مقدمه در بیان اهمیتِ عقائد
باید دانست که مدارِ ایمان و کفر، و نجات و عذابِ اخروی بر عقائد است، و عقائد اصل دین و ایمان است، بلکه ایمان معبر از همین عقائد است، اما عموماً از اعمالِ صالحه به اسلام تعبیر شده است. فوز و فلاح و نجاتِ اخروی منحصر بر ایمان اند نه بر اعمال، اعمالِ صالحه فرعِ دین اند، اصلِ دین و اساسِ اسلام عقائد اند. بقاءِ درخت به بیخ و اصول میشود نه به فروع و شاخ و برگ. اگر بیخ بریده شود، شاخ و برگ چه ارزشی دارد؟ اما با بریدنِ شاخ و برگ درخت میتواند که دیگر شاخ و برگ آورده سالها بماند. مثل دل و دماغ در انسان اصل اند و سائر اعضاء فرع اند، اگر دست و پا و گوش و بینی و چشم بریده و بیرون کرده شوند، باز هم انسان میتواند که زندگی کند، ولی اگر دل یا دماغ بهم خورد، یا از بین برود، این همه محو و مضمحل میگردند، و دائره زندگی تنگ شده منقطع میشود، بلکه همه قوای این جوارح در حققیت از قلب متشعشع [۵]اند. نمیبینی که چون بر قلب سکته میآید نه نورِ چشم میماند و نه سماع گوش و نه غیره.
دل چو شد رونقِ حیات بشد
تو شدی جمله کائنات بشد
چنانچه از رفتنِ دل همه اعضاء و قوایشان نابود میگردد، همینطور از نبودن عقائد، وجود اعمالِ صالحه و تقوی و نگهداشت از معاصی هم نابود میگردند.
آنچه مردان را رساند با مراد
اعتقاد و اعتقاد و اعتقاد
[۵] متشعشع = درخشنده، ساطع. [مُصحح].