دلیل و برهان در تبرئه ابوهریره از بهتان

فهرست کتاب

صادق سه بار زراره را لعنت می‌کند

صادق سه بار زراره را لعنت می‌کند

در الکشی ص ١٤٧ آمده است که ابوجعفر محمدبن قولویه به من گفت که محمدبن قاسم ابوعبدالله معروف به ماجیلویه از زیادبن ابی‌حلال روایت می‌کند که گفت به ابی‌عبدالله گفتم زراره در مورد استطاعت از تو مطلبی روایت کرده است و ما قبول کردیم و او را تصدیق نمودیم اما دوست داشتم آن روایت را به تو عرضه کنم، فرمود: آن را بگو! گفتم زراره ادعا می‌کند که تو را در مورد ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا. پرسیده است و تو گفته‌ای هر‌کس توشه و سواری داشته باشد توانایی حج را دارد گرچه حج نکرده باشد؟ و تو فرموده‌ای بله، گفت: او مرا اینگونه نپرسیده است و من هم این طور نگفته‌ام سوگند به خدا که بر من دروغ بسته است، لعنت خدا بر زراره باد، لعنت خدا بر زراره باد، لعنت خدا بر زراره باد، او به من گفت: هر‌کس توشه و سواری داشته باشد توانایی حج را دارد؟ پس او توانایی دارد؟ گفتم نه، مگر آن که به او اجازه رفتن به حج داده شود، گفتم پس من زراره را از این باخبر می‌کنم گفت: بله به او بگو، زیاد می‌گوید به کوفه آمدم و زراره را دیدم و آنچه ابوعبدالله گفته بود به اطلاع او رساندم و نگفتم که ابوعبدالله او را لعنت کرده است، آنگاه زراره گفت: او مرا مستطیع قرار داد و نمی‌دانست و این آقای شما سخن مردم را نمی‌فهمد. پس به جای آن که زراره معذرت بخواهد اصرار می‌کند که امام نمی‌داند، و امام بصیرت و بینش ندارد و به گفتۀ او سخن مردم را نمی‌فهمد ... او دوستداران زراره جز بالا بردن مقام و جایگاه زراره چیزی را نمی‌پذیرند و سخنان امامشان که از دیدگاه آنها معصوم است و برایشان حجت است را به دیوار می‌زنند و او را تکذیب می‌کنند و آنها زراره را تصدیق می‌کنند در حالی که امام معصوم را تکذیب می‌نمایند! با اینکه در حدیث صحیحی از معصوم روایت کرده‌اند که یحیی خثعمی گفت: حفص کناسی از اباعبدالله در مورد این آیه پرسید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا. فرمود: یعنی هر‌کس تندرست باشد و دارای توشه و سواری باشد و راه برایش آزاد باشد پس او توانایی رفتن به حج را دارد، آنگاه حفص کناسی به او گفت اگر تندرست باشد و راه برایش آزاد باشد و توشه و سواری داشته باشد و به حج نرفته باشد آیا او از کسانی است که توانایی رفتن به حج را دارد؟ فرمود: بله[٧٣].

و در رجال الکشی، ٢/١٤٨، ح ٢٣٦ از محمدبن مسعود روایت شده که گفت جبرئیل بن احمد گفت.

محمدبن عیسی بن عبید و او از یونس بن عبدالرحمن و او از عمر بن ابان و او از عبدالرحیم القصیر روایت نمود که گفت ابوعبدالله به من گفت نزد زراره و برید برو و به آنها بگو این چه بدعتی است که ایجاد کرده‌اید؟ آیا شما نمی‌دانید که پیامبر  ص فرموده است هر بدعتی گمراهی است؟ به او گفتم که من از آن دو می‌ترسم بنابراین لیث مرادی را همراه من بفرست! آنگاه ما پیش زراره آمدیم و آنچه ابوعبدالله گفته بود به او گفتیم، زراره گفت سوگند به خدا که به من استطاعت را داده است بدون آن که بفهمد، و برید گفت نه سوگند به خدا هرگز از نظر خود برنمی‌گردم.

و در ص ١٥٠، ح ٢٤٣ آمده است که از محمدبن مسعود روایت است که گفت محمدبن عیسی از حریز روایت کرد که گفت به‌سوی فارس حرکت کردم و محمد حلبی هم همراه ما به‌سوی مکه حرکت کرد و تا مدتی همراه بودیم، گفتم چیزى به ما بگو، گفت بله من چیزی را به تو ارائه مى‌دهم که دوست نداری، من به ابوعبدالله گفتم که در مورد استطاعت چه می‌گویی؟ گفت از دین من و پدرانم نیست، گفتم اینک راحت شدم سوگند به خدا که هیچگاه بیماران آنها را عیادت نخواهم کرد و در تشیع جنازه‌اشان شرکت نخواهم کرد و چیزی از زکات مال خود را به آنها نخواهم داد، گفت آنگاه ابوعبدالله راست نشست و به من گفت: چه گفتی؟ من سخنم را دوباره تکرار کردم، آنگاه ابوعبدالله گفت پدرم می‌گفت: ایشان قومی هستند که خداوند آتش دوزخ را برای آنها حرام کرده است، گفتم: فدایت شوم پس چگونه به من گفتی که از دین من و پدرانم نیست؟ گفت: منظورم زراره و اشباه اوست.

و در ص ١٤٦، ح ٢٣١ از محمد بن نصیر روایت شده که گفت محمد بن عیسی به روایت از حفص مؤذن علی بن یقطین ملقب به ابامحمد و او از ابی‌بصیر روایت می‌کرد که گفت به ابوعبدالله گفتم: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ [الأنعام: ٨٢]. یعنی چه، فرمود: خداوند مرا و تو را از آن ظلم نجات دهد آن چیزی است که زراره و یارانش و ابوحنیفه و یارانش در پیش گرفته‌اند.

[٧٣]- الوسائل، ٨/٢٢، ج ٤ باب اشتراط وجوب الحج بوجود الاستطاعة من الزاد و الراحلة مع الحاجة الیها.