گفتار پایانی
ابوهریره س از آن طوفانهای ساختگی که پیرامونش میوزید و از آن امواج فریبکارانهای که در مقابل او متلاطم شده بود رهایی یافت، و تا ابد جاوید باقی ماند؛ جمهور به ایشان احترام میگذارند و جایگاه و منزلتش را میشناسند، و آن هجومهای گمراهکننده به نیام خود برگشت و در نفوس خاموش و پنهان ماند، و قلم خواری و شکست بر آن کشیده شد.
این چیزی بود که خداوند توفیق تحریر آن را به من عطا کرد و امیدوارم که عملی نافع و سودمند محسوب شود.
والحمد لله الذي هدانا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله، والصلاة والسلام على خیرالأنام وعلی آله الطیبین الطاهرین وصحابته الأبرار الكرام.
و در ادامه این قصیده در مناقب ابوهریره س میآید:
«سرورم ابوهریره» از ولید اعظمی
پیامبر از ته قلب دوستت داشت
و در کنار ایشان خوشبخت زیستی
به اعمال صالح هدایتت نمود
و از چشمه گوارای خود سیرابت نمود
محبوب بودی در نزد مصطفی
همچون پدری دلسوز دلداریت مینمود
و تو نیز نسبت به هدایت نبی وفادار بودی
و نه تأویل کردی و نه دروغ بستی
نسبت به حدیث آگاهی داشتی و در عین حال
عبارت و مطلب آن را صحیح ادا کردی
سنت مصطفی را برای ما حفظ کردی
و با سخنان پاک سخن گفتی
بر هدایت تو حرکت میکنند
مؤمنان مشرق تا مغرب زمین
از نور تو اقتباس میکنند
راهروان راستترین و درستترین آیین
به سبب تو زنده است ثبات مردان
و صدق گفتار به عزم پدرتان
خداوند سینه تو را حفظ کرد
نه تکرار کرد و نه شک کرد
پس چه ضرری میتواند به تو برسد از جانب
حسود بد دهن و کینهتوزان کودن
در ظاهر خود را با مباحثات میپوشاند
و در باطل عقرب سیاهی است
تکرار میکند همان را که اربابانش
از اهل (خیبر) در (مأرب) گفتند
خفاشهایی هستند که توان دیدن نور را ندارند
و از آن به تاریکی فرار میکنند
قورباغه چون از روشنی برکه نفرت دارد
قورقورکنان به داخل خزه میرود
در و صف یک صحابی: محمود دللی آل جعفر حدیثی:
برای نشر هدایت اسلام عزم جزم کرده
و از گوارایی آن چشمه هدایت آب برمیگیرد
دارای قلبی بزرگ و حسی نافذ و آگاه است
و تلاش او در بزرگداشت وحی ستودنی است
میگذرد و زیبایی این دین او را فرا میگیرد
به او اوج و مقام میدهد، زندهاش میسازد و او را فرا میگیرد
این (ابوهریره) کسی است که با او شناخت همیشود
جامه شریعت که در اسرار آن سختی است
دنبالهرو هدایت است از روی شوق و دلواپسی
و از سرچشمه معنوی آن سر میکشد
قلب ملازم کسی است که او را دوست دارد و از او پیروی میکند
و این سرّی است که ارواح به وسیله آن گردهم میآیند
هر که در مسیر (طه) قدم بگذارد
بدون شک تمام تلاشش افتخار است
با صبر و بردباری از رسالت تبعیت کرد
و وصفکننده از وصف فضلش به تنگ میآید
در دنیا و زینت آن زاهدانه عمل کرد
و طمع و طرب در دنیا او را نفریفت
از جمله ستارههایی است که نورانی کردند
کاروان حیات را، و در این قافله جایگزینی ندارد
کردار او برای خردمندان دلیل و مدرک است
و تو هرگز نبینی که کینهتوز معترف به فضل باشد
من از قومی در شگفتم که به او دشنام دادند
در حالی که میوه علم را از او گرفتند و چیدند
از جانب او غیر از أجر چیزی نرسید و او را دفع میکند
باد ریا و در هوا پراکنده میشود
صحابی را همین کافی است که او را متهم میکنند
برادران (یهود) و مرتکبان گناه
هنوز هستههای بدی در (یهودا) باقی است
و این اخبار و شایعات از سوی او میآید
از قدیم الأیام خود را با فکر پلید میپوشانند
و این در ذات آنهاست و به آن شناخته شدهاند
تجهیزاتشان را بر علیه اسلام مهیا میکردند
و راز (دعوتشان) برای مردم فاش شده
راه ما نیرنگ خرابکاران را خنثی میسازد
و کینهتوز میمیرد و با مکر خود را میپیچد
بدترین سیاست افکاری است که محرّک آن
دست اجیر است و سلف هم از آن در امان نبود
واضع بزرگی و کرامت بود در حالی که ما مداوم
با کلنگمان او را میکوبیم
ابوهریره تاریخ و افتخار: استاد عبدالجلیل راشد
با یاد تو سحرگاه همچو پرنده نغمه میسرایم
و از تاریخ خوشبوی تو هدایت میجویم
صفحات غرورآفرین را یاد میکنم... و همه را
در راه بیدارگری و هوشیاری منتشر مینمایم
تصاویری که از زینت و زیبایی آراستهاند
پس چه قدر از آن تصاویر زیبا را ترسیم کردهای
با نفسم در مورد آن صحبت کردم در حال که در شگفت بود
گفتم ای نفس این مکان عبرتها است
و از جهاد او که همیشه پرچمهای موکب او بالا بود
راهها را میپیمود و از قلههای پیروزی بالا میرفت
و از بلای اولی که قربانی شدند و بخل نورزیدند
و از ورقهای تاریخی که زیباترین سیر را داشتند
جانم فدای تاریخ آنان باد
که چنان با بزرگواریها معطر شده
که بوی غنچه در برابر آن غیرقابل ذکر است
و تو ـ ای سرورم ـ پیوسته معتکف بودی
در هوشیاری و حذر گوش میدادی و حفظ میکردی
این احادیثی که روایت کردی و جمع کردی
چه اثر نیکو و زیبایی از خود به جای گذاشتی
گنج هدایت (حدیث) را از هر غارتی حفظ کردی
غارتگری که حامی حدیث را با کید باطل هدف قرار میدهد
از دلسوزی مادر بر فرزندش حریصتر بودی
و از تمام قوم، چه شهری و چه بدوی بیشتر حافظ بودی
ملازم خانه پیامبر بودی و انتظار او را میکشیدی
و در منزل و در سفر او را همراهی میکردی
هر لحظه آگاه بودی از حادثهای که برای ایشان رخ میداد
و از هر فعلی که از ایشان سر میزد
نزد خدا برایت دعا کرد که خیری را فراموش نکنی
چگونه فراموش میکنی حال آنکه در خبر ثابت قدم هستی
تیرهایی که از جانب کینهتوزان آمد پر بستند
و تو مقاوم ایستادهای و تیر را در گلوگاه انداختی
همچون کوهی بلند و استوار در برارشان ایستادی
و از دفع ضرر از سنت پاک حمایت کردی
تمام کینه و خشم خود را به کار بردند
اما تلاششان همیشه به خسران منتهی شد
غضبناکشان میساخت که میدیدند پرچم ما
بالا میرود و پرچم آنان محو
و ناپد ید ابوهریره یکه مرد مکارم اخلاقی
و در خصایل پیوسته پیشانیاش نورانی
بچه گربههایش در عطوفت گواه است
و شفقتش بر گربهها برای خصلت او کفایت میکند
کیست که در میان مردم در عطوفت مشهور باشد
و دروغ در روایت از او شنیده نمیشود
و کیست که در میان مردم به زهد مشهور باشد
آیا او هرگز آرزوی به دست آوردن مال را داشت
کینهتوزان چقدر چاره اندیشیدند اما خدا ظلمشان را برگرداند
آیا جز خواری و خفت ثمری چیدند؟
گروههایی که در طول زمانه کارشان ما را به خود مشغول ساخته
که باید از آخرت بترسند و خود را حفظ کنند
ابوهریره کسی است که تاریخ به او میبالد
نسیم هدایت است و بر زمانها فخر میفروشد
بدخواه و کینهتوز او زیانی به وی نمیرسانند
و شایعات مخفیانه لطمهای به او نمیزند
تاریکی کفر نور سنت ما را نمیپوشاند
ماه بدر در تاریکی محض روشنایی بیشتری دارد
نورهای یار مصطفی: از استاد حاج صالح حیاوی
اگر خواستی حدیثی را روایت کنی که در آن
اخباری از یزدگرد باشد تو مختاری
گناه تو نبود وقتی که با جوینده حقیقت آنها
سخن گفتی و آنها برآشفتند
عشق مردم به آنها کفر است اگر مایل باشند
و اگر نباشند کینه نسبت به مردم آتش را تنگ میکند
ای ابوهریره برای تاریخ مطالبی وضع کردند
و جاعل آنها جز ننگی چیزی عایدش نشد
و در درون عطش برگشت به گذشته است
نالههای سرد از سینهها به خاطر آن جاری میشود
ای ابوهریره سخن و اشعارم شایسته نیستند
چون شمشیر تو برنده و قاطع است
ای ابوهریره اگر زمان به دوره شما برگردد
در میان مردم طعنه زنندهای نداشتی
اینان به قولی که موافق آنان نباشد راضی نیستند
و تنها از چیزی پیروی میکنند که آن را گرفتهاند
از امثال (ریّه) افراد متنوعی هستند
که مذهبشان فریب، و هَمُّ و غمشان دیناراست
امثال او ادعای علم و معرفت میکنند
و در حقیقت راه را گم کردهاند و انکار سودی به حالشان ندارد
من گمراهی را در قولی میبینم که آن را زینت داده
برای افراد غافل، انگار که علم دروغ و ریاست
کینه آتش را در درون حاملش شعلهور میسازد
و مذهب کینه این است که مردم آزار و رها شدهاند
آفرین بر پدرانتان چگونه خونشان را ریختند
راست گفتهاند که در رودهها گرما و عطش است
هر چه را کینه میخواهد کارشان را تأویل میکنند
و اشرار تأویلشان را در کفر افزوده است
ای یار مصطفی نور و روشنایی تو را فراگرفته
و چشمان توان دیدن تو را ندارند
سخن من در مورد شما هرگز نمایان نمیسازد
اسرار پنهانی که شما را احاطه کرده است
وتنها برگشتی است آزادانه که آن را بیان مینمایم
در کشف باطلی که به اسم گفتگو مطرح میشود
خداوند تلاشی را که در قیامت ذکر خواهد کرد برکت دهد
برای بخشندهای از مردم گرامی و نیکو
دروغ را زینت داده شیطانی که نوشتهاش
سم را در غذای چرب مردمان میریزد و خائن است
مهم نیست اگر دروغ پیشهاش باشد
مادامی که دروغ دارای ارزش و بهایی است
لقمه حرام اقوالی است که به آن منجر میشود
و خواستار حرام هر چه را برای حرام بخواهد تجارت میکند
آیا رزق و روزی اینچنین است که منشأ آن
توهین و حمله به ناموس و انکار است[٤٨٥]
وصلّی الله وسلّم علی نبینا محمد وعلی آله الطیبین وأصحابه البررة أجمعین وآخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین.
[٤٨٥]- نگا: دفاع از ابوهریره، عبدالمنعم صالح علی ص ٤٦٨-٤٦٩. و نگا: «قصائد الموضحة العزیة» در مناقب ابوهریره و فریبکاریهای ابوریه (ص ٤٧٠). و نگا: «القصیدة الدوسیة» ص ٤٧٤.