شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

تشریح هر یکی اینست:

تشریح هر یکی اینست:

۱- اشراک فی العلم اینست که غیر الله را هرجا و در هر امر حاضر و ناظر و عالم الغیب‌بداند؛ برابر است غیر الله غائب باشد یا حاضر، ظاهر باشد یا پوشیده، تاریکی باشد یا روشنی، در آسمانان باشد یا در زمین، در دریا باشد، یا خشکی، در کوه‌ها باشد یا بر صحرا؛ زیرا که این شأن الله سبحانه و تعالی است و بس، حتی اگر این اعتقاد را برای نبی و ولی نیز داشته باشد.

و نشان عملی صاحب این اعتقاد، این است که در هر نفع و ضرر و مقابلۀ دشمن نام همان شخص غیر الله را ندا می‌کند، یا نامِ او را ورد می‌کند یا تصویر او همیشه در نظر دارد، و خیال می‌کند که هروقت من او را نداء کنم یا تصورش کنم می‌داند و از او هیچ امر من مخفی نیست، هرحال مرا می‌داند، این را شرک فی العلم می‌گویند.

۲- اشراک فی التصرف: اینست که ما سوای الله را به ارادۀ خود و اختیار خود در عالم متصرف بداند که آن شخص طبق اراده و خواهش خود هرچه خواهد از قبیل: نفع‌رسانیدن کسی، اولاد دادن، مرض کسی دورکردن، مال کسی زیادکردن و ضرر رسانیدن مخالف خود انجام داده می تواند، برابر است این کمال را به خود او عقیده کند، یا این که عقیده داشته باشد خداوند قدوس به او چنین اختیار کامل داده است در هردو صورت شرک است.

علامۀ او، اینست که در مصائب او را نداء می‌کند و به او قول و نذر می‌کند، و از مال و ثمره و حیوان خود قسطی برای او مقرر می‌کند.

۳- اشراک فی العبادۀ: این است که همان عبادتی که مخصوص ذات خداوندی است برای غیرالله انجام دهد، مثلاً کسی را سجده‌کردن، رکوع‌کردن، و دست بسته جلو او ایستادن و طواف او کردن و به نام او مال خرچ‌کردن و به نام او روزه و حج اداکردن و به جانب او مثل هدی و قربانی حیوان‌بردن و کنار سرای او ایستاده دعاخواستن و در او را بوسه‌دادن و گرد قبر او گشتن و بر قبر گنبد بلندکردن و بر سر او چادر و پرچم‌انداختن و بلندکردن و از قبر او خاک‌گرفتن و خوردن یا خود را مالیدن و بر قبر او روشنی و چراغ و غیره‌کردن و بر او مجاورت و روزانه آب‌پاشی‌کردن و آب را به نام او وقف کردن، آب وضوء و چاه او را مثل زمزم تبرک دانستن و به اطراف و جوانب بردن و برای زیارت قبر او قصد کرده سفرکردن، وقت رخصت از آنجا، پسِ پشت رفتن و ادب درختها و مجاوران آنجاکردن، درخت و گیاه آنجا را نه بریدن و نه چرانیدن و شکار آنجا را نه کردن، این همه شرک و دلیل مشرک بودن همان عامل اند.

این است شرک فی العبادت.

۴- اشراک فی العادت: الله تعالی بندگان خود را تعلیم فرموده است که در تمام کارهای دنیوی خود به نام او شروع کنند و اسم گرامی او را یاد کنند یا شکر او ادا کنند، چنانچه وقت خوردن بسم الله گویند، و در وقت پیداشدن اولاد عقیقه کنند و نام خوب مثل عبدالله و عبدالرحمن بنهند، پس شرک فی العادت همین است که درین مواقع نام خدا را ترک داده نام غیر الله یاد کنند، مثلاً وقت خوردن و نوشیدن و ذبح‌کردن و غیره نام ماسوی الله را به زبان بیاورند، و چون فرزند پیدا گردد به نام پیری قول‌کردن که اگر فرزند نمیرد بر سرِ قبر تو می‌آیم و سرش می‌تراشم. و چون فرزند متولد شد او را بر سر قبر می آورد، ذبح کرده روی او را به خون آلوده می‌کند و نام او پیربخش، قلندربخش، مرادبخش و غیره می‌نهد. و قحط و ارزانی و باران را به او منسوب‌کردن و صحت و بیماری و فتح و شکست را به او نسبت دادن و به نامِ او قسم‌خوردن در محاوره هرچیز را برکت و مشیت او دانستن و در روزِ وفات او عرس‌کردن و تعزیه و مجسمه درست کرده در بازارها گرداندن و خود را زد و کوب و نوحه‌کردن، همه اشراک فی العادات اند، اگرچه به نام نبی و امام و ولی باشند. درین امور و مجالس شرکت‌کردن و آن را صحیح دانستن شرک و گناه کبیره است.

۵- شرک فی الإطاعۀ: اینست که غیر الله مثل نبی و عالم و ولی را مُحلل و مُحرم و مطاع در جمیع امور به اختیار خود و قدرت خود تصور کند.

خواجه حسن بصری /می‌فرماید که: اهل کتاب عوام و علماء و اولیاء را عبادت می‌کردند، چنانچه خداوند می‌فرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ[التوبة: ۳۱] [۱۱۴].

در ترمذی آمده است که عدی بن حاتم سعرض کرد: یا رسول الله! یهود و نصاری ایشان را ارباب نگرفته و عبادت نکرده اند، معنی آیه چیست؟ فرمودند: بلی، این احبار و رهبان به زعم خود حرام را حلال کردند و حلال را حرام کرده، و عوام از ایشان پیروی کردند، پس این بود عبادتِ ایشان احبار و رهبان را. حافظ ابن کثیر /بعد نقل این روایت می‌فرماید: پس علماء و پیرانِ بی‌ادراک و طالب دنیا در این حکم داخل اند (ج ۱ ص ۳۷۷). شرک فی الاطاعة این است که عالمی دنیا پرست یا پیری نفس پرست در امری که شرع مقدس به آن وارد نشده است، ترا بهمان امر و بدعت دعوت دهد. و علماء حقانی هم هستند و می‌توانی که تحقیق کنی ولی نمی‌کنی به همان شخص اعتماد کرده اتباعِ باطل می‌کنی، این هم شرک و اطاعتِ مستقل از غیر الله است.

اما اطاعتِ امام، عالم و شیخ در امری که از قرآن و حدیث و شرع مقدس ثبوت دارد این عین اطاعتِ خدا و رسول بوده و پسندیده است. این را اطاعتِ غیر مستقله می‌گویند. آیۀ ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ[النساء: ۵۹]. [۱۱۵]درین مورد است. و اطاعتِ علماء و عرفاء و حکماء تا آنوقت جائز می‌گردد که معصیت امر شرعی لازم نیاید والا طاعتِ ایشان حرام است، ۱- «لا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» «اطاعت مخلوق در جایی که منجر به معصیت خدا شود، روا نیست». ۲- «لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيةٍ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ» متفق علیه. ۳- «لاَ طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ» هم در روایت ابن مسعود سوارد است.

[۱۱۴] ترجمه: « (آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند». [۱۱۵] ترجمه: «از خداوند اطاعت کنید و از رسول [او] و صاحبان امرتان [هم‏] اطاعت کنید»