بیان بعض بدعاتِ متصوفه و مسائلِ چند
شاه اسماعیل شهید /و قدس سرّه و بّرد مضجعه در صراط مستقیم ص ۴۳ میفرماید: «کشف و شهود که از مزاولتِ اعمال و اشغالِ سلوک پیش میآید مشترک در میانِ مؤمن و کافر و مبتدع و مُتبعِ سنت میباشد، لیکن ایمانِ مؤمن و عزم و اتباعِ سنتِ او باعث مقبولیتِ اوست، و کفر کافر و الحادِ ملحد و بدعتِ مبتدع مورثِ ردِ او، پس صرف آن کشف و شهود را کمالی که مطلوب از انسانست دانستن خطائی محض است»:
۱- از عمده مخلان راه حق ملحدان صوفی شعار اند که از مخافتِ شرع باک نمیکنند، بلکه التزامِ آن را طریقِ خود میدانند و اشغالِ قبیحه مبتدعه شرکآمیز تعلیم و تعلم نمایند و کلام الحاد را در مردم افشا میکنند و حسب اقوال و افعالِ ایشان با ایشان معامله کند.
۲- سماع و غزلخوانیشان به غیر شرائطِ جواز است.
۳- حسنپرستی و امرُد پرستی است.
۴- به تکلف گریهکردن و در وجدآوردنِ خود است.
۵- اجتماع زنان و مردان در یک مجلس است.
۶- نداءکردنِ مشائخ از بعید است.
۷- استعمال کلماتِ بیادبانه است در حضرت الهی و حضرت رسول الله جو جنت در مجالس یا در اشعارِ خود – بیت:
حافظا علم و ادب ورز که حضرتِ شاه
هرکرا نیست ادب لائقِ صحبت نبود
۸- ارتباط داشتن بین نامحرم فتنۀ بس بزرگ است.
۹- حلقهبستن و در مساجد نشستن به خواندن ذکر جهر.
۱۰- برائی زیارتِ قبور سفرکردن.
۱۱- اینکه گوید: مرا از خواندنِ اشعار فیض بیشتر میرسد از تلاوتِ قرآن.
۱۲- عقیدۀ عصمت بر پیران داشتن کفر است.
۱۳- پیر را از هرجا بر حال خود آگاه داند، شرک است.
۱۴- ولایت را اکمل از نبوت دانستن.
۱۵- حصولِ فیض از قبر.
۱۶- شریعت و حقیقتِ طریقت را جدا دانستن زندقه است.
۱۷- علم دین را در تصوف کمالی ندانستن.
۱۸- عابد و درویشِ بیعلم را از عالم بالاتر دانستن.
۱۹- ازدواجِ شرعی را معیوبدانستن.
۲۰- خلوت که درو جماعت نباشد و ترکِ مسجد باشد.
۲۱- زنان را خلافت دادن.
۲۲- غیر اهل تصوف را از ایمان دور دانستن.
۲۳- ذمۀ شفاعتِ ما بهرحال بر پیغمبران است، لذا گناه برای ما چندان مضر نیست.
۲۴- مریدان را اصلاح اخلاقیات تعلیم ندادن.
۲۵- پایبوسیِ پیران و تبرکات را از حد زیاد تعظیمکردن.
۲۶- بر سرِ قبورِ مشائخ خرافاتِ عُرس انجامدادن.
۲۷- بر قبورِ مشائخ مجاورت کردن.
۲۸- تصرفِ متصرفین را غیر واسطه دانستن شرک است.
۲۹- شیخ را ناودان فیض ذاتِ خدا تصورکردن شرکست.
۳۰- بر اذکارِ خود غرّهشدن و علماء بیعمل را تحقیر و توهینکردن بدترین ذمیمۀ تصوف است.
۳۱- فقیری را راهی دیگر و ملائی را راهی دیگر که با همدگر ضد دانستن گمراهی است.
۳۲- بیعت کردن با پیر غیر متشرع روا نیست.
۳۳- هر شخصی که علم دارد و متبعِ شریعت و سنت است، اگرچه کشف و کرامت و عبادتِ نافله نداشته باشد، انسان حق پرست است. و بویژه پیر و درویشی که برای زیارتِ قبور و بنای گنبد و ذبح گوسفند و نذر و نیازِ قبور تبلیغ و شایعه پراکنی کند، این شخص نمائندۀ شیطان و از عینِ شیطان هم بالاتر است، به سیرت ابلیس و به صورتِ بشر است.
(صراط مستقیم ص ۵۱).
۳۴- یکی از بدعاتِ قبیحه تکلف در گفتگو در مسئلۀ توحید وجودیست.
۳۵- یکی ازینها گفتگو در مسائلِ تقدیر و جر و بحث آنست.
۳۶- یکی از آنها تعظیم مرشد است به حدی که در افراط العیاذ بالله او را به خدا یا به رسول جیا به صحابه شیا به ائمۀ دین برساند.
۳۷- یکی از آنها نماز خواندنست نزد قبرِ بزرگان.
۳۸- اشغالِ صوفیه چون که به طریقِ معالجه و اصل آنها از نصوص ثابت است، بدعت گفته نمیشوند.
۳۹- خواندن شجرۀ اکابر بر سلسلۀ خود بدعت نیست. آری، برای نام شجرهدادن و گرفتن خالی از خلل هم نیست.
۴۰- مقصود از بیعت اصلاح است و بس، باقی کشف و غیره اهمیت ندارند.
۴۱- برای صوفی تبحّرِ علمی ضروری نیست، البته به قدر ضروریات و حاجات دینی او را علم ضروری است که از روی تعلّم حاصل کند یا استماع.
(این مسائل نیز از کتب مذکور بالا مأخوذ اند، إلا ما شاء الله).
***