عزیمت و رخصت
عزیمت به معنی قصد مؤکد، یا به عبارتی: تصمیم قطعی بر انجام فعل است، قرآن میفرماید:
﴿فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ﴾[آل عمران: ۱۵۹].
«وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن».
و در شرع احکامی را عزیمت گویند که ابتداء برای عموم مکلفان مقرر شده و مخصوص بعضی از آنان نیست. و به عبارتی: حکم اصلی را عزیمت گویند.
و رخصت (بضم اول و سکون دوم و فتح سوم) در لغت به معنی آسان گرفته است. و در اصطلاح عبارت از احکامی است که برای منع استمرار الزام حکم اصلی به سبب عذری برای بعضی از مکلفین گذاشته شده است.
در اصل رخصت برای آسان گرفتن بر مکلف است که حکم را از مرتبه لزوم به اختیار منتقل میکند، لکن با توجه به عذر حاصل ممکن است واجب یا مندوب یا مباح باشد، مانند: خوردن مرده به عذر اضطرار، و قصر به نسبت مسافری که طول سفر او بیش از سه روز است، و سلم (پیش خرید) در معاملات که اگرچه بیع غایب یا غیر موجود است به خاطر نیازمندی مردم به آن تجویز شده است.
رخصت به سببهای مختلفی حاصل میشود که مهمترین آنها ضرورت و دفع مشقت و دفع حرج است. و این مستلزم سه مثال است:
۱- اگر شخصی در حالتی از گرسنگی باشد که هلاک او نزدیک باشد، میتواند برای ابقای حیات خود از گوشت مرده که حرام است بخورد، و از آنجایی که ضرر خوردن مرده در امکان حصول و هلاکت ناشی از گرسنگی در شرف حصول است، خوردن مردار بر نخوردن آن رجحان حتمی دارد، و واجب است.
۲- مسافر حق دارد با اینکه هلال رمضان را رؤیت کرده است، روزه را افطار کند تا مشقت فوقالعادهای که روزه در سفر موجب آن است دفع گردد.
۳- نگاه به عورت چه از مرد و چه از زن حرام است، لکن طبیب میتواند به مقدار احتیاج هنگام مداوا عورت آنها را ببیند زیرا اگر این امر تجویز نشود حرج حاصل میشود.