اعتراض عبدالحسین به حدیث «سپردن حفاظت از زکات فطریه به ابوهریره و آمدن شیطان برای دزدیدن آن»
در ص ١٦١ عبدالحسین این حدیث را میآورد که بخاری از ابوهریره روایت میکند که گفت: پیامبر ص مرا موظف کرد تا نگهبان زکات فطریه باشم، ناگهان دیدم که فردی آمد و شروع به برداشتن از آن کرد، او را گرفتم و گفتم سوگند به خدا تو را پیش پیامبر ص میبرم گفت: نیازمند هستم و فرزندان زیادی دارم و به شدت نیاز دارم، ابوهریره میگوید: او را رها کردم و وقتی صبح شد پیامبر ص فرمود: ابوهریره اسیرت چه کار کرد؟ گفتم ای پیامبرخدا ص از نیاز شدید و عیالدار بودن شکایت کرد من به او ترحم کردم و او را رها کردم، پیامبر ص فرمود: او به تو دروغ گفته و به زودی برخواهد گشت، ابوهریره میگوید: به کمین او نشستم و او آمد و شروع به برداشتن از خوراکیها کرد او را گرفتم، و گفتم تو را پیش پیامبر ص میبرم، گفت: مرا بگذار زیرا نیازمند و عیالدار هستم دوباره نمیآیم، بر او ترحم کردم و رهایش نمودم وقتی صبح شد پیامبر ص به من گفت: ای ابوهریره دیشب اسیرت چه کار کرد، گفتم: ای پیامبر خدا ص از نیازمندی شدید و عیالدار بودن شکایت کرد من به او ترحم کردم و رهایش کردم پیامبر ص گفت: او به تو دروغ گفته و به زودی برمیگردد، ابوهریره میگوید به کمین او نشستم او آمد و شروع به برداشتن از خوراکیها کرد او را گرفتم و گفتم: تو را پیش پیامبر ص میبرم گفت: مرا رها کن به تو سخنانی میآموزم که خداوند به سبب آن به تو فایده میدهد هر وقت به رختخواب رفتی آیه الکرسی را بخوان که تا صبح خداوند تو را حفاظت میکند و هیچ شیطانی به تو نزدیک نخواهد شد، آنگاه او را رها کردم وقتی صبح شد پیامبر خدا ص به من گفت: اسیرت دیشب چه کار کرد؟ من داستان را برای آن حضرت تعریف کردم فرمود: آیا میدانی در این سه روز با چه کسی حرف میزدی؟ گفتم: نه، فرمود آن شیطان بوده است.
عبدالحسین بعد از ذکر این حدیث با تعجب میگوید: (این خرافاتی است که هیچ کسی به آن توجه نمیکند مگر کسی که عقلش را از دست داده باشد ... ابوهریره در مورد شیطانهایش به ما چیزهای عجیب و غریبی میگوید، گاهی میگوید که آنها برای فرزندانشان خوراکی میدزدند و گاهی میگوید که وقتی اذان را بشنوند گوز میدهند ... و دیگر قصههایی که افراد عاقل به آن گوش فرا نمیدهند، بار خدایا از عدم تشخیص و ضعف عقل به تو پناه میبریم).
میگویم (مؤلف) اگر آن طور است که ادعا میکنی پس به آنچه علما و ائمه تو از شیاطین خود روایت کردهاند گوش کن!.
مجلسی شما در بحار، ٦٣/٢٩٧ این حدیث را از طریق ابیهریره از صحیح بخاری نقل کرده است. خواننده محترم جهالت عبدالحسین بلکه دشمنی او را با این صحابی بزرگوار نگاه کنید مجلسی این حدیث را در کتابش میآورد اما عبدالحسین به آن اعتراض میکند، پس این تقیه و گمراه کردن برای چیست؟!!.
همچنانکه مجلسی در بحار، ٦٣/٣١٦-٣١٧ باب ذکر ابلیس و قصصه و در ٦٣/١١٢-١١٣ کتاب السماء و باب حقیقة الجن وأموالهم را ذکر کرده است.
از ایوب انصاری روایت است که او گفت: مقداری خرما داشتم چیزی به صورت نوری میآمد و از آن برمیداشت، ما از این چیز به پیامبر ص شکایت کردیم، فرمود: برو هر وقت آن را دیدی بگو: بسمالله بیا نزد پیامبر؟ میگوید آن را دستگیر کردم و او قسم خورد که برنگردد، آن رها کردم گفت: من به تو چیزی را یادآوری میکنم و آن اینکه آیهالکرسی را در خانهات بخوان هیچ شیطانی به تو نزدیک نخواهد شد، نزد پیامبر ص آمدم، فرمود اسیرت چکار کرد؟ او را از آنچه گفته بود با خبر کردم، فرمود: به تو راست گفته و حال آن که دروغگوست.
و اما اینکه عبدالحسین میگوید: (ابوهریره در مورد شیطانهایش به ما چیزی عجیب و غریبی میگوید گاهی میگوید که آنها برای فرزندانشان خوراکی میدزدند و گاهی میگوید که وقتی اذان را بشنوند گوز میدهند، و همه آنچه که ابوهریره فقط راوی آن است عجیب است ...).
میگویم (مؤلف) برای کسانی که به قرآن و سنت ایمان دارند این حدیث اشکالی ندارد، و همین حدیث را مجلسی شما در ٦٣/٣١٥ کتاب السماء والعالم «باب ذکر ابلیس وقصصه» آورده است. مجلسی میگوید مسلم از سهلبن ابیصالح روایت میکند که گفت: پدرم مرا پیش بنیحارثه فرستاد و غلامی همراه من بود، از پشت دیواری کسی اسم او را گفت و صدایش زد، غلام ما روی دیوار رفت اما چیزی ندید، من ماجرا را برای پدرم تعریف کردم گفت: اگر میدانستم که چنین چیزی را میبینی تو را نمیفرستادم هر گاه صدایی شنیدی اذان بگو من از ابوهریره شنیدهام که از پیامبر ص روایت میکرد که آن حضرت فرموده است: وقتی اذان گفته شود شیطان فرار میکند.
و در روایتی دیگر آمده که ابوهریره از پیامبر ص روایت میکند که فرمود: هر گاه شیطانها و جنها خود را به شما عرضه کردند اذان بگویید چون شیطان وقتی اذان را بشنود فرار میکند در حالی که گوز میدهد. و همچنین محقق احسائی در کتابش العوالی، ١/٤٠٩ میگوید که از او روایت شده است که وقتی مؤذن اذان بگوید شیطان در حالی که گوز میدهد فرار میکند. و نوری در کتابش «المستدرک، ٤/٧٣ در ابواب الاذان والاقامه» هم این را ذکر کرده است. به راستی که عبدالحسین چقدر نسبت به مذهب خود بیخبر است.