شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل دوم در بیان رسوم خواستگاری و ازدواج

فصل دوم در بیان رسوم خواستگاری و ازدواج

باید دانست که این رسوم به جای عروج کرده است که عروسی امروزه را در مقابل سنت، قیامت کبری و رسوم خواستگاری را -به قول حکیم الأمت- قیامت صغری معرفی باید کرد.

۱- یکی اینست که چون گفتگوی خواستگاری شروع می‌گردد، پدر دختر درین زمان ما اولاً فکر می‌کند که آیا داماد صاحب مال یا جاه است و ملا نیست و راه دزدی و مکر و شیادی را برای تحصیل دنیا یاد گرفته است یا نه، و اگر واجد این شراط بود، پس نمی‌بیند که کفو دختر من است یا نه، دیانت دارد یا نه، نماز ادا می‌کند یا نه، مسلمانست یا کافر، حر است یا عبد پس بصد خوشی و نشاط استقبال می‌کند، با وجودی که شرع مقدس اولا نظر در دیانت و کفویت دارد نه غیر. مرضی این شخص ناهموار و مرضی شرع مقدس با همدگر تضاد دارند. در حدیث است که از علاماتِ قیامت یکی همین است که آن زمان، لئیم ابن لئیم بهترین مردمان می‌گردد و مردم، دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند.

۲- اولیاء زن می‌گویند: این قدر رشوت هم ما از تو می‌خواهیم و کسانی که تقوی می‌کنند می‌گویند: ما از تو هزار تومان از مهر اصلی به عنوان ازدیاد مهر می‌گیریم، و در حقیقت خود می‌خورد، اگر مهر است چرا به دختر حواله نمی‌کند؟ و اگر گوید که: دختر معاف کرده و به من هدیه کرده است، این دروغست اگر زن صغیره باشد یا کبیره درین مورد هدیه‌کردن و معاف‌کردن او اعتبار ندارد کما فی فتاوی امدادیه، پس در هردو صورت رشوت حرامست. رشوت و سود با سی زنای مادر برابر است. استغفر الله.

۳- اولیاء دختر غیر از مهر شرعی مهر دیگر طی می‌کنند و شرط مقرر می‌کنند که، این قدر جامه و پاجامه و عیدی و قربانی و روغن و گوسفند و قند و چای و آرد و برنج و حنا و ... . اگر می‌آری خیر و اگر نه وصلت ما و شما ممکن نیست. این شروط و اشیاء همه حرام و رشوت اند، اما اگر به غیر شرط از جانب مرد چیزی آوردند برای ایشان استعمال آن -اگر مانعی شرعی دیگر نیست- باکی نیست.

۴- اقربای داماد او را مجبور می کنند که بر اساس رسم و رواجهای شایع در بین آنان او برود و هرطور شده مبلغی را پیدا کند و به مصرف برساند، گاهی بین اقوام رفته و خیرات جمع می کند که به قول افغانها این کار را نموری می گویند و به قول بلوچها بجّار میکند، درین عمل شنیع چند گناه کبیره جمع است: نخست- سوال است که بغیر ضرورت شرعی حرامست و اینجا هیچ ضرورتی نیست.

دوم- غرض افتخار و مباهات است.

سوم- ریا و اظهار جاه است.

چهارم- اسراف حرام است.

پنجم- اینقدر مسلمان را چنین مال حرام و مشتبه خوارنیدن کبیره دیگر است. ششم- برای دیگران اینچنین رسوم را معرفی‌کردن بالخصوص اگر دیگران به کردار او اقتدا نمایند.

هفتم- اگر مقتداست سنت سیئه ازو جاری می‌گردد.

هشتم- اینقدر گناه را جهراً کردن و علنا با سنت مصطفی جمعارضه‌کردن چه بلا و قیامت کبری ایجاد می‌کند فکر باید کرد.

و بعضی اشخاص می‌گویند که: ما نمی‌خواهیم ولی مردمان این رسوم را بر ما تحمیل می‌کنند، و اگر اجرا نکنیم مورد نکوهش قرار می گیریم. گویم: مسلّم ولی این هم از علتِ همان جریان رسم است که معروف است، اینجا معروف کاالمشروط [۱۴۷]است خود بخواهد یا نخواهد بر او تحمیل می گردد چون او نیز بر دیگران تحمیل کرده است. ودرین خرافات به قول حکیم الامت [۱۴۸]خواص و علماء و اصفیاء و ثقات هم گرفتار اند و مداهنت اختیار می‌کنند إلا ما شاء الله. خداوند رحم فرماید، و قرض هم به چنین مواضع جواز شرعی ندارد.

۵- چون خبر طی گردید کسان مرد همین اشیاء و پارچه های عروسی را می‌برند درین زمانه بعض جا رسم است که مادر دختر پارچه ها را به همه زنان محله می‌فرستد که ببیند درین هم چندین خرافاتست که نیاز به تفصیل دارد.

۶- بعضی جا تعیین پارچه ها و صندوقها هم مروج است که به این نوع و رنگ و مواصفات باشد.

۷- دختر را چند روز در خلوت می‌نشانند اگرچه گرمی و سختی باشد، و او را اجازه ی رفتن به مستراح و وضو گرفتن و غیره هم –جز به سختی- نمی دهند، این رسم در قرن اول نبود.

۸- حالا به هرطرف از اقوام و غیره سلسله دعوت الی الشر شروع می‌گردد بخط و به قاصد. مردان را قاصد مرد و زنان را قاصد زن می‌فرستند و از هرجا جمع می‌کنند تا شر و خرافات بیشتر گردد، این تنها جالب صدها معصیت است که بیان آن طولی دارد، این یک گناه نیست، بلکه صدها گناه است.

۹- درین مواقع تا سه شب یا بیشتر جمع‌شدن زنان نزدِ عروس و تقسیم حِنا و غیره از نغمه و ترنم و دست بازی و زبان‌سازی را ضروری قرار می‌دهند، و در بعضی جاها شاعر و رقاصه و دهل و سرود و چنگ و باجه و رادیو و تلویزیون هم می آورند که این نار علی النار است و تنها جامع هزارها کبیره است. و درین زمان نزد برخی ارباب جاه و ثروت احضار شراب و شیره خشخاص هم لازمی شده است. استغفر الله و نعوذ بالله، ای مرد مسلم با اینقدر معارضه با خدا و رسول ادعای ایمان و زن حلال داری زودتر توبه کن تا از موت ناگاه نجات یابی که بر سر افتاده موقع توبه هم نمی‌دهد.

۱۰- حالا قیامت کبری آمد که روز و شب زفاف است. درین روز، چه کارهای حرام که انجام نمی شود، و در هنگام برون بردن عروس بر سر آب بصد دبدبه و افتخار و پول‌ریزی و تیراندازی و غیره و غیره خرافات جمع می‌شود که از دائره بیان خارج است، خداوند رحم فرماید.

تا چند روز مسلسل قبل نکاح و زفاف مجلس‌ها گرم و میدان خورد و نوش اسراف و تبذیر و افتخار و مباهات ادامه دارد. گویا مجالس نشاط و فرحت شیاطین گرم گرم می‌رود. العیاذ بالله گمان نیست که درین مجالس کدام گناهی که بودنی است جمع نگردد و نباشد.

۱۱- اگر ولیمه به درجۀ شرعیست بازهم جلو از عقد نکاح محض رسمی است و ولیمه نیست.

۱۲- چون شب زفاف آمد شوهر را عده ای زن نامحرم به خانۀ عروس می‌رساند و عده ای مرد نیز با او می باشند که اول نظر همان عم‌زاده ها بر چهرۀ محترمه عروس افتد!! این کار چه فحش صریح است.

۱۳- این وقت کنیز و چاکر در رامی بندد که من صد تومان رسما می‌خواهم.

۱۴- بساست که در شب زفاف بعضی زنان بی‌فکر [۱۴۹]پسِ پشت خانه عروس و داماد گوش می‌دهند که با همدگر چه حرف می‌زنند. بی‌غیرتی است تدبر باید کرد.

۱۵- سر صبح همسایه ها و اقوام محرم و نامحرم چیزی آورده بر سر عروس و داماد می‌ریزند.

۱۶- مرد را هم حنا و غیره بر دست و پا می‌زنند و مشابه زنان می‌کنند که مکروه است.

۱۷- بعضی جاها کاردی هم در گردن و مرد آویزان می‌کنند که پاسبانست این هم رسمی است.

۱۸- خواندن کلمات و آمنت بالله را هر خاص و عام ضروری می‌دانند.

۱۹- اجرت نکاح را مُلاّ لازمی می‌گیرد.

۲۰- دست عروس را گرفتن و پرسیدن را بعضی جاها لازمی می‌دانند.

۲۱- بعضی جاها صبح زفاف تا چند روز عروس و داماد را غذائی معین می‌دهند و غیر آن را شگون می‌دانند.

۲۲- بعضی جاها از مدعوین پول می‌گیرند، این کار اکیداً حرام است.

۲۳- بعضی جاها در گردن عروس عقد گل و غیره می‌اندازند.

۲۴- عموماً رسم شده است که مرد را نزد زن می‌برند، بلکه اگر امکان ستر و محرم و غیره باشد زن در خانۀ مرد برده شود سنت است، اما اگر خوف هتک ستر و دیدن نامحرم باشد مرد را برند هم جواز دارد.

۲۵- بعضی جاها برخی ماهها و شبها و روزها را برای نکاح منحوس می‌دانند شرک است.

غرض و خلاصه: این مجالس از گناه های بزرگی که هر یک شامل چند گناه دیگر است مملو می باشند،

نخست- التزام مالایلتزم [۱۵۰]. دوم- اسراف و تبذیر، سوم- افتخار و مباهات، چهارم- تشبه به کفار، پنجم- بلا ضرورت قرض‌گرفتن یا قرض بانک ‌گرفتن که سود است، ششم- جبر در تبرعات، هفتم- بی‌ستری و بی‌پردگی، هشتم- ترک فساد عقیده، نهم- فوت نماز با جماعت، دهم- اعانت علی المعصیت، یازدهم- اصرار و استحسان معاصی، دوازدهم- تأسیس سنت سیئه، سیزدهم- تحریض برخلاف سنت و شریعت، و خرابی این اعمال از قرآن و حدیث به نصوص صریحه ثابت اند.

چنانچه مختصراً ذکر می‌شود، الله أارشاد فرموده است که: ﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ[انعام: ۱۴۱]. «اسراف نکنید هرآئینه الله تعالی دوست نمی‌دارد اسراف‌کننده‌گان را». و در جای دیگر ارشاد می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا٢٧[الإسراء: ۲۷]. «بیهوده صرف‌کنندگان برادر شیطان اند و شیطان ناشکر پروردگار خود است». و در حدیث شریف است که هر شخص که کاری برای نام‌آوری و شهرت و افتخار کند، الله تعالی روز قیامت او را رسوا می کند و هرکه برای شنوانیدن مردمان کاری کند، خداوند روز قیامت عیوب او را به مردمان می‌شنواند. ازین معلوم شد که از التزام مالایتلزم شیطان راضی می‌گردد. محققین فرموده اند که: وقتی که اصرار بر مندوبات به این حالست، پس اصرار بر مباح را چه حالست؟ و در حدیث است که رسول اکرم جسودگیرنده و دهنده را لعنت فرمود. و در حدیث است که حلال نیست مال هیچ مسلمان، مگر به خوشی خاطر او. ازین معلوم شد که جبر در تبرعات روا نیست. و در حدیث است که لعنت کند الله تعالی نگاه‌کنندۀ بیگانه و نگاه کرده‌شده را.

خلاصه: هریکی ازین اعمال با صراحت قرآن و حدیث منع شده است، جای هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد.

پس عزیزان من مقتضای عقل و ایمان این است که چون خرابی این اعمال عقلاً و نقلاً ثابت شد همت کرده همه را ترک باید کرد و به بدنامی و ملامت و طعن نگه نکنی، بلکه از قرآن مقدس و تجربه، ثابت است که در اطاعت خداوند قدوس نیک‌نامی و عزت بالاتر موجود است، اینچنین ولیمه را حدیث مقدس شرالطعام فرموده است، نه اینچنین ولیمه جائز است، و نه قبول‌کردن آن جائز است، و این هم معلوم شد که این طعام‌های عروسی که امروزه داده می‌شوند اکثر آنها چنان اند که خوردن و خورانیدن آنها روا نیست دیندار را لازمست که در هر عروسی که این رسوم باشند نه خود شرکت کند و نه دیگران را اجازه ی رفتن دهد و از رفتن صاف انکار کند. ملاحظه خویشی و قومی و استاذی و شیخی کسی در بدعات و رسوم نکند که رضای خدا و رسول مقدم از هرچیز است.

بعض اشخاص می‌گویند: فلان عالم چنین می‌کند، این دلیل در شرعی بودن چیزی نیست، عالم تابع شریعت است و شریعت تابع عالم نمی باشد.

و نیز بعضی ملایان ساده‌لوح که تا اندازه ی دین را می‌فهمند آنجا که این رسوم اند در آن مجلس و آن خانه نروند و نخورند و اگر در مکانی دیگر نشسته همان غذا را بخورند مانعی نمی باشد. علامه گنگوهی [۱۵۱]در فتاوی رشیدیه نوشته است که، اگر هرجا بخورد روا نیست، و اگر در خانۀ او فرستادند اگر از نخوردن خوف فسادی و اغتشاشی دارد، پس دل ناخواسته بخورد و اگر خاص است ازین هم احتیاط کند، از همین رسوم مروجه یکی مغالاة در مهر است، که بسیاری آن را اختیار کرده و افتخار دارند، این هم خلاف سنت است منظور از آن نام‌آوری و افتخار است نه غیر.

طریق ولیمه مسنونه فقط اینست که بلا تکلف و بلا تفاخر به طریق اختصار هرچه دست او برسد مقدار قدرت او چند شخص را دعوت بدهد و بس و بعد از عقد نکاح یا زفاف باشد.

از رسوم مروجه و مخل در دین، بنابر تحصیل منافع دنیوی و مادی و تحصیل مناصب نزد بادشاهان خواندن علوم جدید و عصری است و توغل در آنها به حدی که از علوم دینی تغافل و بی‌اعتنائی ورزد، چون که ضرر این علوم معقول محض و جدید، اظهر من الشمس است تحت وعید قرآنی داخل اند: ﴿وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ[بقره: ۱۰۲]. «و آنچه را که مى‏آموختند به آنان زیان مى‏رساند و به آنان سود نمى‏بخشید» هرچند که محصلان انگریزی و فلسفه و علوم جدیده بگویند که: درین تعلیم چه خلل است که این فقط زبان دانی و معلوماتست چه نقص دارد؟. مسلّم، اما اینقدر اباحت ذاتی آن را ثابت می‌کند و بس، لیکن اینجا نظر نکرده اند که مباح چون وسیلۀ معصیت و فساد عقائد و بی‌اعتنائی از علوم حقه گردد یا به نیتِ ارتکاب معصیت آن را اختیار کند، پس آن مباح هم معصیت می‌گردد، مثلاً رفتن به راه فی نفسه جائز است، اما اگر به نیت دزدی و رهزنی و آزار کسی برود حرام می‌گردد. و ظاهر است که این اشخاص که تحصیلِ علومِ جدیده می‌کنند مآل و ثمرۀ تعلیم شان فساد عقائد و تحقیرِ علوم و علماء دینی است و حصول مناصب خلاف شرع که آنهم مترجم یا سیکرتیر بودن و محکومیت زیردست کفار یا ظالمانست، حالا واضح است که چه قدر خرابی و حرام درو جمع شد، این هم حرام گردید. و از همین قبیل است تعلیم جدیدی که موجب تنافر از سلف صالحین و ائمۀ دین و اتباع سواد اعظم باشد، اگرچه در مکه مکرمه باشد یا مدینه منوره؛ زیرا که در حدیث مکرم لزوم اتباع سواد اعظم و بندکردن زبان خود از طعن سلف صالحین آمده است. و از رسوم مروجه رفتن بعضی مسلمانان بلکه بعض اصفیاء و علماء است برای دیدن و تماشاکردن و تفریح‌کردن بعض مجالس و سمینارهای خلاف شرع که اکثر درین مواضع خلاف شرع موجود است مثل مجلس اسپ‌دوانی و تفریح اهل بدعت و نوروز و غیره. بالخصوص مقتدایان را درین مجامع رفتن کثرت سواد فساق و کفار و تائید و ترویج این معاصی است، و در حدیث است که، هرکه سواد قومی را زیاده کند او در زمره ی ایشان شمار می شود، حتی که رسول خدا جصحابه و امت را از نشستن کنار راه منع فرمودند، زیرا که درین مواضع انسان از گناه نجات نمی‌یابد. و در حدیثی دیگر است که قریب قیامت لشکری را که برای اهانت کعبه معظمه می‌آیند زمین خسف می‌کند. ام سلمه لپرسیدند که درینها بی‌گناه هم هستند که همراه کرده شده اند، فرمود: همه را زمین فرو می‌برد، اگرچه طبق اعمال خود می‌خیزند.

معلوم شد که دخول درین جماعات موجب هلاکی است اگر چه صورتا با آنها باشد. و از رسوم مروجه بزرگ تملق و شاطری در حضور بادشاهان برای حصول نفع مادی و حصول نام و جاه یا حصول خدمت و نوکری و مأموریت و نام‌نویسی در دفترشان برای تحصیل منافع مادی است، چرا که آنحضرت جفرموده است: بد عالمیست که بر در شاهان به تحصیل منافع دنیوی برود. و در حدیثی دیگر است که او دزد دین است بر او اعتماد نباید کرد. و در حدیثی دیگر است که اگر گوید که: من می‌روم از نفع ایشان برخوردار می‌شوم و به عمل و کارشان کار ندارم، دروغ می‌گوید، زیرا هرکه در دود رود جامۀ او دود اندود می‌گردد.

جامه از دود اش سیاه و زشت گشت، هرکه گرد کورۀ انگشت گشت.

و عقلاً هم مسلم است که این شعبۀ از اعتماد علی غیر الله است که جزء شرکست، و دوم درین عمل ذلت علم است که برای عالم تذلیل علم خود، به اختیار خود حرامست، سوم ذلت نفس خود و دیگر علماء است بحکم، اگر گاوی بیفتد در علف‌زار بیالاید همه گاوان دِه را و این حرامی دیگر است، چهارم تحقیر دین است و این حرامی دیگر است، پنجم کشادن باب ملامت و طعن و غیبت عوام و دیگر خواص است و این همه گناهان شان راجع به همان فرد است که فعل او سبب این کار شده است، زیرا که در حدیث است: «اتَّقُوا مَوَاضِعَ التُّهَم» چون در موضع تهمت می‌رود دیگران به تهمت او مسبب اویند و او سبب گشته است.

[۱۴۷] المعروف کالمشروط قاعده‌ی اصولی است، به معنای: آنچه در بین عرف و اجتماع شناخته شده است مانند مشروط (شرط کرده شده) می باشد[مصحح]. [۱۴۸] در اصطلاح علمای احناف شبه قارة هند حکیم الأمت اشرف علی تهانوی (۱۲۸۰- ۱۳۶۴هـ) می باشد. [مصحح]. [۱۴۹] البته این ها زنانی اند که شوهران پست و بی غیرت دارند، و اگر هر شوهری جلو زن خود را بگیرد این کارها هرگز اتفاق نمی افتد. [مصحح]. [۱۵۰] لازم دانستن رسم و رواجهای که از نگاه شرعی پایبندی به آنها لازم نیست بلکه باید با قدرت و قوت کامل این رسم و رواجها دور افگنده شود، تا مسلمانها طعم ساده زیستی و رأفت این دین حنیف را بچشند. [مصحح]. [۱۵۱] رشید احمد گنگوهی متوفی سال ۱۳۳۹ هجری از بزرگان علمای احناف در شبه قارة هند. [مصحح].