÷».

و در ص ٤١٩ روایت ٢٧٩ «اقرار برنج به اینکه امیرالمؤمنین  ÷ وصی است».

و در ص ٤٢٢ روایت ٢٩٧ «حرف زدن لباس‌ها و موزه‌ها».

و در ٢/٢٠ روایت ٢٠٣٦٣ «سخن گفتن شتر به اینکه او  ÷ امیرالمؤمنین است».

و در ص ٨٢ روایت ٣٧١ «ماهی یونس ولایت علی و اهل بیت را بیان می‌کند».

و در ص ٥/٥٠٥ روایت ١٠٢١ «سخن گفتن امام  ÷ با اسبش».

و در ص ٥٢٨ روایت ١٠٣٧ سخن گفتن آهو در فضیلت امیرالمؤمنین  ÷.

پس کجاست عبدالحسین که می‌گوید: (چیزی است که اصلاً اتفاق نیافتاده و نخواهد افتاد و سنت خداوند در آفرینش مانع از رخ دادن چنین چیزی می‌شود...).

پس نگاه کنید که عبدالحسین چقدر دروغ می‌گوید!!

عبدالحسین سخن گفتن گرگ و گاو را انکار می‌کند اما همین مطلب از طریق اهل بیت به اثبات رسیده است و ما آن را نقل می‌کنیم تا خواننده بیشتر به دروغگویی و فریبکاری عبدالحسین پی ببرد.

از علی  ÷ روایت است که گفت: «گرگ با اشعث بن قیس خزاعی حرف زد، گرگ آمد و اشعث چند بار آن را فراری داد، سپس در بار چهارم اشعث گفت: هیچ گرگی بی‌حیاتر از تو ندیده‌ام. گرگ به او گفت: بی‌حیاتر از من کسی است که از مردی روی گردانده که از آن مرد روی زمین هیچ کسی افضل و برتر نیست و هیچ کسی از او دارای بینش کامل‌تری نیست و او شرق و غرب را زیر سیطره خود درخواهد آورد، او می‌گوید لا إله إلاَّ ‌الله اما آنها او را رها می‌کنند، پس من بی‌حیاتر هستم یا تو که از این مرد بزرگوار که فرستاده پروردگار جهانیان است روی برگردانده‌ای»[٣٣٩].

و در خرائج روایت شده که ابوعبدالله  ÷ گفت: سه حیوان بوده‌اند که خداوند در زمان پیامبر  ص آنها را به سخن درآورده است، یکی شتر و شکایت آن از صاحبش، و گرگ که نزد پیامبر  ص آمد و از گرسنگی به او شکایت کرد، آنگاه پیامبر  ص صاحبان گوسفندان را فراخواند و گفت: چیزی به عنوان سهمیه گوسفند بدهید اما آنها بخل ورزیده و چنین نکردند ... اما گاو خبر آمدن پیامبر ص را داد، گاو در باغ بنی سالم از انصار بود و گفت: ... فریاد زننده‌ای با زبان شیوای عربی فریاد می‌زند که هیچ معبود به حقی جز پروردگار جهانیان نیست و محمد  ص فرستاده خدا و سرور پیامبران است و علی وصی پیامبر  ص سرور اوصیا است!![٣٤٠].

[٣٣٨]- بخاری آن‌را در( احادیث انبیاء، مزارعه، و مناقب) و مسلم در (فضائل صحابه) آوردند.

[٣٣٩]-الثاقب فی المناقب، ص ٧٢ فصل فی کلام البهائم، القطره، ١/١١٣ الباب الثانی فی اهداء الذئب الثواب لشیعه علی ؛!! الخرائج، ٢/٤٩٦-٤٩٧ و ٢/٥٠٤ و ٥٢١-٥٢٣، فی أعلام النبی ص المناقب فی کلام الحیوانات، القطره، ١/٣٩-٤٢ کلام الذئب فی النبوة، کلام الذئب فی فضائل النبی ص، وص ٨٦-٨٧ فی کلام الحیوانات، اعلام الوری، ص ٥١-٥٢، فصل وأما المعجزات القاهرة الدالة على نبوتع التی هی سوى القرآن.

[٣٤٠]- الخرائج، ٢/٤٩٦ فی اعلام النبی ص، الثاقب فی المناقب، ص ٧١ و ٧٥، فصل فی بیان آیات من کلام البهائم.