اعتراض عبدالحسین به این حدیث که امتی مسخ شده و تبدیل به موش گردیدند
در ص ١٥٧ عبدالحسین این حدیث را ذکر میکند که ابوهریره از پیامبر ص روایت میکند که فرمود: امتی از بنیاسرائیل گم شدند و معلوم نشد که چه شدند به نظر من آن امت همین موش است که وقتی شیر شتر برای آن گذاشته شود آن را نمیخورد و وقتی شیر گوسفند برای آن گذاشته شود آن را میخورد[٣٤٤].
بعد از ذکر این حدیث عبدالحسین عربده میکشد و این سو و آن سو میرود و میگوید: (این در حدی پوچ و بیمعنی است که امت ستبر و محکم، فریب آن را نمیخورد مگر آن که عقل و خرد آن با مشکلی مواجه شده باشد، اما شیخین (بخاری و مسلم) راحت از کنار این خرافهگو میگذرند و از این حدیث با این که پوچ و بیمعناست استدلال میکنند و اگر این ننگی برای اسلام نمیبود ما آن را رها میکردیم اما باید هر مسلمانی با تمام قدرت از سنت دفاع کند ... زیرا چنین خرافاتی از بزرگترین آفتهایی هستند که اسلام به آن گرفتار است).
میگویم (مؤلف) اگر عبدالحسین این حدیث را پوچ و بیارزش میشمارد، اینک از این قبیل سخنان پوچ به گفته او، برایش بیان میداریم.
در مدینه معاجز، ٢/٤٢ روایت ٣٨٧ از امیرالمؤمنین ÷ روایت شده که تعدادی از منافقین پیش او آمدند و گفتند: تو میگویی که این ماهی مسخ شده است؟ گفت: بله، گفتند: دلیل آن را به ما نشان بده، آنگاه امیرالمؤمنین آنها را به کنار فرات آورد و صدا زد هناس هناس، آن وقت ماهی به او جواب داد لبیک. و امیرالمؤمنین به او گفت: تو کیستی؟ گفت از کسانی هستنم که ولایت تو بر آنها عرضه شد اما نپذیرفتند و مسخ شدند! و از کسانی که با تو هستند افرادی همانند ما مسخ خواهند شد!!، و مثل ما میشوند، امیرالمؤمنین گفت: حکایت خود را تعریف کن تا حاضران بشنوند و بدانند، ماهی گفت: بله ما بیست و چهار قبیله از بنیاسرائیل بودیم!! ما تمرد و سرپیچی کردیم، و ولایت تو بر ما عرضه شد اما ما نپذیرفتیم!! و از شهرها جدا شدیم و تباهی و فساد کردیم، آنگاه کسی نزد ما آمد که تو آن را بهتر میدانی و در میان ما فریاد زد و همه ما را یک جا جمع کرد ... سپس فریادی دیگر زد و گفت: به قدرت خدا مسخ شوید، آنگاه ما به جنسهای مختلفی مسخ شدیم ... .
میگویم (مؤلف) این روایت چنان پوچ و بیارزش است که امت ستبر و محکم فریب آن را نمیخورد اما باید هر مسلمانی با تمام قدرت از سنت دفاع کند، زیرا این خرافات از بزرگترین آفتهایی هستند که اسلام به آن گرفتار شده است! پس کجا هستی ای عبدالحسین و چه میگویی در مورد این خرافات؟!
و از امام کاظم ÷ روایت است که او دربارۀ کسانی که چهرهاشان مسخ شده است گفت: آنها دوازده گروه هستند که مسخ شدن هریک علتی دارد، فیل فرشتهای بود که با مردی لوطی زنا کرد و به خاطر این مسخ شد و تبدیل به فیل گشت، و خرس بادیهنشین دیوثی بود که تبدیل به خرس شد، و زنی که به شوهرش خیانت میکرد و از حیض و جنابت غسل نمیکرد مسخ شد و تبدیل به خرگوش گردید، و مردی که خرماهای مردم را میدزدید مسخ شد و تبدیل به خفاش گردید، و ستاره سهیل مالیات بگیری در یمن بود، و ستاره زهره زنی بود که هاروت و ماروت به سبب آن به فتنه مبتلا شدند، و اما بوزینهها و خوکها قومی از بنیاسرائیل هستند که در روز شنبه تجاوز و سر پیچی کردند، و ماهی رودخانهای و سوسمار گروهی از بنیاسرائیل بودند که وقتی سفره آسمانی برای عیسی آمد آنها به آن ایمان نیاوردند بنابراین سرگردان شدند و گروهی در دریا افتاد و گروهی در خشکی ماند، عقرب مرد سخنچینی بود که مسخ شد، و زنبور در ترازو دزدی میکرد بنابراین چهرهاش مسخ شد و تبدیل به زنبور گردید[٣٤٥].
برای آن که بحث طولانی نشود خواننده گرامی را به عناوین و بابهایی که هاشم نجرانی در کتاب (مدینه معاجز) آورده و آن را از معجزات ائمه شمرده است! حواله میدهیم.
در ١/٣٠٨ روایت ١٩٣ «مردی که به سبب دعای امیرالمؤمنین تبدیل به سگی شد».
و ١/٣١٠ روایت ١٩٤ «مردی که مسخ شد و سگی گردید».
و در ١/٣١١ روایت ١٩٥ «مردی که سرش به سر خوکی تبدیل شد» و «مردی که سر و صورتش چون سر و صورت خوک گردید».
و در ١/٣١٣ روایت ١٩٧ «مردی که به سبب دعای او ÷ تبدیل به کلاغ شد».
و در ٢/٦٦ باب ٢٧٧ «مردی مسخ شد و تبدیل به لاکپُشت گردید».
٢/٢٨٨ روایت ٥٥٨ «مردی که امیرالمؤمنین ÷ را دشنام میداد تبدیل به سگ شد».
و در ٢/٢٩٧ روایت ٥٦٠ «مردی که امیرالمؤمنین به او گفت بتمرگ و آنگاه سر آن مرد تبدیل به سر سگ شد».
و در ٣/٢٦٠ روایت ٨٨٠ «زن شدن مرد و مرد شدن زن و بازگرداندن آنها به حالت اولیاشان».
به حق که این خرافات از بزرگترین آفتهایی هستند که اسلام به آن گرفتار شده است!.
بار خدایا از تو سلامت عقل و دین و دوری از هواپرستی و گمراهی را میطلبیم.
[٣٤٤]- بخاری، بدء الخلق، ومسلم، الزهد والرقاق.
[٣٤٥]- حلیة المتقین، ص ٦٤٧-٦٤٨ الفصل الثامن بیان عموم أحوال الحیوان وأصنافها.