شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

باب چهارم در بیانِ حاضر و ناظر

باب چهارم در بیانِ حاضر و ناظر

اگرچه در اسمای حسنی معروف که ۹۹ نام اند، این دو نام یعنی «حاضر و ناظر» نیستند، لیکن در اسمای حسنی شهید و بصیر دو نام پاک موجود اند؛ زیرا که معنی شهید، حاضر و معنی بصیر، ناظر است. و اسم ناظر، در حدیث هم آمده است، از ابوسعید خدری سدر ترمذی روایت شده است: «إِنَّ الدُّنْيَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، وَإِنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُكُمْ فِيهَا فَنَاظِرٌ كَيْفَ تَعْمَلُونَ». «همانا دنیا شیرین و سرسبز (فریبنده) است و خداوند شما را در آن خلیفه می‌گرداند، سپس نظاره می‌کند که چکار می‌کنید‌».

و در ابن ماجه و مستدرک حاکم هم مشابه این روایت موجود است، صاحب تسکین الخواطر در ص ۲ از مبتدعین نوشته است که، اطلاق لفظ حاضر و ناظر، بر ذاتِ باری تعالی نه در قرآن است و نه در حدیث و نه از صحابه و نه از تابعین و نه از سلف وارد شده است. او در ادامه بطورِ دعوی می‌گوید: و تا قیامت کسی آن را ثابت کرده نمی‌تواند، صحیح است که دروغ‌گو را حافظه نباشد.

برین علم و دانش بباید گریست.

و محقق عصر مبتدعین صاحبِ «جاء الحق وزهق الباطل» در ص ۱۵۳، قدمی جلوتر رفته درین نغمه، طنبوری نو ‌دمیده و صورت «ضغث علی إبّالة [۶۸]» اختیار کرده و با کمالِ جسارت می‌نویسد که: حاضر و ناظر بودن در هرجا هرگز صفتِ خدا نیست، خدا را هرجا تسلیم‌کردن بی‌دینی است، بلکه هرجا حاضر و ناظربودن ‌شأنِ رسول خدا جاست.

واقعی، این کار از تو آید مردان چنین کنند که خدا را از رسول جکمتر کنند و رسول جرا از خدا بالاتر!!، العیاذ بالله، گویم: کالای زبون بریش خاوند [۶۹].

این حرف نیز مرادف قول رافضیانِ است که مرتضی سرا گاهی با خدا مساوی می‌کنند و گاهی از رسول بالاتر می‌برند، اما شیعۀ منصف نیز از چنین کلمات شرانگیز احتراز و اجتناب می‌کند، شعر:

زبانت در دهان هرگونه می‌گردد بگردانش
مگر تو بی‌خبر هستی ز روزِ داوری جانم
ترا لازم شود بر دعویت روزی ز برهانش
همی پرسند می‌کوبند اگر عاجز شوی جانم
أستغفر الله ثم أستغفر الله از این عقائد.

حالا ما از نصوص قطعی برای تو این مقصد و این حاضری و ناظری را اثبات می‌نمائیم. ملاحظه فرمائید.

[۶۸] «ضغث علی إبالة» ضرب‌المثل خیلی جالب است: ضغث= یک قبضه (مشت) از خاشاک خشک شده می‌باشد، و إباله پشتة هیزم و چوب را گویند. معنای ضرب المثل اینطور می‌شود: یک بلا بر بلای دیگر، و هم چنین بر شخصی اطلاق می‌شود که به دوست خود ضرری برساند سپس ضرر دیگر را نیز متوجه او کند. [مُصحح]. [۶۹] معنای این اصطلاح اینست که: سخنان بی جا و بی‌مفهومی که از اینان سر می‌زند تنها لایق خودشان است؛ که انسان‌های کم خرد و سست عقیده‌ای هستند. [مُصحح].