مبانی فقه

فهرست کتاب

تخصیص

تخصیص

تخصیص مصدر خصص است به معنای خص. و در لغت‌: تخصیص به معنی منفرد ساختن فردی از افراد به چیزی است. و مانند آن است‌: اختصه به اختصاصا، چنان‌که در این آیه می‌بینیم‌:

﴿وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ[البقرة: ۱۰۵].

«و خداوند کسی را که بخواهد به رحمت خود مخصوص می‌دارد».

و در اصطلاح‌: تخصیص عبارت است از‌: خارج ساختن بعضی افراد که زیر عموم خطاب وارد می‌شوند.

و گفته شده‌: تخصیص به معنی مقصور ساختن لفظ عام بر بعضی از افراد آن است.

و به عبارتی دیگر‌:

تخصیص‌: روشن ساختن آن است که مقصود از لفظ عام بعضی از افراد است نه همه آن‌ها با دلیلی که بر آن دلالت دهد.

برای بهتر روشن شدن معنای تخصیص به مثال‌های زیر توجه کنید‌:

خداوند عزوجل می‌فرماید‌:

﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ[البقرة: ۲۲۸].

«و زنان طلاق گرفته سه قرء ۰طهر یا حیض) انتظار می‌کشند».

در این آیه لفظ مطلقات عام است، و شامل انواع مختلفی از زنان طلاق گرفته است‌:

- زن طلاق گرفته بعد از دخول حامل.

- زن طلاق گرفته بعد از دخول غیرحامل که دارای عادت ماهیانه است.

- زن طلاق گرفته بعد از دخول غیرحامل که عادت ماهیانه ندارد.

- زن طلاق گرفته قبل از دخول.

اما با بررسی آیات دیگر قرآن درمی‌یابیم که منظور از مطلقات که در این آیه آمده است همه انواع این زنان نیست بلکه فقط منظور از آن زنانی است که بعد از دخول از شوهر خود طلاق گرفته و حامل نیستند، و دارای عادت ماهیانه هستند، زیرا با آیه:

﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّۚ[الطلاق: ۴].

«و زنان باردار مدت عده آنان آن است که وضع حمل کنند».

زنان باردار از عموم آن خارج می‌شوند، چون با بیان این آیه عده آنان وضع حمل است. با آیه

﴿وَٱلَّٰٓـِٔي يَئِسۡنَ مِنَ ٱلۡمَحِيضِ مِن نِّسَآئِكُمۡ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَٰثَةُ أَشۡهُرٖ وَٱلَّٰٓـِٔي لَمۡ يَحِضۡنَۚ[الطلاق: ۴].

«و زنانی که از دوران قاعدگی از بین زنان‌تان به سن یأس رسیده‌اند اگر - به شک افتادید - عده آنان سه ماه است و هم‌چنین زنانی که قاعده نشده‌اند».

زنانی خارج می‌شوند که عادت ماهیانه ندارند، و بیان می‌شود که عده آنان سه ماه است. و با آیه

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَكَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمۡ عَلَيۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ تَعۡتَدُّونَهَاۖ[الأحزاب: ۴۹].

«ای ایمان‌آوردگان، هنگامی که با زنان مؤمن ازدواج کردید، سپس قبل از دخول آن‌ها را طلاق دادید، حق شمارش عده بر آن‌ها ندارید».

زنان طلاق گرفته قبل از دخول خارج می‌شوند، و بیان می‌شود که عده ندارند.

مثالی دیگر‌:

خداوند عزوجل فرموده است‌:

﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧[النساء: ۷].

«برای مردان نصیبی است از آن‌چه پدر و مادر و خویشاوندان به جا گذارده‌اند، و برای زنان نصیبی است از آن‌چه پدر و مادر و خویشاوندان به‌جا گذارده‌اند از کم و زیاد آن نصیبی مشخص».

به موجب این آیه، هر زن و مردی به هر صفتی که باشند حق ارث از پدر و مادر و خویشاوندان دیگر خود دارند، اما احادیث زیر را می‌بینیم که هر کدام بعضی از افراد هردو گروه را از زیر عموم خارج می‌سازند‌:

- با حدیث‌: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورث» [۵۰]، پیغمبران از عموم میراث دهندگان (مورثان) خارج می‌شوند، لذا از آنان میراث برده نمی‌شود. و از این‌جا است که هنگامی که فاطمهلتقاضای میراث پدر کرد، صحابه این حدیث را یادآوری کردند.

- و با حدیث‌: «لا یرث المسلم الکافر، ولا یرث الکافر المسلم» [۵۱]. مورث کافر خارج می‌شود، زیرا میراث بر کافر از او ارث نمی‌برد، و مورث مسلمان خارج می‌شود، زیرا میراث بر کافر از او ارث نمی‌برد، لذا می‌بینیم با این حدیث بعضی از افراد هردو عام (میراث دهنده = مورث، و میراث برنده = وارث) خارج شده‌اند.

- و با حدیث‌: «لا یرث القاتل شیئا» [۵۲]کشنده خارج می‌شود، چون کشنده از کشته شده نباید ارث ببرد.

الان که معنای تخصیص را خوب دریافتیم می‌بینیم که تخصیص دارای دو رکن اساسی است.

۱- لفظ عامی که بعضی افراد از آن خارج شده، و آن را (مخصوص) می‌نامیم.

۲- لفظی که دلالت بر خارج شدن بعضی افراد می‌دهد، و آن را (مخصص = بکسر صاد) می‌نامیم.

** * *

[۵۰] (ما جمع پیغمبران میراث برده نمی‌شویم). بخاری و مسلم از ابوبکر و عائشه و ابوهریرهسروایت کرده‌اند) از رسول الله ج. رجوع شود به اللؤلؤ و المرجان کتاب الجهاد باب قول النبی ج. لانورث ما ترکنا فهو صدقه. و احمد و ابوداود و ترمذی و نسائی و دیگران نیز روایت کرده‌اند. [۵۱] (مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمی‌برد) بخاری کتاب فرائض، باب لا یرث المسلم الکافر و ... (۱۳/۴۳) و مسلم اول کتاب فرائض (۳/۱۲۳۳) از اسامه بن زیدساز رسول الله ج. و حدیث با این‌که متفق علیه است محمد فؤاد عبدالباقی آن را در اللؤلؤ و المرجان نیاورده است. [۵۲] (قاتل چیزی به ارث نمی‌برد) ابوداود کتاب الدیات باب دیات الاعضاء (۴/۳۱۴) از عمرو بن شعیب عن ابیه عن جده (عمرو بن العاص). و ابن حجر در بلوغ المرام گوید: رواه النسائی والدار قطنی، وقواة ابن عبدالبر. وأعلة النسائی والصواب وقفه علی عمرو.