شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل هفتم در بیان سدّ ذرائع شرک

فصل هفتم در بیان سدّ ذرائع شرک

در اصل توحید و شرک و اهل توحید و اهل شرک و مبلغِ توحید و محرض شرک، با همدگر متضاد اند، و این هم مسلم است که هر ضد می‌کوشد ضد خود را بنا بر جبلت و مقتضایش نفی و نابود کند، تا از او اثری نماند، و این هم مسلّم است که مقصد پیدایش و ایجادِ ثقلین عبادتِ الله واحد لا شریک است و بس بحکم: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦[الذاریات: ۵۶]. «و جنّ و انس را جز براى آنکه مرا بندگى کنند نیافریده‏ام» لذا انبیاء و علماء ربانیین و حکماء متشرعین رحمهم الله و قدس أسرارهم چنانچه برای قلع و قمع شرک کوشا بودند، همچنین برای قمع و بیخ کنی ذرائع و وسائل آن، و دوختن دریده‌گی رخنه‌های کوچک به وجود آمده در توحید و ذرائع آن ساعی بودند که رشتۀ توحید را کوچکترین خللی و ریشۀ شرک را کوچکترین اثری نماند؛ زیرا که افعی را کشتن و بچه اش را نگاه‌داشتن کارِ خردمندان نیست، و هادی اعظم و سید المرسلین و امام الأنبیاء صتمام رخنه‌های شرک را به امتِ مرحومۀ خود مسدود فرمودند «إلا من شقى ودخل نار الاصطلاء» «مگر کسی که بدبخت شده و به آتش سوزان داخل شده است» و شیطان علیه اللعنة چون که محرض شر و ضد توحید است، لهذا هرآن و زمان در پی تغییر و تخریب و تبدیل توحید و رخنه‌اندازی و ریشه‌دوانی می باشد که اساس توحید را بهم زند و وسائل‌گوناگون می‌تراشد و دام‌های مختلف می‌نهد تا فرد موحدی را از جادۀ مستقیم منحرف کرده در دامِ ضلالت کشد.

اینجا اشکالی مشکل الحل وارد خاطر می‌گردد که علت چیست که اهل صلاح و محسنین که مؤسسانِ توحید و کارکشایان باب شرع مستقیم و حامیانِ کامل توحید بودند، شیطان علیه اللعنة بعد وفاتِ ایشان بیشتر تصویر، و تمثال و قبور و حالات و مکانات ایشان راآلۀ شرک گردانید؟. عقل فیصله می‌کند که محافظینِ توحید را در حیات چنانکه خداوند قدوس از شرک و ریشۀ او محفوظ داشته و حمایت فرموده بود، باید که بعد از موت هم از آثارِ ایشان برگ و برِ توحید ظهور کرده بودی نه شرک!.

حلِ این اشکال این است که اینجا دو رمز مضمر است: یکی- امتحان و ابتلاء که حکمتِ آن از نظر و ادراکِ ما مخفی است، دوم- این که قاعده است که دشمن چون بر دشمنِ خود در حیاتِ او ظفریاب نمی‌گردد و به تندی و غلبه بر او حمله نمی‌تواند کرد، به تملق در پی انتقام خود می‌باشد و اگر از این باب راه‌یابی نشد به یأس می‌نشیند و مترصد و مترقبِ وقت و فرصت می‌گردد، و ظاهر است که وقت فرصت و غنیمتِ ابلیس از این اکابر در حیات مشکل است، لذا بعد موت ایشان و استتارِ آفتاب نورِ ایشان وقت را با اولاد و متعلقین دشمن به نوع انتقام غنیمت می‌داند، و باز هم نمی‌تواند که در عین مقابله به غلبه دم زند، لذا به تملق و شاطری و شیادی از محبتِ قوم در حقی انبیا و اولیای وفات یافته به نوعی کار می‌گیرد، گویا کارد از موزۀ خودشان برآورده ایشان را ذبح می‌کند. والله أعلم، فلعنة الله على إبليس وإخوانه إلى أبد الأبدين.

تذییل: در بیان بعض اشیاء که موهمِ شرک بودند و شارع علیه الصلوة والسلام آنها را سداً للذرائع مسدود فرمودند:

۱- تجاوز در تعظیم، یکی از وسائلِ شرک تجاوز از حدود تعظیم بود، چنانچه عیسائی از تعظیم متجاوز از حدود عیسی ÷، قائل به ابنیت و ثالث ثلاثه و اقانیم ثلاثه شدند، و یهود از تعظیم مفرط عُزیر ÷غُلو کرده مشرک شدند، ازین سبب آنحضرت جاز ستایشِ خود یا تعظیم زیاد می‌رنجیدند، هیچ فردی را دست بسته ایستاده جلو خود نمی‌گذشتند، وقت آمدِ خود در مجلس به قیامِ استقبالی نمی‌گذاشتند، پیش پیش از همه نمی‌رفتند، به سجده و انحناء جلوِ خود منع می‌فرمودند، به قولِ بوصیری /:

«دع ما ادعته النصارى في نبيهم».

و امتِ خود را هم به همان چیزها تعلیم فرمود تا در ورطۀ شرک نروند.

۲- منع از غلو و مبالغه در مدح و ستایش: فرمودند: مرا مثل قوم عیسی ÷تعریف نکنید؛ زیرا که من بندۀ خدا و رسولِ اویم، پس بگوئید: عبدالله و رسوله، (در بخاری و مسلم است). در روایتی دیگر است که من نمی‌خواهم که شما مرا از مرتبۀ من بالاتر ببرید، «أنا محمد بن عبد الله عبده ورسوله».

۳- مسامحه ‌نکردن به گفتن سید ایشان را: آنحضرت جبه یقین سیدالأولین و آخرین و سید ولد آدم اجمعین بودند، مگر بنا بر وهم ترجیح از مقام به خود، روا نمی‌داشتند که او را سید گویند.

(مشکاة ج ۲، باب المفاخرة).

۴- منع از مساواتِ لفظی خود در اسم الهی جل سلطانه: درین شریعتِ غراء حفظِ توحید مقدس، اینقدر مهم است که گوارا نمی‌دارد که با اسم گرامی خداوند پاک نامِ دیگری ذکر شود، حتی که آنحضرت جنامِ خود را با نامِ خدا متصل کردن اجازت نمی‌دادند، روزی کسی در جلوِ حضرت ایشان گفت: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْتَ» فرمودند: «أجعلتني لله نداً قل ما شاء الله وحده» فرمود: مرا با خدا شریک کردی، بگو هرچه تنها خدا بخواهد.

۵- در اسم ضمیر هم اجازتِ مشارکت نداد: از عدی بن حاتم سمرویست که خطیبی در جلوِ نبی جخطبه داد و در خطبه گفت: «ومن يطع الله ورسوله فقد رشد ومن يعصهما» «و هر که از خدا و رسولش اطاعت کند همانا رهیاب شده است، و هر که نافرمانی آن دو کند» فرمودند: برو تو بدخطیب هستی، بلکه بگو «وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» «وهر که نافرمانی الله و رسول کند».

یعنی خطیب در سلسلۀ بیانِ اطاعتِ خدا و رسول جرا جدا جدا ذکر کرد، لیکن در سلسلۀ بیانِ معصیت هردو را یکجا ذکر کرد، آنحضرت جبرداشت نفرموده فی الفور خطیب را تهدید فرمودند.

۶- منع از قیام و دست‌بستن جلو بادشاهان و افسران: شاه ولی الله محدث دهلوی /در حجة الله البالغه ج ۲، ص ۵۴۹ می‌نویسد: معمول عجم بود که خُدّام و مأموران، جلوِ بادشاه و افسرانِ خود دست بسته می ایستادند، و این از زیاده‌روی ایشان در تعظیم بود حتی که قریبِ شرک بود، لهذا ازین منع فرمودند.

۷- نهی از خم‌کردنِ خود جلو بادشاهان و افسران و غیره: شخصی سؤال کرد که آیا شخصی از ما در جلوِ دیگری خود را خم کند، فرمودند: نه خیر، به روایت ترمذی.

فقهاء آن را فعلِ مجوس قرار داده اند، عاملگیریه ج ۴، کتاب الکراهیة.

۸- منع از بوسه‌دادنِ زمین اطراف کسی: در دُرُّالمختار نوشته است که فاعل و راضی هردو به این کار سخت گنهگار می‌گردند، کتاب الحظر و الاباحة ج ۵ شامی.

۹- منع از تشابه اسمی: از اسم نافع منع فرمودند که فرزندان خود را نافع نام ننهند، زیرا که اسمی از اسمای الهی نافع است [۱۲۰]، و از نام صداکردن شهنشاه منع فرمودند، و فرمودند: ذلیل‌ترین بنده و بدترین نام نزد خدای ذوالجلال همین است.

۱۰- منع از عبد گفتنِ غلام: در حدیث است که کسی غلام خود را عبد و بنده نگوید.

۱۱- کسی آقای خود را ربی یا مولائی نگوید.

۱۲- منع از توجه به سوی القبور در نماز: در نماز متوجه قبرشدن روا نیست، این از فعل یهود و نصاری بود. (حجة الله البالغه ج ۲، ص ۱۲۶).

۱۳- به نیتِ تقرب الهی نزدیک قبر نماز منع است: نماز قریب قبر به نیتِ تبرک حرام است، حجة الله البالغه، ج ۱، آداب المساجد.

۱۴- در قبرستان نماز ممنوع است، به علت تشبه به قبرپرستان.

۱۵- در نماز جنازه سجده ممنوع است؛ زیرا که تشبه به سجدۀ بت می‌گردد.

۱۶- در نماز، گذاشتن ستره عین مقابل سجده ممنوع است، باید به جانبِ راست یا چپ باشد؛ زیرا که موهم سجده به جانبِ چوپ و حجر او بت است.

تعظیم نوروز و مهرگان را شریعت مقدسه کفر گفته است. باید متوجه شدت از فرط منع در غلو به تعظیم غیر الله تعظیم روز خوشی مجوس و کفار را شریعت کفر فرموده است.

امام ابوحفص کبیر [۱۲۱]/فرموده است: اگر کسی پنجاه سال عبادت خدا کند پس نوروز بیاید، و همین مرد مسلم برای تعظیم و اظهار خوشی درین روز به دیگران هدیه و سوغات- اگر چه یک تخم مرغ- فرستد، پس به تحقیق او کافر شد و اعمالِ او همه برباد و حبط گردید. این فتوای کوبنده در (فتاوی قاضی خان ج ۴ ص ۸۸۴ و خزانة المفتین ج ۱ ص ۴۷۹ و بزازیه ج ۶ و تکمله عمدة الرعایه ج ۴ ص ۳۵ و درالفرید ص ۹۵ و شرح فقه اکبر ص ۲۳۰ و شامی و عالمگیری و فتح و بحر و غیرها) مذکور و مسطور است.

انتباه: متوجه باید شد و ملاحظه باید کرد و چشم عبرت باز باید کرد که وقتی که تعظیم انبیاء به مبالغه و مدح و ستایشِ شان به غلو روا نیست، پس به پیر و مولوی چه رسد که درین اشیاء برای شان افراط کرده شود، چنانچه بعضی در اشعار و مجالس و غیره می‌کنند.

۲- یکی از انواع افراط که انسان را به شرک می‌رساند، قسم به غیر الله است، لذا شارع ÷از آن منع فرموده است که انسان را به شرک می‌رساند. لذا قسم غیر الله روا نیست، قسم به خدا باید خورد، مرا بسرِ تو قسم است یا به فلان پیر قسم است و مرا به گنبد قسم است یا مرا به کعبه قسم است یا مرا به مسجد قسم است یا مرا به خانقاه قسم است یا مرا به کلام الناس قسم است، همه حرام است که قسم به غیر الله است، بعضی جُهال را اگر به خدا و قرآن قسم دهی آماده می‌گردد، اما اگر او را به پیر دستگیر یا قلندر یا غریب‌شاه یا امام رضا [۱۲۲]قسم دهی هرگز نمی‌خورد و می‌ترسد، ببین جهالت را.

۳- از ذرائع شرک، فتنۀ قبر است. و بعد از فتنۀ دجال این بزرگترین فتنه در جهان است، و بخاطر اینکه شرک در عالم گسترش دارد غالبا در حدیثِ مکرم با فتنۀ دجال در استعاذه قرین شده است؛ چرا که دجال ملعون یکی از ائمه و رؤسای افشای شرک در عالم است، ازین سبب برای دین بزرگترین فتنه آمد. و چون که فسادِ قبور و خرابی اعتقادات که به وسیلۀ قبرپرستی در عالم افشاء می‌شوند، به هیچ وسیله و تبلیغ بعد دجال اینقدر افشاء نشده و نمی‌شود، لذا قبرپرستی و فسادهای ناشی از آن قرین دجال آمد و استعاذه از هردو لازم آمد.

و ازین سبب شریعتِ مقدس در مذمت و تردیدِ قبرپرستی اهتمام خاص ورزیده آن را به درجۀ اشد و اتم مسدود کرده است، و آخرین سخنان پیامبر صهم در این مورد بوده است. از صدیقۀ طاهره و ابن عباس بدر بخاری شریف باب مرض النبی جو مسلم در باب نهی بناء المسجد علی القبر موجود است که، در همان ساعت که روح گرامی در عزم پرواز عالم علوی و متوجه آشیانۀ اعلی علیین بود نظری بالا آورده فرمودند: «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ» یعنی لعنتِ خدا بر یهود و نصاری باد که قبور انبیاء خود را سجده‌گاه گرفتند.

ابن عباس بمی‌فرماید: مقصودِ حضور اقدس جبه این فرمائش خوف از کردار آنها بود که شاید امتِ من نیز چنین عملی انجام دهد، در روایتِ ابن سعد یُحَذِّرُهُم بتشدید است، یعنی امت را می‌ترسانید از افعالِ آنها.

۲- عمر بن عبدالعزیز /می‌فرماید: آخرین کلمۀ آنحضرت جاین بود: «قَاتَلَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ» (مؤطا امام مالک).

۳- و از ابوهریره سهم همینطور روایت است.

۴- در مؤطا امام مالک کتاب الجامع از عطاء بن یسار /مرویست که آنحضرت جدعا فرمودند: «اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْ قَبْرِى وَثَنًا يُعْبَدُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى قَوْمٍ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ».

«ای بار خدایا! قبرِ مرا بتی مگردان که عبادت شود، غضبِ خدا بر قومی که قبور انبیاء خود را سجده‌گاه گرفتند سخت شده است».

۵- از ابوهریره سعین همین الفاظ مرویست، وثن عام است هرچه غیر الله پرستش کرده شود در وثن داخل است (لغات القرآن، ج ۱، ص ۲۹۴).

معلوم شد که اگر قبر گرامی و روضۀ مقدس سرورِ انبیاء و فخرِ موجودات جعبادت و سجده و طواف کرده شود، هم وثن می‌گردد چه جای قبور دیگران!!.

۶- از ابن عمر بمرویست که آنحضرت جفرمودند: در خانه‌های خود نمازِ نفل کنید، و آنها را قبرستان نگردانید. یعنی قبر محلِ نماز و عبادت نیست خانه‌ها را مثلِ آن نکنید.

۷- در روایتِ ابوهریره سآمده است: خانه‌های خود را قبر نکنید و قبرِ مرا مثل عیدگاه (محل جمعیتِ مردم) و خوشی نکنید و درود بر من بفرستید که درود شما را هرجا که باشید فرشته ها به من می‌رسانند.

درین حدیث صراحتاً از عُرس و اجتماع بر قبر خود و دیگر قبور منع فرمودند. زیارتِ روضۀ اطهر و گنبدِ خضراء بزرگترین سعادت است، ولی به شرط آن که آداب به جا آرد، اما آنجا بی‌ادبی و بوسیدن و طواف‌کردن و سجده‌کردن بزرگترین شرک و بی‌تمیزی است.

۸- در روایتِ جندب سهست که آنحضرت جپنج روز قبل از وفات خویش ارشاد فرمودند: «ألا إن من كان قبلكم كانوا يتخذون قبور أنبيائهم وصالحيهم مساجد فلا تتخذوا القبور مساجد فإنى أنهاكم عن ذلك» «خبردار! کسانی که قبل از شما بودند قبرهای پیامبران خویش و نیکانی که در بین اآنان بوده اند را به مساجد تبدیل کرده بودند، اما شما قبرها را مسجد درست نکنید؛ من شما را از این کار باز می دارم» (صحیح مسلم).

درین حدیث از سجده‌گاه گرفتن مطلق قبور نهی صریح فرموده اند.

[۱۲۰] بلکه عبدالنافع نام بگذارند. [مصحح]. [۱۲۱] ابوحفص احمد بن حفص بخاری از بزرگان علمای حنفیه سده ی سوم هجری در بخارا. [مصحح]. [۱۲۲] علی بن موسی رضا /(امام هشتم در نزد شیعة امامیه). [مصحح].