شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران

فهرست کتاب

فصل در بیانِ فرق در میانِ عبادت و تعظیم

فصل در بیانِ فرق در میانِ عبادت و تعظیم

حدود عبادت و تعظیم و تکریم با همدگر چنان پیوسته و متصل اند که امتیاز بینِ آنها نهایت مشکل بوده، و خیلی احتیاط در کار است. شریعتِ مقدس گاهی دفعه برای آداب جائز و تعظیم مباح؛ سدًّا للذراع [۵۷]به حکمت آن که اگر جلو این گرفته نشود منجر به امر حرام و شرک می‌شود، تعزیز قائم کرده است، – شعر:

سرچشمه شاید گرفتن به میل
چو پُر شد نشاید گذشتن به فیل

زیرا هرچه منجر به امری گردد، قاعده آغاز آن، حکم خاتمۀ آن را دارد. و در روایات است که سید القراء و سید الأنصار اُبی بن کعب سکه رکن اعظم مجلسِ شورای خلافتِ فاروقی و عثمانی و مرتضوی [۵۸]رضوان الله علیهم بود، با این همه کمالات، روزی فاروق اعظم ساو را دید که عده‌ای برای تعظیمِ او از پشت سرش می‌روند و او را ثناء می‌کنند، درین وقت یک درّۀ سخت بر او زد، ایشان از راهِ تعجب گفتند: چه علت است، فرمودند: آیا نمی‌بینی که این تعظیم و ثناء برای متبوع فتنه و برای تابع [۵۹]ذلت است. (مسند دارمی – توحید و شرک).

سبحان الله باید دید که بندگانِ مولی چه قدر درّاک بودند، و چگونه حکماء اسلام بودند که ادنی شائبه را که منجر الی الشرک گردد، قبل از وقت جلو آن را می‌گرفتند.

تعظیم و اکرام هر بزرگ خوب است، اما ادنی درجۀ ذلت در جلوِ او روا نیست، مثلاً این کمالِ ادب و اخلاقِ تست که تعظیم و تکریمِ اکابرکنی، اما ادنی ذلت هم در جلوِ شان روا نیست.

یکی از علماء و مشائخِ اهل حق نزدِ تو آید، به احترامش قیام کردی، مصافحه و معانقه کردی و دست بوسیدی و کفش‌برداری کردی، همه جائز و خوب اند، اما در جلو او پشت خم کردی، یا پا بوسیدی یا سجده تحیه کردی همه حرام و ناجائز اند، چرا که اول تعظیم بود و این دوم ذلت است.

خلاصه: هر ادب و تعظیم که موافقِ قرآن و حدیث و اقوال ائمه مجتهدین باشد، جائز و ادب و تعظیم و تکریم گفته می‌شود، و هرچه مخالفِ اینها گردد، آن ذلت است حرام یا مکروه یا خلافِ اولی می‌گردد.

[۵۷] سدّ ذرائع = به معنای مسدود کردن و بسته نمودن ذریعه ها و اسباب. گاهی شریعت اسلامی کاری را که فی نفسه مشکلی ندارد ممنوع کرده است بخاطر این که سبب محذور شرعی، شرک و یا فساد می شود. [مُصحح]. [۵۸] این گفته ی مؤلف /که اُبی بن کعب سدر مجلس خلافت علی مرتضی سرکنیت داشته مشکل به نظر می رسد؛ زیرا علی سمرکز خلافتش را به کوفه (عراق) منتقل نموده و ابی سدر مدینه بوده و سنة ۳۰ هجری همانجا در گذشته است. [مُصحح]. [۵۹] در اینجا ابی س متبوع و کسی که پشت سرش حرکت می کرده تابع بوده است. [مُصحح].