شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل اول در بیان حکمت و فلسفه عبادت غیر الله که بندگان به آن گرویده اند

فصل اول در بیان حکمت و فلسفه عبادت غیر الله که بندگان به آن گرویده اند

اصل منشأ پرستشِ غیر الله حب دنیا و حرصِ دنیا است. «حب الدنيا رأس كل خطيئة» [۷۴]«دوستی دنیا، سرچشمه همه گناهان است». «ولو كان لابن آدم واديان من مال لابتغى ثالثا...» (الحدیث= متفق علیه) «اگر انسان صاحب دو دره‌ی پر از مال باشد، آرزوی داشتن سوم را می‌کند».

خلاصۀ حب دنیا، دو چیز است: جلب منفعت و دفع مضرت؛ چرا که انسان بیچاره طامع و حریص است، هروقت در پی نفع خود و دفعِ ضرر خود ساعی و متفکر است، همه وقت در تصور حصولِ سود و دفع زیان خود مصروف است، همیشه از رسیدِ نفع، گلگون و از ترسِ ضرر، در هراس است. ابلیس با اعوانِ خود گرد قلب و دماغ او می‌چرخد و تشخیص می‌دهد که آیا این شخص در اعتقادیات راسخ است؟ علم وعملش چقدر است و از صحبت علماء چقدر استفاده می کند؟!.

اگر دانست که انحرافِ او فی الفور بجانب غیر الله مشکل است، اولاً در ازدیاد و استغراق و تزیین همان نفع و یا ضرر می‌کوشد تا دل و دماغ او از اعتقادیاتِ حقیقی محو و مضمحل گردد، پس در دلِ او توجه به توسل غیر اللهی می‌اندازد و آن را بنوعی مزین می‌کند که آن شخص آنرا به صورت خیر و عبادت ببیند، تا غرق آن بلا گردد و اگر این مرتبۀ اخیر ازو نومید شد، خویشتن را بهمان حب و حرص تسلی می‌دهد. و گاه باشد که در نفع و ضررشان به وسیلۀ اعوان خود مداخلت می‌کند و القاء می‌کند که به توسلِ فلان پیر این بلا به شخصی رسید و یا از شخصی دور شد، تو نیز باید او را بپرستی و اطاعت کنی و ندا کنی تا ناراض نگردد، پس این بدبخت به الحاح و نذر و نیاز و طواف و به وسیلۀ قبرِ آن بزرگ و خوردن خاک آن، اشتغال کرده دینِ خود را از دست می‌دهد و چه بسا میعاد دفع بلاء و رسید نفع طبق مکتوب مقدر، که درین مدت مکمل می‌گردد و توافق پیدا می‌گردد و آن احمق آن را از همان پیر و قبر تصور می‌کند؛ چرا که انسان غلامِ نفع و خائف نقصانِ خود است ازین وجه به پرستشِ آن مشغول می‌گردد که از آن در نفع و نقصانِ خود گمان می‌برد.

مثلاً عده‌ای هستند که دریا را پرستش می‌کنند، وجه آنست که بچشم ظاهر می‌بینند که همین آب سببِ سیرابی و منافعِ مادی است، بعضی آفتاب را دیدند که تاریکی را بروشنائی که نفع انسان وابستۀ آنست مبدل می‌کند، پرستشِ او شروع کردند. هندو گاو را دید که شیر و روغن می‌دهد پرستشِ آن شروع کرد، مجوسی آتش را دید که نفع‌های کثیر وابستۀ آنست، پرستشِ آن را شروع کرد، بعضی مار را دیدند که سبب موت است ازو ترسیده شروع پرستشِ او کردند و بعضی بتان و درختان و سنگها و مکانها را پرستش کردند که تصویرِ فلان بزرگ است و زیر این درخت فلان بزرگ قیام کرده یا عصای او بوده است، و این سنگ را او نهاده است یا بر بالای آن نشسته است و درین مکان عبادت کرده است یا نشسته است یا وضو کرده است، پس آن بزرگ به تعظیم این از ما راضی شده فلان نفع بما می‌رساند و فلان بلاء را از ما دفع می‌کند. یازدهم شیخ عبدالقادر گیلانی ازین سبب می‌کنند که از حیوانات ما امراض را دفع می‌کند. عُرس قلندر صاحب را بدان می‌کنند که بما اولاد می‌دهد و بلیات را دفع می‌کند و جشنِ غریب‌شاه را بدان انجام می‌دهند که منافع مالهای ما بسیار می‌گردد و بلا از مالهای ما دور می‌شود.

خلاصه: انسان پرستش غیر الله به همین دو علت می‌کند؛ یا از غیر الله جلب منفعت یا دفع مضرت می خواهد، ولی این حماقت و بی‌شعوری اوست که این انسان عاجز چه قدرتی و اختیاری در دست دارد که بتو نفع رساند یا دفع ضرر کند.

شعر، از احقر:

ای آن که شدی ز عقل خالی
افتاده بدست در وبالی
جویندۀ نفع در مآلی
یا دفع ضرر به ماه و سالی
از غیر خدا مجو تو چیزی
در قهر روی ز بی‌تمیزی

چون ایمان ضعیف گردد، و در یقینِ بشر فساد رُخ دهد، پس او یک بندة محتاج و غیر الله را قاضی الحاجات و دافع البلیات تصور می‌کند، پس به همین غرض فاسد، شروع در احترام و تعظیم مفرط و پرستش او می‌کند. و درین عمل شیطان ملعون او را تشویق کرده و راه های فراوانی به او نشان می دهد.

حالا این شخص آن لذت که در نعرۀ «یا رسول الله» و «یا علی» و «یا امام معصوم» و «یا ابوالفضل» و «یا غوث» و «یا قلندر بادشاه» و «یا غریب شاه» محسوس می‌کند در نعرۀ الله اکبر و یا رحمن و یا رحیم محسوس نمی‌کند، هنوز مرکز و محور محبت او هم غیر الله می‌گردد و مصداق ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ[الزمر: ۴۵]. «و چون کسانى جز او یاد شوند، آن گاه است که آنان شاد مى‏شوند» یا مصداق ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِ[بقره: ۱۶۵]. «و از مردم کسانى هستند که به جاى خدا همتایانى را [براى او] بر مى‏گیرند که آنها را مانند دوست داشتن خدا دوست مى‏دارند» می‌گردد، العیاذ بالله. پس رفته رفته بحکم آن که در یک دل دو محبت جمع نمی‌شود، همه دل و دماغ شان مصروف حب غیر الله می‌گردد و به همین محبت از دنیا رفته و حرمانِ ابدی نصیبِ او می‌شود ع.

چو میرد مبتلا میرد چو خیزد مبتلا خیزد.

روز قیامت هرکسی در دست گیرد نامۀ = این نیز حاضر می‌شود تصویر پیرش در بغل.

و بر اثر همین محبت است که پیرپرستان را اگر به خدا قسم دهی فوری سوگند ادا کند، اما هیچگاه به پیر خود قسم نمی‌خورد، و اگر وظیفۀ خدا مثلِ نماز و روزه و زکات و حج و عشر و قربانی فوت گردد، اصلاً تحسر ندارد ولی اگر وظیفۀ شیخ یا روزۀ نذر او یا چهلم و جشنِ پیر و عرس او و زیارتِ مقرره و خاک بوسی و طوافِ قبر او و چادر و عَلَم او فوت گردد، گویا قیامت برپا شد و بدبختی او رسید – نعوذ بالله منها.

اخطار: باید دانست که چون بنیاد و اساسِ شرک همین نافع و ضارّ دانستنِ غیر الله است، ما چند آیات از قرآن مقدس در نفی نافع و ضار بودن غیر او، اینجا تحریر می‌کنیم تا خود به چشم عبرت به بینی که خداوند متعال رگِ شرک را چگونه قطع فرموده و ما آن را باز هم پیوند می‌کنیم، و العیاذ بالله در مقابلِ خدای ذوالجلال قیام کرده ایم.

۱- ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦[الإسراء: ۵۶]. «بگو ندا کنید آنان را که گمان برده اید ما سوای او، پس مالک نمی‌شوند، کشفِ ضرر را از شما و نه گردانیدن آنرا».

۲- ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ[سبأ: ۲۲]. «بگو: آنان را که به جاى خداوند مى‏پندارید [به فریاد] بخوانید. هم وزن ذره‏اى در اختیار ندارند».

۳- ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِ[العنکبوت: ۴۱]. «وصف آنان که به جاى خداوند دوستانى گرفته‏اند، مانند وصف عنکبوت است که خانه‏اى ساخت و سست‏ترین خانه‏ها خانه عنکبوت است».

۴- ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ[فاطر: ۱۳]. « و کسانی را که جز او می‌خوانید (و می‌پرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند»!.

۵- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ[الحج: ۷۳].

«اى مردم، مثلى زده مى‏شود، به آن گوش فرا دهید. آنان را که به جاى خداوند مى‏خوانید، نمى‏توانند مگسى بیافرینند، و لو براى [آفرینش‏] آن [همگى‏] گرد آیند».

صاحب روح [۷۵]تحت این آیت برای ردِ این عقائدِ باطله تحقیقی انیق [۷۶]در جلد ۱۷ ص ۲۱۲ الی ص ۱۱۳ نوشته است قابلِ مطالعه است.

[۷۴] ابن الجوزی، ابن تیمیه، ذهبی، عراقی، سیوطی و آلبانی و غیره گفته‌اند که: این حدیث از رسول الله جثابت نیست بلکه این، قول جندب بن عبدالله بجلی یا حسن بصری است. بعضی‌ها آن را به عیسی ÷منسوب کرده‌اند. (مُصحح) [۷۵] روح = تفسیر روح المعانی. [مُصحح]. [۷۶] انیق = خوب، عجیب و نیکو. [مُصحح].