مبانی فقه

فهرست کتاب

امر

امر

لفظ امر در لغت دو مورد استعمال دارد‌:

۱- طلب فعل، مانند‌:

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ[طه: ۱۳۲].

«و بستگان خود را به نماز فرمان ده».

و

﴿وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ١٥١[الشعراء: ۱۵۱].

«فرمان مسرفان را اطاعت نکنید».

که لفظ امر بدین معنی بر (اوامر) جمع بسته می‌شود.

۲- فعل و شأن و حال و قضیه، مانند

﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ[آل عمران: ۱۵۹].

«با آنان در قضیه مشورت کن».

و

﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِي فِيهِ تَسۡتَفۡتِيَانِ ٤١[یوسف: ۴۱].

«مسأله‌ای که در مورد آن استفتا می‌کنید گذشت».

که جمع امر بدین معنی (امور) است.

و در این‌جا معنای مناسب همان اولی است، و مقصود از آن در اصول‌: درخواست فعل است بر سبیل استعلا با قولی که بر آن دلالت دهد.

ملاحظه‌:

طبق این تعریف، اگر فعل با غیر قول خواسته شود، امر نامیده نمی‌شود، و هم‌چنین اگر بر سبیل استعلا نباشد، زیرا اگر کوچک‌تر از بزرگتر چیزی بخواهد (دعا)‌ نامیده می‌شود چنان‌که می‌گوییم «اللهم أغفر لنا»که اگر چه «أغفر»صیغه امر است لکن به سبب پایین‌تر بودن رتبه خواهند، امر نیست، و هم‌چنین اگر رتبه خواهنده مساوی با طرف مقابل باشد؛ (التماس) نامیده می‌شود نه امر، چنان‌که به دوستت می‌گویی کتاب را بده.

اما اکثر اصولیان نه علو را شرط امر بودن می‌دانند و نه استعلا را، و می‌گویند‌: ممکن است کوچک‌تر به بزرگتر فرمان دهد، و بزرگتر سبب تخلف از آن ملامت گردد، چنان‌که بین عمرو بن عاص و معاویه پیش آمد که عمرو به معاویه گفت‌:

«أمرتک أمرا جازما فَعَصَیتَني وکان من التوفیق قتل إبن هاشم» [۱۸]و معلوم است که در این مقام عمرو بر معاویه علو و استعلایی نداشته است. و می‌توان گفت که آمر در موقع امر در وضعیت مستعلی واقع می‌شود.

[۱۸] عمرو بن عاص به معاویه بن ابی‌سفیان می‌گوید: تو را امر قطعی دادم ولی مرا نافرمانی کردی و در حالی‌که از کارهای موفقیت‌آمیز کشتن ابن هاشم بود.