شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل سوم در بیان فضیلت مجری سنت و وعیدِ شدید مجری بدعت و معاون و محترِم مبتدع

فصل سوم در بیان فضیلت مجری سنت و وعیدِ شدید مجری بدعت و معاون و محترِم مبتدع

۱- از ابوهریره سمرویست که رسول اکرم جفرمودند: هرکه بندگان خدا را به جانبِ عملی که موجبِ هدایت باشد دعوت کند، برای او اجر مثل اجور کسانی که اتباع او می‌کنند باشد و کم نمی‌کند همین اجر او از اجور اوشان چیزی، و هرکه جماعتی را به طرف گمراهی بخواند برای او همانند وزر کسانی است که گمراه شده اند، همین گناهِ او از گناهانِ اوشان هیچ چیزی کم نمی کند. (رواه مسلم، مشکاة).

تشریح: این حدیث مبارک چه بشارتی عظیم است مر داعیان راهِ حق را و چه اثباتِ فضل است مر متقدمین را بر متأخیرین؛ زیرا که هرکه دعوت حق کرده و رفته است تا مدتی که اثرِ آن دعوت در عالم باقی است و هر قدر افراد که باشند و هرعملِ خیر که به وسیلۀ او کرده باشند او را در قبر تا حشر روزانه ثواب می‌رسد. چه بسا انسان ها که ناقص مرده و روز محشر به همین وسائل کامل برخیزد، و هر چه قدر وعیدِ شدید است مر داعیانِ شر را در عالم که تا اثرِ آن شر در دنیا باقی است بر آن شقی در قبرش تا یوم حشر عذاب بیشتر می‌گردد، بسا است که این بدبخت مرده است در حالتی که واجب النار نبوده است و می‌خیزد از قبر در حالی که واجب النار گشته است از شآمة آثار گذشته. مثلاً در سرزمینی فرضی یا واجبی یا سنتی یا مستحبی رائج نبود و عکس آنها گناه‌ها رائج بود، بنده‌ای از بندگانِ خدا موفق شده همان آثارِ شر را محو کرده آثارِ خیر را مروج گردانید او را از طرفین ثواب جاری است به ادای طاعات او را جدا ثواب می‌رسد و به ترکِ معاصی جداگانه ثواب می‌رسد. همچنین اگر بدعتی و بدرسمی و معصیتی و فسقی و شراب‌نوشی و تریاک‌خوری در کدام جا نبود و به وسیلۀ او رواج گرفت اگر همان عمل منجر به شرک یا کفر گردید بر او همان بلا می‌رسد. لذا فرموده اند که: علماء و مشائخ را خیلی احتیاط در امور لازمست، حتی که اگر ببینند که اگر این مستحب را انجام دهیم به بدعت می‌کشد ایشان را از آن پرهیز واجب می‌گردد؛ زیرا که اعمالِ ایشان مستدلِ خلائق اند و ایشان مقتدی اند به حکم شرع، اگرچه دعوت ندهند عملِ شان خود حکم دعوت الی الشر دارد. و بلائی بزرگ‌تر هنوز در عالَم، شر آلات جدیده ایجاد کرد که بسا کدام شخصی در مجلسی یا ایستگاهی وعظی و سخنی کرد و در آن دروغی یا قول ضعیفی یا موضوعی رفت آن وعظ ضبط می‌گردد و در مجالس میرود و خواجه خوشوقت است که وعظ و بیانِ من به جهان رفت، اما بی‌خبر است از آن که بر اثر آن مسایل غلطی که بیان کرده روزانه به او گناه نوشته می‌گردد.

خواجه پندارد که او را حاصلی است
حاصلِ خواجه به جز پندار نیست

و بزرگتر از آن اینست که فساق فسقها و رقص‌های خود را و شاعرانِ احمق شعرها و سرودها و چنگ و رباب و موسیقی های خود را در ته ضبط و رادیو و سینما و تلویزیونها پخش می‌کنند در هرآن و هر زمان لعنتِ آسمان و زمین و نفرین ملأ اعلی بر ایشان می‌بارد، اگرچه بمیرد و همان هرقدر که برود بر او می‌نویسند. مصرع:

چو میرد مبتلا میرد چو خیزد مبتلا خیزد.

و اینجا بحثی انیق ماند که آیا اگر همین شخص که مسلمان بود، ولی مرتد گشت، یا آن که کارهای شر انجام می داد سپس توبه کرد همان عملِ اول منقطع می‌گردد و شر جاری گناهش از دوم عمل مسدود می‌گردد یا نه؟

جواب: در اول اتفاقست که خیر جاری ازو منقطع می‌گردد، و در دوم دو قولست: یکی این که منقطع نمی‌گردد، دوم این که منقطع می‌گردد، جمعِ این دو قول نزد احقر اینست که اگر توبه کرده است و هرجا که قدرت او هست اعلان خرابی همان عمل کرده و عدم رضا اظهار کرده است مسدود می‌گردد و اگر نه مسدود نمی گردد.

۲- نیز از او مرویست که آن حضرت ص فرمودند: «اسلام غریب شروع شد و نیز چنان می‌گردد پس مبارکی باد بر غرباء». (رواه مسلم).

تبصره: غریب اینجا دو احتمال دارد:

نخست- این که شروع اسلام به جماعتی کم که از لحاظ قدرت و مال غریب بودند گردید، و متمردان و سرمایه‌داران و جماعاتِ کثیره از آن دوری ورزیدند و در آخر امر هم به همان هیئت می‌رسد. دوم- این که غریب به معنی نادر و امر عجیب، یعنی شروع اسلام به نوعی شد که در نظرِ بشر امری عجیب بود که خلاف کردارِ آباء و اجداد ایشان بود، لذا تعجب می‌کردند که این چه مذهبی است که از همه جدا است و همه را گمراه می‌گوید، پس از غایتِ تعجب نزدیک نمی‌آمدند، و چند نفری را که تعلیم و تبلیغ دین می‌کردند دیوانه می‌پنداشتند، و قول ایشان قبول نمی‌کردند و مبلغین از غایتِ بی‌کسی مسافروار و غریب‌وار می‌گردیدند و کسی ایشان را تحویل نمی‌گرفت، و هرکس از ایشان به این دعوت تعجب می‌کرد که ایشان چرا این قدر تکلیف می‌کشند و خود را چرا هدف اینقدر بلا کرده‌اند!.

پس صاحبِ شرع فرمود که: حال آخر اسلام و دین همین طور می‌گردد، چنانچه حال امروزه است که حقیرترین و غریب‌ترین و محل تعجب‌ترین افراد در عالم جماعتِ مبلغینِ حق اند و جماعتِ تبلیغ اند، و بالخصوص همان علماء اند که ردِ اشراک و بدعات می‌کنند، این بشارتِ عظمی در حق شان بلاریب ثابت است. پس مبارکی و خوشی و درخت طوبی و سایۀ او برایشان باد، چه عجب خوش بشارتی است این قوم را. «اللهم اجعلنا وذرياتنا منهم».

و تفسیر غرباء برای مبلّغین و مصلحین مَا اَفسَدَهُ الناس، خود در روایتِ ترمذی آمده است.

۳- روایت است از بلال بن حارث المزنی سکه رسولِ جمحترم فرمودند: هرکه سنتی از سنت‌های من را زنده کند (یعنی اظهار و اشاعت کند آن را به قول یا به فعل) -این وحدت در سنت وحدتِ جنسی است، یعنی طریق از جنس طُرقِ من، مثلاً واجب یا سنت یا غیرهما- که بعد از من مرده است، پس برای او اجری مثل اجور آن همه که عمل برآن می‌کند وجود دارد غیر از این که از مزد آنان ناقص کند، و حکم جاری‌کنندۀ بدعت هم همینطور است.

(رواه الترمذی و رواه ابن ماجه از کثیر بن عبدالله).

۴- و روایت است از ابوهریره سکه رسولِ اکرم جفرمودند: « وقت فساد امت من به سنتم چنگ زند، او را ثوابِ صد شهید می رسد» (رواه البیهقی فی کتاب الزهد، مشکاة).

تشریح: مقصود اینست که چون آن وقت احیاء سنت و تمسک به آن زیاد مشکل است، -چنانچه حالِ امروزه ظاهر است- او را ثواب صد شهید مقبول، مقاتل به کفار در میدانِ کار زار می‌رسد.

چه نویدِ بزرگی است که جهان در قیمتِ آن هیچ است، «اللهم اجعلنا وذرياتنا منهم آمين».

۵- روایت است از غفیف بن حارث الثمالی سکه رسول صاحب المعراج جفرمودند: « هیچ قومی بدعتی پیدا نمی‌کند، مگر این که، مثل آن از آن قوم سنتی برداشته می‌شود. پس چنگ‌زدن به سنت بهتر است از پیداکردن بدعتی اگرچه صورتاً خوب باشد. (رواه احمد).

و در روایتِ حسّان است که دوباره عود نمی‌کند، همان سنت در ایشان تا قیامت. (به روایتِ دارمی).

ف- این حدیث دلیل صریح است که سنت و بدعت با همدگر ضد اند، یکجا جمع نمی‌گردند، چون این می‌آید آن دیگر می‌رود. و مراد از این که تا قیامت نمی‌آید، یعنی اگرچه بعد از منهدم‌کردنِ آن بدعت می‌آید، ولی به صورت اولی نمی‌آید، مثل درختی که از جای خود کنده شد و جای دیگر کاشته شد، ظاهر است که کاشته شد، ولی به صورتِ اولی نیست. و معنی این که بهتر است از پیداکردنِ بدعت، یعنی بسی اعمال خیر اند که صحابه و تابعین و ائمه از قرآن و حدیث استنباط کرده آوردند که صورتاً بدعت است نه حقیقتاً اتباعِ این امر اگرچه به ظاهر امری بزرگ باشد بازهم آن سنت که به اتباع صاحب رسالت کرده شود، اگرچه صورتاً کم است بازهم ازین امر بزرگ نزد خدای ذوالجلال اقرب و محبوب‌تر است.