انتباهِ عظیم
بالا چون که اسم رسم برده شد، لهذا ضرورت آمد که قبل از وقت ترا به امری مهم متوجه سازیم و در ذهنِ خود محفوظ باید داشت تا در آینده سرگردان نباشی. آن امر فرق در میانِ بدعت و رسم است.
تعریفِ بدعت اینست که هرکاری که به طرفِ اصول و ادلۀ شرعی مستند نباشد، شخص آن را کارِ دین فهمیده و انجام دهد و مزید میآید: اگر کاری خلافِ شریعت باشد آن حتما گناه و معصیت است، اما به آن بدعت گفته نمیشود، بدعت آن است که آن را کارِ دین و کارِ ثواب دانسته میکند. و رسم آن است که اصلی در شریعت ندارد و خلافِ شرع است، اما آن را عبادت دانسته نمیکند و موجبِ ثواب نمیداند، حالا فرقِ هردو ظاهر شد، مثلاً خرافات عروسی عموماً رسومِ قبیحه اند به خلاف خرافات ماتم و مرده که اکثر آنها بدعت اند؛ زیرا که آنها را عبادت دانسته به نیتِ ثواب میکنند، و فرقی بزرگتر در میانِ این دو این است که: بدعت خیلی چیز بزرگ و گناهِ کمرشکن است که در آن امیدِ توبه نیست؛ زیرا که فاعل آن را ثواب دانسته میکند، ظاهر است که تا امری در ذهنِ کسی ثواب است، هرقدر که پندش دهی توبه نمیکند، بلکه از خدا ازدیادِ آن میخواهد، به خلاف رسم که چون او را متوجه میکنی که این رسوم بد است، میفهمد و امیدِ توبه و رجوع هست، و هرگناه که او را ندانسته کنی از او بزرگترین بدبختی نیست، ازین سبب شیطان که در گمراهی و گناهها خیلی دوراندیش است، برای بدعتهای معمولی چنان خوش میگردد که به ده زنا چنان خوش نمیشود. از همین است که از زنا هم امیدِ توبه هست، و از ادنی بدعت امیدِ توبه نیست. (فیض الباری شرح صحیح بخاری، ج ۱، ص ۴۴ از محقق عثمانی /).
و در حدیث صحح وارد است که مبتدع از شفاعتِ آنحضرت جمحروم است، چنانچه در حدیث است که روزِ قیامت آنحضرت جمیبیند که عدهای از متعلقینِ شان را فرشتهها به جهنم میبرند، صدا میکند که اینها جماعتِ من اند به جهنم نبرید، فرشته میگویند: مسلّم از جماعتِ تو اند، اما تو نمیدانی که بعدِ تو چه تغییر در دینِ تو کرده و اختراع آورده اند، اینوقت میفرماید: پس دوری و نفرین است برایشان، آن ها را هرجا که میخواهید ببرید. «اللهم لا تجعلنا منهم».
ابوطاهر سلفی از ابوهریره ستخریج کرده است که آنحضرت جفرمودند: اگر خواهی که بر پُلِ صراط به اندازۀ چشم زدنی ایستاده نشوی، پس در دینِ خدا به عقل خود اختراع نکن.
معلوم شد که از همه در پُل صراط مشقتِ مبتدع بیشتر میگردد. (اعتصام مقدمه ص ۳۲ ).
مبتدع از آب کوثر محروم است؛ زیرا که حوضِ کوثر صورت معنویِ سنتِ مکرمه است و او مخالفِ سنت بوده است.
و در حدیثی آمده است که از سنتِ من چیزی که مبتدعین محو کرده اند هرکه زنده کند، من و او در جنت مثلِ این دو انگشت نزدیک میباشیم، و دو انگشت وسطی و سبابه را متصل فرمود.
(مقدمۀ اعتصام شاطبی ص ۳۳).