اعتراض عبدالحسین به حدیث «خداوند آدم را بر صورتش آفرید»
در ص ٥٩ عبدالحسین حدیث «خلقالله آدم على صورته» را بیان کرده است: بخاری و مسلم از طریق عبدالرزاق و او از معمر و او از همام بن منبه روایت میکند که گفت: ابوهریره از پیامبر خدا ص برای ما روایت کرد که فرمود: خداوند آدم را بر صورتش آفرید طول او شصت ذراع بود، و احمد اضافه کرده که عرض او هفت ذراع بوده است، و وقتی او را آفرید گفت برو و بر این گروه ملائکه که نشستهاند سلام کن و گوش کن به تو چگونه سلام میکنند (آنچه آنها به تو میگویند) سلام تو و فرزندان تو است، آنگاه آدم به آنها گفت: السلام علیکم و آنها گفتند السلام علیک ورحمة الله، ورحمة الله را بر سلام او افزودند، و همه کسانی که وارد بهشت میشود به صورت آدم خواهند بود یعنی طول آنها شصت ذراع میشود، و بعد از آدم همواره از قد انسان کاسته میشده است[٢٣٧].
عبدالحسین با ایجاد تردید در مورد این حدیث میگوید: (این چیزی است که گفتن آن برای پیامبر خدا ص و دیگر انبیاء و اوصیاء جایز نیست[٢٣٨]. و شاید ابوهریره این حدیث را از یهود[٢٣٩]. از طریق دوستش کعب الاحبار و غیره روایت کرده است چون مضمون این حدیث درست پاراگراف بیست و هفتم از اصحاح اول از اصحاحات تکوین کتاب یهودیان - عهد قدیم - است که متن آن این طور است: خداوند انسان را مانند خودش آفرید.
خداوند از صورت و کیفیت و شبیه پاک است، و بزرگتر است خداوند از آنچه ستمگران میگویند ... .
و ابوهریره در جایی دیگر این حدیث را با این کلمات روایت میکند. هر گاه کسی از شما خواست فردی را بزند از زدن به چهره و صورت بپرهیزد و نگوید خداوند چهرهات را و چهره کسی را که همانند چهرۀ توست زشت کند، چون که خداوند آدم را همانند صورتش آفرید[٢٤٠].
از آن جا که اگر به شرح و توضیح این حدیث بپردازیم بحث طولانی خواهد شد از این رو بهتر است خوانندگان عزیز شرح تفصیلی حدیث را در مراجع مورد مطالعه قرار دهند[٢٤١].
و ما به صورت مختصر به اتهامات باطل و پوچ عبدالحسین که ابوهریره را بدان متهم کرده است پاسخ میدهیم.
به عبدالحسین میگوییم حدیثی را که شما به دروغ انکار کرده و به آن اعتراض نمودهای، حدیثی است که شیعیان شما از طریق راویان خود از کسانی نقل کردهاند که شما معتقد به عصمت آنها هستید، عبدالحسین ادعا میکند که او نهایت بررسی و دقت را در مورد احادیث ابوهریره مبذول داشته است تا از حقیقت پرده بردارد و از این رو چارهای جز اعتراض به آن نداشته است، بنابراین ما پرده از فریبکاری عبدالحسین برمیداریم.
حدیثی که عبدالحسین ابوهریره را به خاطر آن مورد اعتراض قرار داده است حدیثی است که خمینی صحت آن را در کتابش «زبدة الاربعین حدیثاً»، ص ٢٦٤ در حدیث سی و هشتم با این عنوان که «خداوند آدم را بر صورت خودش آفرید» ذکر کرده است و این حدیث از طریق اهل بیت که به اعتقاد آنها حجتهای خدا بر بندگانش هستند نقل شده است. و اینک متن حدیث از محمدبن مسلم روایت است که گفت: ابوجعفر ÷ را در مورد اینکه روایت میکنند که خداوند آدم را به مانند صورت خودش آفریده است پرسیدم گفت: آن صورتی است که خداوند آن را از همه صورتها برگزیده و به خودش نسبت داده است چنان که کعبه و روح را به خودش نسبت داده است و فرموده «بیتی: خانهام» و میفرماید: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» و در آن از روح خود دمیدم. سپس خمینی میگوید: این یکی از احادیث معروف در میان اهل سنت و شیعه میباشد و همواره از آن استدلال میشود و امام باقر ÷ این حدیث را تأیید کرده و مقصود آن را بیان کرده است)[٢٤٢].
و شیخ شیعه محمد کراجکی در کتابش کنز الفوائد، ٢/١٦٧-١٦٨ تحت عنوان تأویل الخبر میگوید: (اگر کسی بپرسد و بگوید معنی حدیثی که از پیامبر ص روایت شده که فرمود: خداوند آدم را بر صورت خودش آفریده است چیست، آیا ظاهر این حدیث این را نمیرساند که خداوند با آفریدههایش تشبیه داده شده است، و اگر ظاهر آن مراد نیست مقصود از آن چیست؟ ما میگوییم یک جواب این است که ضمیر به خدا برمیگردد یعنی خداوند او را به صورتی که خود انتخاب کرده بود آفریده، و گاهی چیزی به کسی نسبت داده میشود که آن را انتخاب کرده است. و یک پاسخ این است که ضمیر به آدم برمیگردد یعنی خداوند آدم را به صورت خود آدم که به آن صورت دیده شده است آفرید و دیگر فرزندانش به صورت او نبودهاند و فرزندان او ابتدا نطفه و سپس خون بسته و سپس تبدیل به گوشتی میشوند و بعد از مرحلهای به مرحلهای دیگر درمیآیند تا اینکه به صورت کودکی به دنیا میآیند و سپس جوان و بعد از آن پیر میشوند، و آدم اینگونه نبوده است و بلکه او از همان اول به صورتی آفریده شده که بر همان صورت مرده است.
و همچنین زهری از حسن روایت کرده است که پیامبر ص از کنار مردی از انصار گذشت و آن مرد به صورت غلامش میزد و میگفت خداوند چهرهات و چهره هر کسی را که تو با او شباهت داری زشت نماید، آنگاه پیامبر ص به او گفت خداوند آدم را به صورت او (یعنی غلامی که زده میشد) آفریده است. و اینها پاسخهای درستی هستند).
پس آیا عبدالحسین از خمینی عالمتر است؟! و آیا او از شیخ کراجکی آگاهتر و عالمتر است؟! و یا اینکه او میخواهد به خمینی و کراجکی و امثال آنها علم حدیث بیاموزد؟!! و محقق شیعهها سید هاشم حسینی که شارح کتاب «التوحید» صدوق است در ص ١٠٣ در شرح این حدیث میگوید: (این سخن احتمالاتی دارد: ضمیر یا به الله برمیگردد که آن وقت معنیاش همان است که امام ÷ در اینجا گفته است یعنی نسبت تشریفی است، و یا اینکه به معنی این است که خداوند آدم را بر صفت خودش در عالم امکان آفرید و او را به گونهای خلق کرد که میتواند اخلاق الهی داشته باشد و خلیفه خدا باشد، و یا اینکه ضمیر به آدم برمیگردد یعنی خداوند جوهر ذات آدم را به همان صورت خود آدم آفرید بدون آن که فرشته در چهرهسازی و صورت آن دخالت کرده باشد، و یا اینکه به معنی این است که خداوند از همان ابتدا آدم را به همین صورتی که داشت آفرید و آفرینش او اینگونه نبوده از مرحلهای به مرحلهای دیگر دربیاید چنان که فرزندان او از نطفه آفریده میشوند و بعد از نطفه به خون بسته و ... تبدیل میشوند، و یا اینکه معنی حدیث این است که خداوند آدم را به همین صورتی که او مرده است آفریده است و از اول زندگی تا پایان زندگی جسم و صورت او تغییر نکرده است، و یا اینکه ضمیر به کسی برمیگردد که به کسی دیگر ناسزا میگوید چنان که در حدیث دهم و یازدهم باب دوازدهم توضیح داده شده است).
و صدوق در کتاب التوحید، ص ١٥٢، ح١٠ از ابیالورد بن ثمامه روایت میکند و او از علی روایت میکند که گفت: پیامبر ص از مردی شنید که به مردی دیگر میگفت: خداوند چهرهات و چهره کسی را که با او شبهات داری زشت نماید، آنگاه پیامبر ص گفت: این سخن را مگو خداوند آدم را به صورت او آفریده است.
صدوق در شرح حدیث میگوید: (مشبهّه اول این حدیث را ترک کردهاند و گفتهاند که خداوند آدم را همانند خودش آفریده است، و از این رو گمراه شده و دیگران را گمراه کردهاند).
بیچاره عبدالحسین چقدر تقیه میکند و دروغ میگوید و فریب میدهد، اما هرگز موفق نخواهد شد! او از روی تقیه میگوید: (ابوهریره این حدیث را از طریق دوستش کعب الاحبار و غیره از یهود فراگرفته است، چون که مضمون حدیث درست فقره بیست و هفتم از اصحاح اول از اصحاحات تکوین کتاب یهودیان است).
آیا خمینی و ائمه اهل بیت این حدیث را توسط کعب الاحبار از یهودیها فراگرفتهاند؟!! از این دروغ و تهمت به خدا پناه میبریم.
چهار نفر از دانشمندان بزرگ شیعه این حدیث را روایت میکنند اما عبدالحسین برای دشمنی با حق و یاری کردن باطل فقط به ابوهریره اعتراض میکند، آیا آیت الکذب و الدجل خجالت نمیکشد؟! طبیعی است که او فاقد شرم و حیاست از این رو میگوید: (ابوهریره طبق عادت خود این حدیث را به صورتهای مختلفی روایت کرده است گاهی به همین که ذکر شد آن را روایت نموده، و گاهی با این عبارت آن را روایت کرده است: هر گاه فردی از شما با برادرش دعوا کرد از زدن به چهره او بپرهیزد چون خداوند آدم را به صورت خودش آفریده است، و گاهی با این عبارت آن را روایت کرده که هر گاه کسی از شما فردی را زد از زدن به صورت بپرهیزد و نگوید که خداوند چهرهات و چهره کسی را که با او شباهت داری زشت نماید چون خداوند آدم را به صورت خودش آفریده است). اینک به همین روایت که صدوق نیز به روایت از حسین بن خالد آن را ذکر کرده است گوش دهید، صدوق از حسین بن خالد روایت میکند که گفت: به امام رضا ÷ گفتم ای فرزند رسول خدا مردم میگویند پیامبر خدا ص گفته است: خداوند آدم را به صورت خودش آفریده است، امام فرمود: خداوند آنها را نابود کند آنان اول حدیث را حذف کردهاند، پیامبر ص از کنار دو نفر عبور کرد که به یکدیگر فحش و ناسزا میگفتد و از یکی از آنها شنید که به دیگری میگفت خداوند چهرهات و چهره کسی را که با او شباهت داری زشت نماید، آنگاه پیامبر ص فرمود: ای بنده خدا به برادرت چنین سخنی مگو خداوند آدم را به صورت او آفریده است[٢٤٣].
پس ای عبدالحسین چرا به ائمه خود به خاطر روایت این حدیث اعتراض نمیکنی؟!! و چرا به راویان خود همانند محمدبن مسلم و حسین بن خالد و ابیالورد بن ثمامه و غیره که این حدیث را روایت کردهاند اعتراض نمیکنی، تو ادعا میکنی که نهایت تلاش خود را در پژوهش و بررسی احادیث ابوهریره مبذول داشتهای تا اینکه به حقیقت رسیدهای و آن را برای دیگران آشکار کردهای و چارهای جز اعتراض به او نداشتهای!! آیا این دروغ و فریب دادن مسلمین نیست؟!.
خواننده محترم شما باید از اینجا متوجه فریبکاری و دروغگویی و اتهامات باطل عبدالحسین باشید، او میداند که این حدیث را ائمه و علمای او روایت کردهاند چون که او از مجتهدین بزرگ شیعه به شمار میرود و هر کسی که به درجه اجتهاد برسد باید او همه کتابها را خوانده باشد و کتابهای علم کلام و حدیث و تفسیر و رجال و نحو و ... را مطالعه کرده باشد و اگر نه آنها به او لقب آیتالله نخواهند داد اما این آیت فقط میخواهد از ابوهریره انتقاد کند و عقدۀ دلش را نسبت به او خالی نماید گرچه این انتقاد کردن سبب طعنه زدن به ائمه معصومین و علمای او باشد! او گمان میکند که همه مردم مثل او غافل هستند و چیزی نمیخوانند و نمیخواهند با پژوهش و بررسی خودشان را خسته کنند.
و اما اینکه او میگوید: (اگر طول آدم شصت ذراع باشد باید عرض او بیست و هفت ذراع و یک هفتم ذراع باشد تا تناسب اندام او برقرار شود و اگر عرض او هفت ذراع (گز) باشد باید طول او بیست و چهار و نیم ذراع (گز) باشد چون عرض انسان به اندازه یک هفتم طول اوست پس چگونه ابوهریره میگوید که طول آدم شصت ذراع بوده و عرض او هفت ذراع بوده است؟ آیا آدم فاقد تناسب اندام و بد ترکیب بوده است؟ هرگز نه! بلکه خداوند میفرماید: ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤﴾ [التين: ٤]. «مسلّماً ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم».
میگویم (مؤلف) این حدیث را ثقه شما کلینی در الکافی روایت کرده است، همان کافی که تو میگویی «آن بهترین و درستترین کتابهای چهارگانه است» آری کافی این حدیث را از ائمه شما که معتقد هستی که آنها معصومند و از پیامبران افضل و برترند روایت کرده است!!.
در روضه الکافی، ص ١٩٥، ح ٣٠٨ از علی بن ابراهیم، از پدرش، از حسن بن محبوب، از مقاتل بن سلیمان روایت است که گفت اباعبدالله ÷ را پرسیدم که وقتی آدم به زمین فرود آمد طول او چقدر بود و طول حوا چقدر بود؟ گفت: ما در نوشته علیبن ابیطالب ÷ دیدیم که نوشته بود وقتی خداوند عزوجل آدم و همسرش حوا علیهماسلام را به زمین فرود آورد، پاهای آدم روی گردنۀ کوه صفا بود و سرش در افق قرار داشت و او به خدا از گرمای خورشید شکایت کرد آنگاه خداوند به جبرئیل وحی کرد که آدم از گرمای خورشید که به او میرسد شکایت میکند او را کوتاه کن و طول او را هفتاد ذراع (گز) کن و طول حوا را سی و پنج ذراع (گز) کن.
پس ای عبدالحسین امام معصوم تو میگوید: پاهای آدم بر گردنه صفا بودند و سر او در افق قرار داشت! و میگوید آدم به خداوند شکایت کرد که از گرمای خورشید اذیت است ... او را هفتاد ذراع (گز) کن! پس آیا اندام آدم متناسب نبودهاند و او بد ترکیب بوده است؟
علمای شما این حدیث را از احادیث مشکل شمردهاند!! نعمهالله الجزائری در قصص الانبیاء، ص ٣٥ میگوید: (متأخرین این حدیث را از دو جهت از روایات مشکل شمردهاند ...).
سپس الجزائری این دو جهت را بیان کرده است. همان طور که سید عبدالله شبر این حدیث را در کتابش «مصابیح الانوار، ١/٤٠٥» در حل مشکلات اخبار، ده توجیه شرح داده است. و مجلسی در مرآه، ٢٦/١٧١-١٧٧ برای این حدیث توجیهات مختلفی ارائه داده است او میگوید: (بدان که این حدیث از معضلاتی است که ناظران در آن حیران ماندهاند و درک و فهم افراد کامل و غیرکامل در آن به جایی نرسیده است).
[٢٣٧]- بخاری در الاستئذان و احادیث الانبیاء و مسلم در الجنة و صفة نعیمها و اهلها آن را روایت کرده است.
[٢٣٨]- در دین اسلام چیزی به نام وصایه (وصیت کردن) وجود ندارد بنابراین وصایه یا وصی از اختراعات ابن سبأ میباشد و او اولین کسی بود که گفت: امامت همان وصایة (وصیت کردن) از طرف پیامبر بوده و محصور به وصی (وصیت شونده) میباشد، و اگر شخص غیر از وصی آن را به دست گرفت باید از او براءت و بیزاری جست. و او را تکفیر کرد. پس ما احتیاجی به این عقیده یهودی نداریم.
[٢٣٩]- حاقد (عبدالحسین) در حاشیه صفحه میگوید: (او در بسیاری از احادیثش از یهود تبعیت میکند، آیا نمیبینی که میگوید: رودهای سیحون و جیحون و فرات و نیل و مصر هم از بهشت هستند و این از عهد قدیم برگرفته شده است.
[٢٤٠]-حاقد (عبدالحسین) میگوید: بخاری در کتاب ادب المفرد آن را روایت کرده و همچنین احمد بن حنبل از طرقی صحیح از ابوهریره در ص (٤٣٤ج٢) از مسند خویش آن را روایت کرده است.
[٢٤١]- ن ک شرح العقیدة الواسطیة شیخ الاسلام ابن تیمیه شرح شیخ ابن عثیمین، ١/٧٨.
[٢٤٢]- و ن ک کتاب التوحید صدوق، ص ١٠٣، ح ١٨، مصابیح الانوار، ١/٢٠٦-٢٠٧، علم الیقین، ١/٤٦، العوالی، ١/٥٣، تفسیر القرآن، ١/١٠٧، و ص ١٨٧ و ص ١٩١ و ص ٢٣٥، ٣/٥٠٣ و ص ٥٢٤ و ٤/١٧٣ و ٣٨٣ و ٦/٤٧، المحجة، ٧/٤٣ و ص ٤٧ و ٨/٢٦، تفسیر الکنز، ٥/٢٤٤، الکافی، ١/١٣٤، ح ٤، باب الروح، تفسیر المیزان، ١٢/١٧٤.
[٢٤٣]- التوحید، ص ١٥٢-١٥٣،ح ١١، عیون اخبار الرضا، ١/١٢٠، الانوار النعمانیه، ١/٢٣٤، الاحتجاج، ٢/١٩٢.