۲۷۰- باب: حرام بودن حسد
حسد، آروزی زوال نعمت از صاحب آن است؛ چه نعمتی دینی باشد و چه نعمتی دنیوی.
الله متعال میفرماید:
﴿أَمۡ يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾[النساء : ٥٤]
یا به آنان که الله از فضل و کَرَمش به آنان بخشیده است، حسد میورزند؟!
در این باب میتوان به حدیث انسساشاره کرد که در باب پیشین گذشت. [ ر.ک: حدیث شمارهی ۱۵۷۵.]
۱۵۷۷- عن أَبي هريرةَس: أنَّ النَّبيَّج قَالَ: «إيَّاكُمْ وَالحَسَدَ؛ فَإنَّ الحَسَدَ يَأكُلُ الحَسَنَاتِ كَمَا تَأكُلُ النَّارُ الحَطَبَ» أَوْ قَالَ: «العُشْبَ».[روايت ابوداود] [ ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: ۲۱۹۷؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، ش: ۱۹۰۲؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: ۱۰۴۸.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «از حسد بپرهیزید؛ زیرا حسد، نیکیها را از میان میبرد؛ همانگونه که آتش، هیزم- یا فرمود: گیاه- را نابود میکند».
شرح
نووی/بابی دربارهی حرام بودن حسد گشوده است.
حسادت، این است که انسان، از بابت نعمتی که الله به کسی بخشیده است، ناراحت باشد. مثلاً الله متعال، به کسی مال و ثروت یا همسر و فرزندان نیکی عنایت کرده یا او را از علم و دانش، برخوردار نموده است؛ حال، اگر کسی ناراحت باشد که خداوندﻷبه این بنده، چنین نعمتهایی ارزانی داشته، در حقیقت به او حسد ورزیده است. حسد، یکی از گناهان بزرگ میباشد. حسادت، یکی از ویژگیهای یهودیان است؛ همانگونه که الله متعال دربارهی آنان میفرماید:
﴿وَدَّ كَثِيرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَوۡ يَرُدُّونَكُم مِّنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِكُمۡ كُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم﴾[البقرة: ١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، به سبب حسادتی که در وجودشان ریشه کرده، دوست دارند شما را که ایمان آوردهاید، به کفر بازگردانند.
و نیز میفرماید:
﴿أَمۡ يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَءَاتَيۡنَٰهُم مُّلۡكًا عَظِيمٗا ٥٤﴾[النساء : ٥٤]
یا به آنان که الله از فضل و کَرَمش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟! بهراستی ما، به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت عطا کردیم و به آنان حکومت بزرگی دادیم.
پیامبرجاز حسد برحذر داشته و بیان فرموده است: همانگونه که آتش هیزم را در کام خود فرو میخورَد، حسد نیز نیکیها را میخورَد. حسد، نوعی اعتراض بر تقدیر الاهی است؛ زیرا مگر چه کسی، این نعمت را به این بنده، ارزانی داشته است؟ آری؛ اللهﻷ. لذا کسی که از خوشیِ برادرِ مسلمانش ناراحت است، در حقیقت از تقدیر الله متعال، ناراحت میباشد. ناگفته پیداست که هرکس بر تقدیر الهی اعتراض کند، در خطرِ بزرگی قرار دارد و هر لحظه، ممکن است دین و ایمانش را از دست بدهد.- پناه بر الله- گویا به مقابله و رقابت با تدبیر و تقدیر ربالاربابأبرخاسته است!
گاه حسد، آدم حسود را به تجاوز و تعدی به برادر مسلمانش وا میدارد یا اینکه او را بر آن میدارد که نزد دیگران بهدروغ یا بهراست از کسی که دارای نعمتیست، بدگویی کند؛ آتشِ حسد در قلبِ حسود، زبانه میکشد و او را در آه و افسوس، و غم و اندوه فرو میبرد و او را ناآرام و بیقرار میگرداند؛ زیرا نعمتهایی که الله به بندگانش میبخشد، بیشمار است و از آنجا که آدمِ حسود، چشمِ دیدنِ اینهمه نعمت را ندارد، حسادت در قلبش بهجوش میآید و تمام وجودش را میسوزاند.
حسد، هیچ تغییری در تقدیر الهی ایجاد نمیکند؛ آدمِ حسود، هرچه کند و به هر اندازه که ناراحت و ناخوش باشد، و هر چه برای زوال نعمت از دوستان و اطرافیانش، سعی و تلاش نماید، هیچ کاری از پیش نمیبرد؛ پیامبرجبه عبدالله بن عباسبفرمود: «واعلَم: أَنَّ الأُمَّةَ لَو اجتَمعتْ عَلَى أَنْ ينْفعُوكَ بِشيْء، لَمْ يَنْفعُوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَد كَتَبَهُ اللَّهُ لَك، وإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوك بِشَيْء، لَمْ يَضُرُّوكَ إِلاَّ بَشَيْءٍ قد كَتَبَهُ الله عليْك»؛ [ ر.ک: حدیث شمارهی ۶۳. [مترجم]] یعنی: «بدان که اگر همهی مردم، جمع شوند تا نفعی به تو برسانند، نمیتوانند؛ مگر آنچه را که الله، برایت مقدَّر کرده است. و اگر همهی مردم جمع شوند تا زیانی به تو برسانند، نمیتوانند مگر زیانی که الله، برایت رقم زده است».
در هر حال بر انسان واجب است همینکه احساس کرد که به کسی حسادت میورزد، تقوای الهی پیشه سازد و نفس خود را توبیخ و سرزنش کند و به آن بگوید: چرا به نعمتی که الله به دیگران داده است، حسادت میکنی؟ اگر این نعمت به تو داده میشد، آیا دوست داشتی که دیگران به تو حسادت کنند؟ حسادت تو، زیانی برای دیگران ندارد؛ بلکه به ضرر خودِ توست. و بدینسان نفس خویش را سرزنش کند تا حسادت را ترک نماید و به اطمینان و آرامش برسد. پروردگارا! ما را به سوی بهترین اخلاق و کردار رهنمون شو که تنها تو به سوی بهترین کردار و اخلاق سوق میدهی؛ اخلاق زشت و ناپسند را از ما دور بگردان و این، تنها از تو ساخته است.
***