شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل در تعریف و تحقیق علم غیب

فصل در تعریف و تحقیق علم غیب

تعریفِ علم غیب آن است که اعای این علم بدون استخدام وسائلِ عادی و اسباب و وسائطِ مادی باشد. هر علم که متعلق به وسائل و وسائط باشد، برابر است که وسائلی حسی و ظاهری باشند یا معنوی و باطنی، مثل حواس و علامات و تجربات و عقل و وحی و کشف و الهام، به آن علم غیب گفته نمی‌شود.

در نبراس شرح، شرح عقائد نسفی می‌نویسد که: غیب آنست که از حواسِ ظاهری مثل سمع و بصر غائب باشد و بنیادِ آن به علم ضروری مثل وحی و الهام نبوده، و به علم استدلالی مثل دلائل و علامات هم مبنی نباشد، علم غیبی که قرآن و حدیث از غیر خدا نفیش کرده اند، همین است. و مدعی و مصدق این علم به اتفاق کافر است. اما هر علمی که به سمع و بصر و محسوس و مدرک باشد، یا به وحی و الهام یا به علامات و دلائل معلوم باشند آنها غیب نیستند، و متعلق آنها علم غیب گفته نمی‌شوند، مثل پیشین‌گوئی‌های انبیاء که از وحی و الهام مستفاد ‌اند.

قریب همین معنی، رئیس الفقهاء و المحدیثین ملا علی قاری /سعدالدین تفتازانی در شرح فقه اکبر و شرح عقائد گفته اند. و هم چنین در تاتارخانیه و شامی ج ۳ باب المرتد، آمده است.

از این تصریحات ایرادی که جهلاء در موضوع آلاتِ جدید وارد می‌کنند که آیا اخبار، رادیو و تلفن و تلویزن یا پیش بینی های که ادارۀ هواشناسی برای شناخت باران و غیره می‌گویند، و صحیح بر می‌آیند چه گفته شوند، علم غیب اند یا نه؟ جواب ظاهر است که اینها همه به وسائل و اسباب می‌شوند، ایشان از تعریفِ غیب، خود خارج اند، احتیاجِ اخراج ندارند، فقط گاهی انبیاء بر غیب مطلع می شوند. چنانچه ذکر کردیم از آیات گذشته و حدیثی که محمد بن اسحق روایت کرده است که در غزوۀ تبوک شتر آنحضرت جگم شد، صحابه شجستجو کردند، دیده نشد، زید بن لُعیت منافق گفت که: فلان از اخبارِ آسمان خبر می‌دهد، و شتر خود را نمی داند که کجا است، آنحضرت جفرمودند: الآن مرا مولای من خبر داد، و من قسم به خدا بغیر تعلیم او نمی‌دانم، و بروید فلان جا است و مهارِ او بر درختی پیچیده است گرفته بیارید.

خلاصه: هر علمی که خالق به انبیاء و اولیاء خبر دهد، علم غیب نیست و آن به قرآن و سنت ثابت است اشکالی ندارد.

انتباه: از نصوص قرآن مقدس و از احادیث کثیره و بالخصوص نُه بار از خود ختم المرسلین جنفی علم غیب ثابت است.

اول- روایتِ ربیع بنت معوذ لدر بخاری در قصۀ دخترکانِ دف‌زننده.

دوم- روایتِ خارجه بن زید سدر بخاری در قصۀ وفات عثمان ابن مظعون س.

سوم- روایتِ اُبی بن کعب سدر بخاری در قصۀ موسی و خضر إ. چهارم- روایتِ عبدالله بن عمر بدر طبقات ابن سعد حکایت دانۀ خرما که در فراشِ خود دید.

پنجم- روایتِ انس متفق علیه هم در قصۀ دانۀ خرمای صدقه.

ششم- روایتِ عباده بن صامت سهم متفق علیه در قصۀ لیلة القدر.

هفتم- روایتِ ابوسعید خدری سهم متفق علیه و هم در قصۀ لیلة القدر.

هشتم- نیز در موضوع مذکور در تمام صحاح.

نهم- روایت ابن عباس بدر مسلم در موضوع در روزه عاشوارء.

الحاصل: نفی علم غیب با این همه تصریحات از غیر ذات واجب الوجود است، پس مدعی علیم غیب و مصدق او منکر این همه شده، بلا قیل و قال کافر می‌گردد.