تمهید:
باید دانست که برای اثباتِ عقائد دلیلِ قطعی ضروری است، یعنی قرآنکریم و حدیث متواتره – به خبرِ واحد و روایاتِ ضعیفه و قیاس اثباتِ عقائد روا نیست.
۱- یکی از مسائل معرکة الآراء مبتدعین جوازِ نداء لغیر الله است، ظاهر است که این مسئله اعتقادی است، پس باید که به دلائلِ قطعیه اثبات کرده شود و ظاهر است که این مسئله از قرآن و احادیثِ متواتره هیچ ثبوتی ندارد، و اگر کدام خبر واحدی پیدا گردد، هم به جوابِ ایشان کلام بانی و مؤسسِ این جماعت (فرقۀ برلویه) احمد رضا خان بریلوی کافی است، میگوید، ترجمهاش اینست:
در مخالفتِ عموم آیاتِ قرآنی، استناد از اخبار آحاد محض هرزهبافی است.
(الفیوض المکیة ص ۱۵۲ و انباء المصطفی ص ۴ – از گلدستۀ توحید).
و خودش هم در اثناء بیان مسئله مذکوره این قاعده را فراموش کرده که از روایتِ عبدالله بن عمر باستدلال کرده است که باری پای ایشان آماس کرد کسی گفت: «اذْكُر أَحَبَّ النَّاسِ إِليْك فَقَال: يا مُحَمَّداه» «محبوب ترین مردمان نزد خود را یاد کن، پس گفت: یا محمداه».
(ابن سنی ص ۵۹ و ادب المفرد ص ۱۴۲ و کتاب الأذکار ص ۱۳۵و شرح شفا از ملا علی قاری ص ۴۱ ج ۲ و شرح شفا از خفاجی ج ۳ ص ۳۹۷).
برای این دلیل چند جواب ذکر می کنیم: ۱- این حدیث موقوف است مرفوع نیست و ضعیف است هم و هیچ سندِ او از جرح خالی نیست، چنانچه در یک سندِ آن ابوشعبه است، امام دارقطنی میفرماید: این متروک است.
(میزان ص ۳۶۴ ج ۳ و لسان ص ۳۹۴ ج ۶).
و در سند دوم آن محمد بن مصعب است، امام نسائی میگوید: ضعیف است. و امام ابوحاتم و نیز علامه خطیب میفرماید: کثیر الغلط است، عبدالله بن سیار میفرماید: ضعیف است، حاکم میفرماید: نزد محدثین ضعیف بود، امام ابن حبان میفرماید: احتجاج به او صحیح نیست. (تهذیب ص ۴۵۹ ج ۹، میزان ص ۱۲۷ ج ۳).
و در سندِ سوم آن، زهیر بن معاویه عن ابی اسحاق است، زهیر اگرچه ثقه بود، لیکن محدثین این را تصریح کرده اند که هر حدیث او که به طریق ابواسحاق باشد ضعیف است، چنانچه حافظ ابن حجر در تقریب ص ۱۳۰ و علامه ذهبی در میزان ص ۳۵۵ ج ۱ و امام ابوحاتم به حوالۀ تهذیب ص ۲۵۲ ج ۳ آورده اند. مأخوذ از گلدسته).
پس این روایت در باب عقائد حجت شده نمی تواند.
۲- این حدیث با وجود موقوف و ضعیفبودن مفید فریقِ مخالف نیست؛ زیرا که درین حدیث اُذکُر است، اُدعُ نیست و حرفِ ندا که یا است برای قریب و بعید هردو میآید، و اشتیاقاً ذکر کسی وقتی که او را حاضر ناظر نداند به حرفِ یا صحیح است. بسیار از صوفیاء و بزرگان و شعراء یا رسول الله به همین اشتیاق و غیر آن عقیده مرویست چنانکه محقق و مسلم عالم فریق مخالف، به نام مولوی عبدالسمیع بر این مدلل بحث کرده است که سلفِ صالحین یا رسول الله و غیره الفاظ را محض بر غلبۀ اشتیاق مراد میگرفتند نه که حاضر و ناظر.
ملاحظه شود (انوارِ ساطعه از ص ۲۲۷ تا ص ۲۲۹).
آری، اگر کسی مثل خانصاحب همین شق مدد و حاضر ناظر متعین کرده صدا کند حتما ناجائز میگردد، خانصاحب به زبان اردو میفرماید:
بیتهی اتهی مدد کی واسطی
یا رسول الله کها پهر تجهـ کو کیا
(حدائق بخشش ص ۵۰ ج ۲). شعر اردو است.
دلائلِ سابق برای ناجائز بودن اعمال شنیع آنها کافی اند.
دوم- این روایت پیش میکنند که عبدالله بن عباس بپای او آماس کرد او هم ندا کرد یا محمداه. (کتاب الأذکار و غیره).
جواب این است که درین سند غیاث بن ابراهیم است، امام احمد میفرماید: متروک است، یحیی بن معین میفرماید: ثقه نبود، جوزجانی میگوید که: احادیث جعلی میساخت، امام بخاری میفرماید: متروک است، (میزان ص ۳۲۳ ج ۲).
سوم- ازین روایت استدلال میکنند که آنحضرت جفرمود: وقتی که کسی از شما در بیابانی سفر میکند و سواری او گریخت بگوید: «يَا عبادَ اللَّهِ اَعْيُّوْنَنِى» و فی روایةٍ: «يَا عَبَّادَ اللَّهِ! احْبِسُوا فَإِنَّ لِلَّهِ حَاضِرًا» (مجمع الزوائد ص ۱۳۳، ج ۱۰، و ابن سنی ص ۱۶۲، و حصن و حصین ص ۱۶۳).
جواب: اول این روایت به یک سند از حضرت عبدالله بن مسعود سمرویست که در سندِ او معروف بن حسان است، علامه هیثمی مینویسد که: ضعیف است، (مجمع الزوائد ص ۱۳۳)، ابن عدی میگوید: منکر الحدیث است. (میزان ص ۱۸۳ ج ۳)، ابوحاتم میگوید: مجهول است. (لسان المیزان ص ۲۱)، سندِ دوم تا عتبه بن غزوان سمیرسد و او از آنحضرت جروایت میکند، لیکن درین سند هم طبق تصریحِ علامه هیثمی بعضی راویان آن ضعیف اند. و خرابی دوم اینست که یزید بن علی با عتبه ملاقاتش ثابت نیست و نه او را دیده است و نه در زمانۀ او بوده است، لهذا این حدیث منقطع است که این دلیلِ ضعف است.
(مجمع الزوائد، ص ۱۳۳).
جواب دوم: اگر با وجود ضعف بر این حدیث نظر طائرانه انداخته شود، معامله صاف معلوم میگردد، زیرا که آن عباد الله کیستند، از ابن عباس بمرویست که فرشته اند. (مجمع الزوائد ص ۱۳۲ وقال: رجاله ثقاة).
پس طبق بیان ابن عباس بما فوق الأسباب از غائبان و مردهگان طلبِ مدد ثابت نمیگردد.
چهارم- استدلالشان از قول علی سکه فرمودند: در بیابان چون خوفِ شیر و درنده باشد، بگوئید: «أعوذ بدانيال ÷» (حیوة الحیوان، ج ۱، ص ۶ و ابن سنی ص ۱۱۳).
جواب: این حدیث با وجود موقوفبودن ضعیف است، راوی اول ابراهیم بن منذر است، امام ساجی او را صاحب مناکیر میگوید. (میزان ص ۳۱، ج ۱). راوی دوم عبدالعزیز ابن عمران است، امام بخاری، ابن معین، نسائی ابن حبان، ابوحاتم، ابوذرعه ترمذی، دارقطنی عمر بن شبه او را ضعیف گفته اند. (تهذیب ص ۲۵۱، ج ۲).
راویِ سوم ابن ابی حبیبه است که نام او ابراهیم بن اسماعیل است، امام بخاری او را صاحب مناکیر میگوید، امام نسائی، دار قطنی، ابن معین ابوحاتم سعد بن ابراهیم مطلقاً او را تضعیف میکنند، ابن مدینی و ابوداود و حافظ بن حجر /میگویند که: هر حدیث او که از عکرمه باشد ضعیف است.
(میزان ص ۳۱۷ ج ۱ و تهذیب ص ۱۸۱ ج ۳).
پنجم- روایتِ بلال بن حارث مزنی است که در قحطسالی گفتند: «یا محمداه» (کامل ابن عدی).
جواب: کامل ابن عدی از کتب درجۀ چهارم است و فیصلۀ محدثین درین طبقه اینست که این احادیث قابل اعتماد نیستند که در عقیدۀ یا عملی به آنها تمسک شود – (عجالۀ نافعه ص ۷).
ششم- این دلیل میآرند که بر کلاهِ عبدالرحمن مسعودی نوشته بود «محمد یا منصور» (تهذیب).
جواب: محدثین روایتِ او را ضعیف میگویند، فعل او را چگونه حجت میگیرند، علامه زیلعی حنفی مینویسد: ضعیف است. (زیلعی ص ۱۳۳).
این بزرگوار اینقدر مجذوب شده بود که مورها در گوشِ او میرفتند و خبر نداشت. (میزان ص ۱۱۱ ج ۲).
هفتم- دلیل این میآورند که آنحضرت جشب معراج چند بار به مشورۀ موسی ÷نزد باری تعالی جل مجده رفته تخفیف نماز طلب کرد، پس معلوم شد که مرده در سفارشِ زنده افاده میدهد و او را مدد میتواند کرد.
جواب: از لحاظِ سند اگرچه این حدیث صحیح است، لیکن این استدلال بالکل صحیح نیست، بلکه تحریفِ حدیث است، چرا که نه آنحضرت جحضرت موسی ÷را غائبانه ندا کردند و نه طلبِ امداد کردند، بلکه صراحتاً در حدیث موجود است که به طورِ مشوره فرمودند: بروید نزد مولای خود تخفیف طلب کنید، این روایت را به این استدلال چه تعلق است، نزد صاحب عقل سلیم این دلیل واضح است.
هشتم- این دلیل میآرند که باری ساریه [۱۵۹]سبه همراه فوج خود در نهاوند با دشمنان بر سر پیکار بود که دشمن از عقب در پی حمله بود و ایشان بیخبر بودند، فاروق اعظم سروز جمعه در مدینه منوره بر سرِ منبر در عین خطبه این حال را مشاهده فرموده از آنجا صدا کردند که «يا ساريةَ الجبل الجبل» یعنی ای ساریه متوجه کوه شو، چنانچه ساریه شنیده از دشمن نجات حاصل کردند، این دلیل است که ندای غائب رواست.
جواب: مسلَّم، این روایت را بیهقی و ابونعیم و خطیب در کتبِ خود که در درجه چهارم شمار اند نوشته اند، (السیرة المحمدیه، ص ۴۷۵).
کتب این بزرگواران در طبقۀ چهارم داخل اند. (عجاله ص ۸ ).
و حکم کتب طبقۀ رابعه را ما بیان کردیم و کتب امام بیهقی در درجۀ سوم داخل اند، (عجاله ص ۷ ) و حکم این طبقه این است که اکثر آن روایات نزد فقهاء معمول به نشده اند، بلکه اجماع برخلافِ آنها منعقد گشته. (عجاله ص ۷ ) و اگر روایت صحیح هم باشد، مگر بحث از باب عقائد است.
جواب دوم میگویم: استدلال فریق مخالف ازین روایت صحیح نیست، چرا که الله سبحانه و تعالی به طور کرامت معرکۀ نهاوند را برای عمر فاروق /نشان داد و ایشان صدا کردند، ساریه هم به طریقِ کرامت شنید که الله تعالی آواز این را به او رسانید، و امروزه هم اگر فردی از حالت ناگفته ای به طریقِ مکاشفه یا غیره علم حاصل نماید و دیگری را صدا کند و او بشنود چه حرج شرعی دارد، لیکن ما نحنُ فیه که ندای مردگانست، آیا در اینجا هم گفته میشود که این زنده حالِ مرده را اولاً منکشف کرده است که در چه حال است، و دوم آیا شنیدنِ آن مرده و انکشاف حال این زنده هم امکان دارد یا نه؟ و ظاهر است که کرامت را برین قیاس فرود آوردن قیاس مع الفارق و غیر صحیح است. علاوه ازین درینجا هردو طرف زنده اند و ازین واقعه استعانت زنده را از مرده استنباطکردن خام دماغی و قیاس مع الفارق است، و این را هم یاد باید کرد که اگر فاروق اعظم سرا علم ما کان و ما یکون میبود، پس چرا از قاتل خود ابولؤلؤ مجوسی ملعون در داخل مسجد خبر نداشت؟
جواب سوم: ازین روایت معلوم میشود که مدد دهنده، مدد خواهنده را غائباً ندا میکند نه که مددخواهنده مدددهنده را، و درین دو چیز خیلی فرقست، علاوه ازین چنانچه خداوند قدوس هنگام سؤال قریش صبح معراج از حال بیت المقدس آن را به پیغمبر بزرگوار خود ظاهر کرده و جلو آورد، چه بعید است که به عمر فاروق سچنان کرد، پس سوال غائب و نداء غائب پیدا نشد، بلکه این صدای حاضر است.
الحاصل: ما فوق الأسباب بر ندای مردهگان و غائبان هیچ نصِ قطعی و حدیثی صحیح و صریح موجود نیست برعکس آن بر ممانعت آن دلائلِ قطعیه و احادیث صحیحه بکثرت موجود است، آقایان خود ملاحظه فرمایند که مستدل این حضرات در مسائلی که تعلق به عقائد دارند از اقوال ضعیف و واهی السند اند و با توجه به این که این دلائل هم در مقابلۀ نصوص قطعیه قرآن مقدس قرار دارند، «فوا أسفا على هذه الاستدلالات».
(از گلدستۀ توحید و بلاغ المبین).
شعر:
ای که شب را روز گفتی روز را شب از عمی
آفتاب و ماه را کردی مقابل با سها
همچو خفاش لئیم ای بیخرد با نورِ خور
دشمنی داری تو شاید از آن طلب داری سها
یا چو احوال هردو را دانی برابر ای غبی
آن ضیاء و دشمن ظلمست و با ظلمت سها
ای عمر تا کی ملامت میکنی این فرقه را
چون نزول الماء بگیرد چشم را بیند دوتا
[۱۵۹] ساریه بن زنیم بن عبد الله بن جابر بن محمیه بن کنانه دؤلی از فرماندهان فاروق اعظم سدر هنگام فتح سرزمین فارس (جنگ نهاوند). برای تفصیل بیشتر حالات این صحابی به: الإصابة فی تمییز الصحابة [ جزء ۳ - صفحة ۵ ] الوافی فی الوفیات [ جزء ۱ - صفحة ۲۰۱۹] و تاریخ دمشق [ جزء ۲۰ - صفحة ۲۵] مراجعه شود. [مصحح].