شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

۴- حضرت مولانا قاری غلام رسول دروازی بدخشانی

۴- حضرت مولانا قاری غلام رسول دروازی بدخشانی

مدرس دارالحدیث رحمانیه، کراچی

الحمد لله الذي خص أهل التوحيد بدراسة كتابه الـمبين والصلوة والسلام على أشرف البرية محمد النبي الأمي الأمين وعلى الذين بذلوا جهدهم في إبلاغ الدين.

اما بعد: نباید که اهمیتِ توحید را در زاویۀ نسیان گذاشته و ضرورتِ اتباع را لاابالی دانسته و تردید شرک و بدعت را ضیاعِ وقت خود شماریده، سر به بالین نرم گذاشته بخواب غفلت روی، و داعیان توحید و سنت را به حربه‌های گوناگون نواخته در پی بدنام‌ساختن آنها باشی، چرا که این در حقیقت روگردانی از کتاب و سنت و اختیارنمودن دشمنی آنها است. (العیاذ بالله).

باید دانست که پاداش توحید و اتباع، نجات ابدی، و خاصیتِ شرک و بدعت، هلاکت ابدی است. و جراثیم موجود در شرک و بدعت سبب تباهی هردو عالم می باشد. چنانچه شیخ الاسلام ابن تیمیه /می‌فرماید: «تزوجت الحقيقة الكافرة بالبدعة الفاجرة فتولد بينهمـا خسران الدنيا والآخرة». حقیقتِ کافر و بدعت فاجر با یکدیگر ازدواج نمودند، پس زیان دنیا و آخرت از آنان به دنیا آمد». و بعضی علماء گفته اند: «تزوجت بدعة الأقوال ببدعة الأعمـال فاشتغل الزوجان بالعرس فلم يفجأهم إلا وأولاد الزنا يعيشون في بلاد الإسلام تفج منه العباد والبلاد.» بدعت اقوال و ا عمال با هم ازدواج نمودند، زن و شوهر به عروسی و امور بعد از آن مشغول بودند، دیری نگذشت که اولاد زنا در کشورهای اسلامی پیدا شدند، و بنده‌ها و شهرها را فرا گرفتند».

و در زمانِ سابق صحبتِ فرد موحد و متبعِ فاسق را مردمان بر صحبت عابدِ مبتدع ترجیح می‌دادند، چنانچه علامه الحسن بن علی ابومحمد البربهاری الحنبلی در کتابش شرح السنة می‌فرماید: «وإذا رأيت الرجل أدی الطريق والـمذهب فاسقاً فاجراً صاحب معاصي ظالـمـاً وهو من أهل السنة فاصحبه واجلس معه فإنك لن تضرك معصيته وإذا رأيت عابداً مجتهداً متقشفاً متحرفا بالعبادة صاحب هوی فلا تجالس معه ولا تسمع كلامه ولا تـمش معه في الطريق فإني لا أمن أن تستحلي طريقه فتهلك معه». هر گاه شخصی ظالم را دیدی که به فسق و فجور آغشته بود، اما از اهل سنت و جماعت بود با او همنشینی کن؛ زیرا گناه او به تو ضرر نمی‌رساند، و هر گاه دیدی شخصی عبادتگزار، زاهد و از دنیا بریده بود، اما از اهل بدعت بود با او مجالست مکن، سخن او را مشنو و با او در راهی مرو؛ زیرا من می ترسم هم رنگ او شوی و با او هلاک گرد». و أبوالفرج الشیرازی در کتاب تبصره خود می‌نگارد: «قال أحمد بن حنبل: وإذا رأيت الشاب أول ما ينشأ مع أهل السنة والجمـاعة فأرحبه وإذا رأيته مع أصحاب البدع فأيس منه فإن الشاب على أول نشوئه». «امام احمد بن حنبل فرموده است: و هرگاه جوانی را دیدی که با اهل سنت و جماعت (نشست و برخاست دارد و با آنان) بزرگ می شود، با گشایش صدر از او امید (صلاح) داشته باش، و هر گاه جوانی را با بدعت گزاران دیدی، از او مأیوس شو؛ زیرا جوان بر نشأت اول خود به پیش می رود».

و از روی مضمون قول رومی:

هرکسی را بهر کاری ساختند
میلِ او را در دلش انداختند

اهل حق همیشه در اشاعتِ توحید و سنت و امحاءِ شرک و بدعت بنظر آمدند و از روی قول شیرازی /:

هر گلی نو ز گل رخی یاد همی دهد
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو

اکابر این قوم را شیوه همین بود که شنیدی، پس بحمد الله فرزندانِ آنها در هر دیاری که باشند، مانند اکابر خویش در اشاعت توحید و سنت و امحاء شرک و بدعت سرگرم عمل بنظر می آیند؛ کار ایشان رساندن برنامۀ نبوی بوده ودر این راه مصائب را پذیرفته و طعن و تشنیع مبتدعین را تحمل می کنند، بلکه خوشی آنها در رساندن مسایل عقیدوی و توحید به عموم مردم می باشد، نه آنها را طمع جاه و مال و نه آنها را خوفی از قیل و قال. اگر تو بدیدۀ دل غور نمائی و تعصب را بالای طاق گذاری یقین خواهی کرد که جناب مولانا محمد عمر عمت فیوضهم یک داعی است، از آن دعاة خیر و یک شاخ پر ثمریست ازان چمنستان و یادآوریست از یاد اکابر ملت، حق سبحانه و تعالی چنین فرزندانِ توحید را همیشه در سایۀ الطاف و مرحمت خویش داشته، امت را از فیوضات آنها بهره ورگرداند آمین بمنه وکرمه العمیم. و این کتابِ مولانا در حقیقت جامعِ آن مسائلیست که در زُبر [۳]قوم در جاهای مختلف آمده است؛ و اکثر و بیشترِ آن بزبانِ اردو که اهل فارس از آنها بی‌بهره اند. الحمد لله که حضرت مولانا به عرق ریزی بسیاری، آنها را یکجا جمع نموده و آنها را از لباسِ اردو معری و به زیور لباس فارسی مزین ساخته تا که همگی بردارنده فیوض اکابر قوم و گام زن جادۀ مستقیم و طریقِ حق شوند.

حق سبحانه و تعالی مولانا ممدوح را به انعام و مرضیاتِ خویش محفوظ و مصروف دارد آمین.

غلام رسول عفی عنه – نزیل کراچی

مؤرخه ۴ شوال سنه ۱۳۹۸، ۸ سپتامبر سنه: ۱۹۷۸

[۳] زُبر به معنای کتابها. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَإِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٩٦[الشعراء: ۱۹۶]. «و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است»!. [مُصحح].