۲۸۷- باب: شدت حرام بودن ربا
الله متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥ يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِ﴾[البقرة: ٢٧٥، ٢٧٦]
آنان که ربا میخورند، همانند کسی (از قبرشان) بر میخیزند که شیطان، او را به شدت دچار جنون و اختلال حواس کرده است؛ زیرا میگفتند: «داد و ستد مانند رباست»؛ حال آنکه الله خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است. بنابراین کسی که پس از رسیدن فرمان پروردگارش (دربارهی ربا،) از این عمل باز آید، آنچه پیشتر کسب کرده، از آنِ اوست و کارش با اللهِ (متعال) است و کسانی که دوباره به رباخواری بپردازند، دوزخیاند و برای همیشه در دوزخ خواهند ماند. الله، ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش میدهد...
تا آنجا که میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ ٢٧٨﴾[البقرة: ٢٧٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و آنچه را که از اموال ربا (نزد مردم) باقی مانده است، رها کنید.
احادیث مشهوری در اینباره در کتابهای صحیح آمده است؛ از جمله حدیث ابوهریرهسکه در باب پیشین گذشت.
شرح
مولف/بابی دربارهی شدت حرام بودن ربا گشوده است.
ربا یعنی زیاد شدن و افزایش یافتن چیزی بر اصل یک چیز و یا تأخیر در دریافت آن؛ الله متعال در کتابش حُکم ربا و وعیدِ آن را بیان فرموده است؛ پیامبرجنیز ماهیت و کیفیت ربا را بیان نموده و یادآور شده است که ربا در شش نوع کالاست: طلا، نقره، گندم، جو، خرما و نمک. [ صحيح بخاري، ش: ۶۴۳۵ بهنقل از ابوهريرهس.] لذا وقتی که یک جنس را با کالایی از همان جنس معامله میکنید، صحت معامله به دو شرط بستگی دارد: برابر بودن هر دو کالا، و معاوضهی هر دو کالا پیش از جدا شدن؛ یعنی اگر طلا را با طلا معامله میکنید، هم وزن هر دو باید برابر باشد و هم هر دو طرف معامله پیش از جدا شدن از یکدیگر، کالای مورد معاملهی خود را بگیرند؛ و همینطور در معاملهی نقره با نقره. در معاملهی گندم با گندم نیز پیمانهی هر دو باید برابر باشد و داد و ستد یا مبادله در میان دو طرف معامله پیش از جدا شدن از یکدیگر، به صورت پایاپای و دست به دست انجام شود. معاملهی خرما با خرما، و نیز معاملهی جو با جو، و نمک با نمک نیز همینگونه است.
این، در رابطه با شش کالاییست که در حدیث آمده است؛ اما اگر معاملهی یک کالا با کالایی از جنس دیگر باشد، در این حالت مساوی بودن، شرط نیست؛ بلکه مبادلهی کالاهای مورد معامله بهصورت پایاپای شرط است؛ یعنی معاملهی یک صاع گندم با دو صاع جو ایرادی ندارد؛ بهشرطی که مبادلهی گندم و جو پیش از جدا شدن دو طرف معامله از یکدیگر، انجام شود؛ همچنین معاملهی طلا با نقره با تفاوت در وزن، ایرادی ندارد؛ اما مبادله باید بهصورت پایاپای و دست به دست و پیش از جدا شدن طرفین معامله باشد.
این، حُکم کالاهای ششگانهایست که رسولاللهجبه واقع شدن ربا در آنها تصریح فرموده است؛ گفتنیست: کالاهای جایگزین نیز همین حُکم را دارند؛ منظور از کالاهای جایگزین، کالاهاییست که شبیه هر یک از این کالاهای ششگانه هستند؛ زیرا شریعت اسلامی میان کالاهای همسان و شبیه به یکدیگر، تفاوتی نمیگذارد؛ همچنانکه دو چیز جدا و پراکنده، یکسان بهشمار نمیآیند. رباخواری، یکی از هفت گناه مهلک و جزو گناهان کبیره است. کسی که ربا میخورَد، به یهودیان شباهت دارد که پلیدترین انسانها هستند؛ زیرا یکی از ویژگیهای یهودیان، حرامخواری و رباخواری بوده و هست؛ از اینرو هر مسلمانی که مرتکب این عمل حرام شود، شبیه یهودیان است.
یکی از وعیدهای رباخواری، این است که الله متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾[البقرة: ٢٧٥]
آنان که ربا میخورند، همانند کسی (از قبرشان) بر میخیزند که شیطان، او را به شدت دچار جنون و اختلال حواس کرده است.
این، حُکم افراد رباخوار است که شیطان بر آنان چیره میشود. آری؛ شیطان بر انسانها مسلط میگردد، مگر آنانکه لطف و منت الهی شامل حالشان میشود و با پایبندی بر اذکار شرعی مانندِ خواندن آیۀالکرسی در شبها از شرّ شیطان مصون میمانند. انسانِ جنزده، دچار بیهوشی و صرع میشود و از حالت عادی بیرون میآید؛ رباخوران نیز همینگونهاند و حرکاتشان مانند افراد جنزده، غیرعادیست.
علما دو دیدگاه دارند که آیا منظور از برخاستن رباخواران در این آیه، برخاستن از قبرهایشان در روز قیامت میباشد یا اینکه رفتارشان در دنیا همانند افراد جنزده میباشد و در آخرت نیز حرکاتشان غیرعادیست؟
صحیح این است که وقتی آیه، محتمل هر دو معناست، پس هر دو معنا را بر آن حمل میکنیم؛ یعنی رباخوران در دنیا همانند افراد جنزده رفتاری غیرعادی دارند و در آخرت نیز همانند کسی از قبرشان برمیخیزند که شیطان، او را دچار جنون و اختلال حواس کرده است. پناه بر الله!
سپس اللهﻷبیان میفرماید که اینها با منطقی بیاساس و قیاسی نادرست به رباخواری روی میآورند؛ چنانکه میگویند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾؛ یعنی: ادعا میکنند که داد و ستد، مانند رباست و فرقی در میان ربا و داد و ستد وجود ندارد! بهادعای اینها کارِ کسی که گوسفندی را به صدهزار تومان میفروشد، مانند کارِ کسیست که صد هزار تومان را با صد و ده هزار تومان مبادله میکند! قیاس اینها، مانند قیاس شیطان است که خود را با آدم÷مقایسه کرد؛ الله متعال میفرماید: ﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ٧٦﴾[ص : ٧٦] یعنی: «(ابلیس) گفت: من از آدم بهترم؛ مرا از آتش و او را از گِل آفریدهای». افراد رباخوار نیز همانند شیطان به قیاسی بیپایه روی میآورند و میگویند: «داد و ستد، مانند رباست»! اما اللهﻷبیان میفرماید که با وجود حُکم شرعی، چنین قیاسی بیپایه است: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾؛ یعنی: «حال آنکه الله خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است» و این، بیانگر تفاوت فراوانیست که خرید و فروش، با ربا دارد؛ یعنی این دو یکسان نیستند؛ اما کسی که قلبش وارونه شده است، باطل را حق و حق را باطل میبیند. الله متعال دربارهی کسی که درک و قلبش محو و وارونه شده است، میفرماید:
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣﴾[المطففين: ١٣]
و چون آیات ما بر او خوانده شود، میگوید: افسانههای پیشینیان است.
سبحانالله! کسی که بینش سالم ندارد، بزرگترین، واضحترین و رساترین کلام را افسانههای پیشینیان مینامد؛ اللهﻷدلیلش را بیان فرموده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٤﴾[المطففين: ١٤]
هرگز چنین نیست؛ بلکه گناهانی که همواره مرتکب میشوند، بر دلهایشان زنگار بسته است.
کسی که بر قلبش زنگار گناه نشسته است، حق را باطل و باطل را حق میبیند؛ مانند رباخواران که داد و ستد و ربا را یکسان میپندارند و میگویند: «خرید و فروش، مانند رباست»؛ حال آنکه الله متعال، خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است.
سپس الله متعال راه توبه را فراروی رباخواران قرار داده است؛ و این، سنت پروردگار متعال میباشد که راه توبه را فراروی هر گنهکاری مینهد تا توبه کند و به سوی پروردگار بازگردد؛ زیرا الله متعال توبهکنندگان را دوست دارد. همانگونه که پیامبرجفرموده است: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ مِنْ أَحَدِكُمْ بِرَاحِلَتِهِ...». [ صحیح است؛ این حدیث را مسلم با همین لفظ به صورتی طولانی بهشمارهی ۲۷۴۴ از ابنمسعودسو به صورتی مختصر بهشمارهی ۲۷۴۷روایت کرده است؛ بخاری نیز این حدیث را بهشمارهی ۶۳۰۹ از انس بن مالکسروایت نموده است؛ این حدیث با روایتهای دیگری در صحیح بخاری وجود دارد.] یعنی: «الله، از توبهي بندهاش بيشتر از فردی شادمان میشود كه در بیابانی بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرَمَد و فرار میکند و او، از- زندگی- و از یافتن شترش ناامید میشود؛ لذا زیر سایهی درختی میرود و ناامید دراز میکشد. در آن حال که بهکلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی، بهاشتباه میگوید: پروردگارا! تو، بندهی منی و من، پروردگار تو هستم». بدینسان از فرط خوشحالی اشتباه میکند! که میداند که این فرد که خود را در آستانهی مرگ میبیند و سپس نجات مییابد، چهقدر خوشحال میگردد؟! الله متعال بهخاطر توبهی بندهاش از چنین فردی نیز بیشتر شادمان میشود. بنگرید که الله متعال در آیهی تحریم ربا، میفرماید: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾؛ یعنی: «بنابراین کسی که پس از رسیدن فرمان پروردگارش (دربارهی ربا) از این عمل باز آید، آنچه پیشتر کسب کرده، از آنِ اوست»؛ لذا الله متعال توبهی رباخواری را که با شنیدن فرمان پروردگارش از این عمل حرام دست میکشد، میپذیرد؛ آنچه پیشتر کسب کرده، از آن اوست؛ ولی اگر از بابت ربا از کسی بستانکار است، باید از آن بگذرد و رهایش کند؛ از اینرو رسولاللهجدر حج وداع اعلام فرمود: «آگاه باشید که ربای جاهلیت، زیرِ پاهای من است»؛ یعنی اعتبار ندارد و باطل و بیاساس میباشد. در دوران جاهلیت، در سررسیدِ بازپرداخت وامی که به فقیر داده بودند، به او میگفتند: وامِ خود را پرداخت کن، وگرنه، مقداری دیگر روی آن میکشیم و برای بازپرداختش به تو فرصت میدهیم. پیامبرجبه عنوان حاکم و مبلغ شریعت، ربای دوران جاهلیت را لغو کرد و فرمود: «نخستین ربایی که باطل اعلام میکنم، ربای عباس بن عبدالمطلب است». یعنی بدهی همهی کسانی که از بابت دریافت وام ربوی، بدهکار بودند، بخشیده شد؛ اما این نیروی بزرگ ایمانی را بنگرید که چگونه پیامبرجاحکام الاهی را اجرا مینماید و نخستین ربایی که لغو میکند، ربای عمویش عباس است و تنها به اجرای دستورهای الله متعال میاندیشد و در این راستا به قرابت و خویشاوندی هیچکس یا جایگاه و موقعیت او اهمیت نمیدهد؛ بر خلاف آقازادگان امروزی که زیر چتر موقعیتشان، هر کار که بخواهند انجام میدهند و از دیپلوماسی و نفوذ سیاسی خود برای پیشبرد اهداف شخصی، سوءاستفاده میکنند؛ اما در دوران پیامبرجاینگونه نبود؛ بلکه نخستین ربایی که رسولاللهجباطل اعلام کرد، ربای عمویش عباسسبود. عمر بن خطابسنیز هرگاه مردم را از کاری باز میداشت، خانواده و نزدیکانش را جمع میکرد و میگفت: من، مردم را از فلان کار منع کردهام؛ اینک نگاه مردم به شما، مانند نگاه پرندهی شکاری به شکارش میباشد؛ مبادا به من خبر برسد که کسی از شما فلان کار ممنوع را انجام داده است که او را دوچندان مجازات خواهم کرد. به همین خاطر بود که ملتهای گوناگون به حکومت و خلافت اسلامی تن دادند و بدینسان آن بزرگواران بر مشرقزمین تا مغربزمین حُکم راندند و از خاور تا باختر را در قلمرو خلافت اسلامی درآوردند؛ این، ویژگی متمایز امت و خلافت اسلامیست که احکام و قوانین، ابتدا بر نزدیکان و خانوادهی حاکم جاری میشود تا کسی بهانهتراشی نکند که دستور حاکم به نفع نزدیکان اوست و برای آنها حاشیهی امنی در برابر مجازاتها ایجاد کرده است.
خلاصه اینکه الله متعال به لطف و کَرمَ و رحمت خویش راه توبه را فراروی گنهکاران قرار داده است: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾. [ بقره:۲۷۵؛ ترجمهی آیه پیشتر گذشت.]
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِيقِ ١٠﴾[البروج: ١٠]
کسانی که مردان و زنان باایمان را شکنجه دادند و سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان، برایشان (آماده) است.
میدانید که این آیه به داستان "اصحاب اخدود" اشاره دارد که گودالهایی در زمین حفر کردند و در آن آتش برافروختند و زنان و مردان باایمان را در این کورههای آدمسوزی به آتش کشیدند و به تماشا مینشستند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَهُمۡ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ شُهُودٞ ٧ وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ ٨﴾[البروج: ٧، ٨]
و شکنجه و عذابی را که به مؤمنان میرساندند، تماشا میکردند. و از مؤمنان ایرادی جز این نگرفتند که آنها به الله توانا و ستوده ایمان آورده بودند.
با اینکه آنها مومنان و دوستان الله را میسوزاندند، الله متعال به آنان فرصت توبه داده بود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَتُوبُواْ﴾: «کسانی که مردان و زنان باایمان را شکنجه دادند و سپس توبه نکردند». بهراستی که الله متعال توبهکنندگان را دوست دارد؛ از اینرو دربارهی گنهکاران رباخوار نیز میفرماید: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾: «بنابراین کسی که پس از رسیدن فرمان پروردگارش (دربارهی ربا) از این عمل باز آید، آنچه پیشتر کسب کرده، از آنِ اوست»؛ اما اگر کسی پس از حرام شدن ربا، به این عمل حرام روی بیاورد و حرام بخورد و توبه نکند، دوزخی خواهد. الله متعال در اینباره میفرماید: ﴿وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾: «و کسانی که دوباره به رباخواری بپردازند، دوزخیاند و برای همیشه در دوزخ خواهند ماند». این، مجازات رباخواران در آخرت میباشد؛ اما مجازات دنیوی رباخواران، این است که الله متعال میفرماید: ﴿يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾: «الله، ربا را نابود میکند»و آنرا از میان میبرد؛ نابود کردن ربا بر دو گونه میباشد:
نابود کردن حسی و ظاهری؛ بدین معنا که الله متعال بر مال و ثروت شخص، آفتی چون بیماریِ خودش یا عزیزانش میاندازد و رباخوار ناگزیر میشود که برای دارو و درمان، پول فراوانی هزینه کند یا اینکه آتش به مالش میافتد یا دزدی، همهی داراییِ او را بهسرقت میبرد. این، مجازاتی دنیویست.
نابودیِ معنوی و نامحسوس ربا، این است که خیر و برکتی در ثروت رباخوار نیست؛ چهبسا کیسههایی پُر از پول دارد، اما خودش از آن هیچ بهرهای نمیبرد و مانند فقرا زندگی میکند. آیا چنین کسی را میتوان ثروتمند دانست؟ هرگز؛ بلکه وضع چنین کسی از هر فقیری بدتر است؛ زیرا کیسهها پول دارد و آنرا برای وارثانش ذخیره میکند؛ ولی خودش هیچ استفادهای از آن نمیبرد. این، همان بیخیری و نابودیِ معنویست.
الله متعال در ادامهی این ایه میفرماید: ﴿وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِ﴾: «الله، صدقات را افزایش میدهد». یعنی: صدقه، رشد و افزایش مال و ثروت را در پی دارد. پیامبرجفرموده است: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعِدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ كَسْبٍ طَيِّب، ولا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلاَّ الطَّيِّبَ فَإِنَّ الله يقْبَلُهَا بِيَمِينِه، ثُمَّ يُرَبِّيها لِصَاحِبَها، كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ حتى تَكُونَ مِثْلَ الجَبلِ»؛ [ ر.ک: حدیث شمارهی ۵۶۶. [مترجم]] یعنی: «هرکس بهاندازهی یک خرما از مال حلال صدقه دهد،- و الله، فقط صدقهای را قبول میکند که از مال حلال باشد- الله متعال، آن را به دست راست خویش میگیرد و آن را چنان پرورش میدهد که مثل کوه، بزرگ میشود؛ همانطور که شما، کرهاسب خود را پرورش میدهید». الله متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖ﴾[البقرة: ٢٦١]
مثال کسانی که اموالشان را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهایست که از آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه، یکصد دانه است.
پس صدقه، احسان و نیکوکاریست و عبادتی بزرگ بهشمار میآید و انسان هر صدقهای که بدهد، اجر و ثواب صدقهاش چندین برابر میشود و در باقیماندهی ثروتش نیز برکت میافتد؛ همانگونه که پیامبرجفرموده است: «مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ»؛ [ ر.ک: حدیث شمارهی ۵۶۱. [مترجم]] یعنی: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد»؛ بلكه مايهي بركت است.
الله متعال صدقات را در کنارِ ربا ذکر فرموده است؛ زیرا ربا، ظلم و ستم و نوعی حرامخواریست؛ اما صدقه دادن، احسان و نیکوکاریست؛ از اینرو صدقه و ربا را در کنارِ هم ذکر فرمود تا روشن شود که نیکوکاران و ستمکاران رباخوار، یکسان نیستند. سپس الله متعال در ادامهی این آیات میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٢٧٧﴾[البقرة: ٢٧٧]
پاداش کسانی که ایمان آورده و اعمال شاسیته انجام داده و نماز را بر پا داشته و زکات دادهاند، نزد پروردگارشان است و هیچ ترس و اندوهی بر آنان نیست.
و بدینسان پس از تشویق به ایمان و عمل صالح، میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٧٨﴾[البقرة: ٢٧٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه سازید و اگر به راستی ایمان دارید، آنچه را که از اموال ربا (نزد مردم) باقی مانده است، رها کنید.
بدینترتیب پس از یک حُکم عام و فراگیر که همان تقواست، این فرمان خاص، یعنی نهی از ربا را بیان فرمود؛ زیرا تقوا، بهطور عموم به اجتناب از کارهای حرام و انجامِ واجبات اطلاق میشود.
الله متعال میفرماید:
﴿وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩﴾[البقرة: ٢٧٨، ٢٧٩]
و اگر به راستی ایمان دارید، آنچه را که از اموال ربا (نزد مردم) باقی مانده است، رها کنید. پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با الله و رسولش برخاستهاید؛ و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار می-گیرید.
لذا اگر در یک وام ربوی، بیست و پنج هزار تومان را در برابر سی هزار تومان به کسی دادهاید و بهراستی میخواهید توبه کنید، فقط باید اصل پولِ خود را بگیرید و از گرفتن فرع، خودداری کنید؛ یعنی فقط همان بیست و پنج هزار تومان را دریافت نمایید.
برخی از مردم بهاشتباه میگویند: اگر کسی در بانکهای ربوی از جمله در بانکهای غربی سپردهگذاری کند، میتواند سودِ پولش را بگیرد و آنرا صدقه دهد! این، قیاس و پندار باطلیست. چه معنا دارد که کسی، دست خود را به نجاست آلوده کند و سپس آنرا بشوید؟ چرا از همان ابتدا از نجاست دوری نکند؟ چنین قیاسی اعتبار ندارد. وقتی چنین بانکهایی به تو سود میدهند، بگو: ربا در شریعت ما حرام است. برخی از مردم میگویند: اگر ما این پول را نگیریم، آنرا برای جنگ با مسلمانان و ساختن کلیساها هزینه میکنند. میگوییم: نمیتوان قاطعانه چنین سخنی گفت؛ اگرچه شاید کارمند بانک آنرا برای خود یا خانوادهاش بردارد. تازه اگر از آن پول برای ساختن کلیسا استفاده کنند، چه ربطی به شما دارد؟ پولی که اصلاً در اختیار شما یا از آنِ شما نبوده است، اگر در چنین راهی هزینه شود، نمیتوان گفت که شما به آنها کمک کردهاید. از اینرو آنها در حقیقت، بهرهی حاصل از پولتان را به شما نمیدهند؛ بلکه از همان ابتدا بر اساس توافق انجامشده، سودِ مشخصی به سپردهی شما تعلق میگیرد و چنین نیست که شما در سود و زیانِ سرمایهگذاری، شریک باشید؛ پس سودی که به سپردهی شما میدهند، بهرهی حاصل از پولتان نیست که بگویید: اگر من این سود را از آنان نگیرم، آنها آنرا در راه حرام هزینه میکنند. اصلاً اینطور نیست که شما در سرمایهگذاریِ حرامشان، سهیم باشید؛ تازه اگر سود پول شما همین مبلغی باشد که به شما میدهند یا حتی بیشتر از آن، باز هم شما که به آنها دستور ندادهاید که این پول را برای ساختن کلیسا یا جنگ با مسلمانان هزینه کنند؛ پس تقوا پیشه سازید و با این بهانهتراشی به گرفتن اصلِ سرمایهی خود بسنده نمایید تا نه با گرفتن ربا، مرتکب ظلم و ستم شوید و نه با از دست دادن سرمایهی خویش مورد ستم قرار گیرید. حکایت اینها که بدینسان برای گرفتن ربا بهانهتراشی میکنند، مانند حکایت کسیست که دستش را در نجاست فرو میبرد و آنگاه درخواست آب میکند تا دستش را بشوید؛ این، درست نیست. تازه چه کسی ضمانت میکند که اگر چند ملیون پول از طریق ربا یا بهرهی بانکی به کسی برسد، او آنرا صدقه دهد؟ چهبسا حرص و آز، او را از این کار باز بدارد و با خود بگوید: چگونه اینهمه پول را بذل و بخشش کنم؟ و آنقدر امروز و فردا میکند که مرگش فرا میرسد و آنرا برای دیگران میگذارد. این کار برای دیگران نیز بدآموزی دارد؛ دیگران خواهند گفت: «فلانی که آدم خداترسیست، پولش را در بانک گذشته، سودش را میگیرد و صدقه میدهد؛ پس لابد چنین کاری ایرادی ندارد». وقتی مزهی این کار به کامِ برخی از مسلمانان بنشیند، دیگر در پیِ تأسیس و راهاندازی بانک اسلامی نخواهند بود؛ زیرا تأسیس بانک اسلامی، موانع و مشکلاتی دارد و کارِ دشواریست و حتی برخی از سودجویان برای راهاندازیِ بانک اسلامی، مانعتراشی میکنند؛ در نتیجه مردم که فقط به بانکهای ربوی دسترسی دارند، میگویند: ناگزیریم در بانکهای ربوی سپردهگذاری کنیم. در هر حال، اینکه خودمان از بهرهی بانکی استفاده نکنیم و آنرا بذل و بخشش نماییم، دلیل موجهی برای جواز سپردهگذاری در بانکهای ربوی و گرفتنِ سودِ بانکی نیست؛ بلکه این کار، حرام است. کسانی که قایل به جایز بودن این کار هستند، به قیاسی باطل در برابر نصّ آشکار قرآن روی آوردهاند؛ زیرا الله متعال میفرماید: ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «اصلِ سرمایه-هایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید».
همچنین پیامبرجربای رایج در دوران جاهلیِ پیش از اسلام را باطل و مردود اعلام کرد؛ در صورتی که این ربا پیش از نزول احکام شرعی رواج داشت و مردمان آن دوران، این ربا را در میان خود درست میدانستند؛ ولی پیامبرجآنرا باطل کرد و فرمود: «آگاه باشید که ربای جاهلیت، زیرِ پاهای من است»؛ یعنی اعتبار ندارد و باطل و بیاساس میباشد. لذا چگونه یک مسلمان با اینکه ربا را حرام میداند، میگوید: ربا میگیرم و آن را صدقه میدهم؟!
متأسفانه برخی از علمای نامداری که با انگشت به آنها اشاره میشود، چنین پنداری دارند؛ در صورتیکه با اندکی دقت و تفکر، درمییابند که در اشتباه هستند؛ بهراستی روز قیامت در نزد الله متعال چه دلیلی خواهیم داشت که میفرماید: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست»؟ الله متعال در این آیه، معامله با کفار را مستثنا نفرمود؛ بلکه بهطور مطلق معاملهی ربوی را حرام کرد و فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید». لذا تأسفآور است که برخی از علمایی که به آنها اشاره میگردد، فتوا میدهند که معاملهی ربوی با بانکهای غربی و کافران در صورتی که سود حاصل از این معامله صدقه داده شود، جایز میباشد! حال آنکه پروردگار متعال بیان فرموده است که رباخوار باید برای توبه، به اصل پول یا سرمایهی خود بسنده کند و از فرعِ آن بگذرد تا بدینسان نه با گرفتن ربا مرتکب ظلم و ستم گردد و نه با از دست دادن سرمایهاش مورد ستم قرار گیرد. دلیل کسانی که میگویند: باید این پول را از دستِ کفار بهدَر آوریم تا در ساختن کلیسا یا برای جنگ مسلمانان از آن استفاده نکنند، بیاعتبار است؛ زیرا مگر این هزینهها فقط با همین پول تأمین میشود؟ این، تصور و توهمی بیش نیست که برخاسته از وسوسه و فریب شیطان میباشد؛ تازه حال که اینهمه مسلمان بر اساس چنین فتوایی عمل میکنند، آیا سرکوب مسلمانان و ساختن کلیساها، متوقف شده است؟ در هر حال، این کتابِ خداست که میان ما حُکم میکند: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید».
اگر از شریعت الهی پیروی کنیم، الله متعال برای ما گشایش و برونرفتی از هر مشکل و تنگنایی قرار میدهد؛ ولی درست نیست که خودسرانه و بدون توجه به آموزههای دینی عمل نماییم یا بر پایهی قیاسی بیپایه، خرید و فروش را با ربا یکسان بدانیم؛ این، اشتباه بزرگیست؛ زیرا مسأله، کاملا روشن است و نیازی به اجتهاد و اظهار نظر شخصی ندارد؛ زیرا الله متعال بهوضوح میفرماید: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید».
اگر شخصِ بدهکار، در هنگام سررسید بدهیاش تنگدست بود و چیزی نداشت، بر بستانکار واجب است که به او مهلت دهد؛ البته بیآنکه چیزی بر اصلِ طلبش بیفزاید؛ نه اینکه بگوید: به جای دویست و پنجاه هزار تومانی که اینک به من بدهکاری، یک سال دیگر به تو وقت میدهم؛ اما بهشرطی که سیصد هزار تومان به من بدهی! این، درست نیست؛ زیرا الله متعال در ادامه میفرماید:
﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾[البقرة: ٢٨٠]
باید تنگدست را تا زمانی که دستش باز شود، مُهلت داد.
این، حُکم اللهﻷمیباشد؛ اوست که به انسان مال و ثروت بخشیده و تصرف در آنرا برای او مباح گردانیده است؛ حال برای بستانکار روا نیست که بدهکارش را به زندان، تهدید کند یا به او بگوید: «همین حالا پولم را بده؛ یا اگر مهلت میخواهی، باید درصدی سود بپردازی؛ و گرنه، تو را به دادگاه و زندان میبرم». پس ایمان و فرمانبرداری از اللهﻷکجاست؟ بندهی راستین، بندهایست که از پروردگارش فرمان میبرد؛ بر خلافِ بندهی درهم و دینار یا غلامِ زر و سیم که به چیزی جز پول و ثروت نمیاندیشد؛ میدانید که پیامبرجبرای بندهی زر و سیم، دعای نابودی کرده است. تا اینجا دو مرحله شد:
نخست: مطالبهی اصلِ طلب، بدون فرع یا بیآنکه چیزی بر آن بیفزایند.
دوم: مهلت دادن به بدهکارِ تنگدست تا زمانی که دستش باز شود.
و اما مرحلهی سوم که از مهلت دادن نیز بهتر است: ﴿وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾؛ یعنی: «و اگر (بدهیاش را) ببخشید، برایتان بهتر است».
لذا چه خوبست که از بدهکارِ تنگدستِ خویش بگذری و بدهیاش را ببخشی؛ آیا وقتی به دنیا آمدی، هزار دست لباس و هزار کیسه زر و سیم داشتی؟ هرگز؛ بلکه وقتی به دنیا آمدی، برهنه بودی. چه کسی، تو را به اینجا رساند و اینهمه نعمت به تو ارزانی داشت؟ آری؛ اللهﻷ. همو میفرماید: ﴿وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾؛ یعنی: «و اگر (بدهیاش را) ببخشید، برایتان بهتر است». سپس میفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ٢٨١﴾[البقرة: ٢٨١]
و از روزی بترسید که در آن، به سوی الله بازگردانده میشوید و سپس نتیجهی عمل هر شخصی بهطور کامل به او داده میشود و به آنان هیچ ستمی نمیشود.
آری؛ باید از آن روز بزرگ ترسید که همه، لخت و پابرهنه برانگیخته میگردند:
﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ ٣٧﴾[عبس : ٣٤، ٣٧]
روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، و از مادر و پدرش میگریزد. و نیز از همسر و فرزندانش. در آن روز هر کسی گرفتاری و کاری دارد که او را به خود مشغول میکند.
تنها با اطاعت و فرمانبرداری از الله متعال است که میتوان از سختیهای آن روز نجات یافت.
۱/۱۶۲۳- وعن أَبي هريرةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ»؛ قالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْكُ باللهِ، والسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بالحَقِّ، وأكلُ الرِّبَا، وأكْلُ مَالِ اليَتِيمِ، والتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ، وقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ».[متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۲۷۶۶؛ و صحیح مسلم، ش:۸۹.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «از هفت گناه مُهلک بپرهیزید». گفتند: ای رسولخدا! آنها چه گناهانی هستند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر و جادوگری، قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق، [ یعنی: در مواردی که اسلام جایز قرار داده است. [مترجم]] رباخواری، خوردن مالِ یتیم، فرار کردن از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن، و تهمت زنا به زنان پاکدامن و مومن و بیخبر از گناه».
شرح
مولف/در باب حرام بودن ربا، حدیثی بدین مضمون آورده است که پیامبرجفرمود: «از هفت گناه مُهلک بپرهیزید». بدینسان پیامبرجهفت گناه مهلک را نام برد تا مردم به شناختن گناهان مُهلک، اشتیاق بیشتری پیدا کنند و آمادهی شنیدن رهنمود نبوی شوند؛ از اینرو عرض کردند: ای رسولخدا! آنها چه گناهانی هستند؟ فرمود: «شرک به الله». پیشتر دربارهی انواع شرک، سخن گفتیم.
دومین گناه مُهلک، سحر و جادوست که عبارتست از گره بستن و دمیدن؛ بدینسان که جادوگر با خواندنِ افسون و دمیدن در آن، شخصِ مورد نظرش را اذیت میکند یا درصددِ آسیب زدن به او برمیآید یا اینکه او را از هدفش منع میکند یا او را بر آن میدارد که کاری ناخواسته انجام دهد؛ حتی جادوگر برای رسیدن به هدفش از شیطانها و جنهای پلید و زشت کمک میگیرد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ١٠٢﴾[البقرة: ١٠٢]
و (یهودیان) از آنچه شیاطین دربارهی پادشاهی سلیمان (به هم میبافتند و برای مردم) میخواندند، پیروی کردند؛ در حالی که سلیمان هیچگاه کفر نورزید؛ بلکه این شیاطین بودند که کفر ورزیدند و به مردم، سحر میآموختند و نیز آنچه را که بر دو فرشتهی بابل (به نامهای) هاروت و ماروت نازل شد، (به مردم آموزش میدادند). (آن دو فرشته، طرز باطل کردن سحر را به مردم میآموختند) و به هیچکس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه (ابتدا) به او میگفتند: ما وسیلهی آزمایشیم؛ مبادا کافر شوی. ولی آنها از آندو مطالبی میآموختند که بتوانند با آن، میان مرد و همسرش جدایی بیندازند؛ اما جز به اجازه و خواست الله نمیتوانند به کسی زیانی برسانند. آنها چیزهایی میآموختند که برایشان ضرر داشت، نه فایده؛ و بهقطع میدانستند که هرکس خریدار چنین کالایی باشد، هیچ بهرهای در آخرت نخواهد داشت. و آنچه خود را به آن فروختند، خیلی زشت و ناپسند است؛ اگر میدانستند.
سحر و جادو، یکی از گناهان بزرگ است. همچنین کُشتن ساحر، واجب میباشد؛ چه از سحر و جادوگری توبه کند و چه توبه نکند. این، بهخاطر جسارت و گستاخیاش و نیز به سبب زیان بزرگیست که به مردم میرساند. از اینرو در حدیث آمده است: «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبُهُ بِالسَّيْفِ»؛ [ موقوف است؛ بلکه رفعِ آن، ضعیف میباشد؛ روايت: ترمذی (۱۴۶۰)؛ دارقطنی در سنن خود (۳/۱۱۴)؛ ابن ابیعاصم در الدیات، ص:۵۳؛ و رامهرمزی در المحدث الفاضل، ص: ۴۸۵، از طریق اسماعیل بن مسلم مکی از حسن از جندب به صورت مرفوع؛ گفتنیست: اسماعیل، خیلی ضعیف است و حسن نیز مدلس میباشد و به صورتِ معنعن نیز روایت کرده است؛ نگا: العلل الکبیر از ترمذی (۴۳۰)؛ ترمذی در جامع خود (۴/۶۰) گفته است: «درست، روایت موقوف این حدیث از جندب میباشد و دیدگاه بیشتر اهل علم از اصحاب پیامبرجنیز همین بوده است؛ نظر مالک نیز همین میباشد».] یعنی: «مجازات ساحر، این است که او را با شمشیر بزنند (و بکُشند)». و در روایتی دیگر آمده است: «ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ»که به همین معناست. برخی از انواع سحر و جادو، کفُر میباشد؛ یعنی سحری که به کمک شیطانها یا با توسل به جنها انجام میشود؛ مانند جدایی انداختن در میان زن و شوهرش که پیشتر آیهی ۱۰۲ سورهی بقره در اینباره ذکر شد. لذا سحری که به کمک شیطانها انجام شود، کُفر است؛ زیرا امکان ندارد که شیاطین با چیزی غیر از شرک، در خدمت انسان قرار بگیرند یا به خواستهی انسان تن دهند. باری پیامبرجنیز جادو شد؛ یهودی پلیدی به نامِ لبید بن اعصم، آن بزرگوار را سحر کرد؛ وی جادویش را در چاهی گذاشت؛ اگرچه جادوی آن پلید هیچ تأثیری بر رسالت رسولاللهجنداشت، اما باعث شده بود که پیامبرجدر پارهای از کارهای شخصیِ خود، دچار مشکل شود تا اینکه الله متعال سورههای ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾را بر آن بزرگوار فرو فرستاد و جبرئیل÷این دو سوره را بر پیامبرجخواند و بدینترتیب اللهﻷسحر و جادو را از پیامبرش دور کرد. رسولاللهجبه خواست پروردگار بهبود یافت و این سحر را از چاه بیرون آورد و آنرا از میان بُرد و بدینسان سحر و جادوی آن یهودیِ پلید، باطل شد. این، نشانگر خباثت یهودیان و دشمنیِ آنان با اسلام است؛ بلکه الله متعال میفرماید:
﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ﴾[المائدة: ٨٢]
بهقطع سرسختترین مردم را در دشمنی با مومنان، یهود و مشرکان مییابی.
در این آیه، ابتدا یهود را به عنوان سرسختترین دشمن مومنان ذکر فرمود و سپس مشرکان را؛ لذا یهودیان، سرسختترین دشمنان مسلمانان هستند؛ به همین خاطر نیز پیامبرجرا سحر کردند و اللهﻷرا حمد و سپاس که سحرشان را باطل نمود.
پس، سحر و جادو بر دو گونه است:
• سحری که با کمک گرفتن از ارواح شیطانی به انجام میرسد و کُفر است.
• و سحری که کفر نیست؛ اما گناهی بزرگ میباشد و با گره بستن و داروها و چوبهای عجیب و غریب و امثالِ آن انجام میگردد.
حُکم جادوگر، این است که او را بکُشند؛ اگر جادویش از نوعِ کُفر باشد، بهخاطر ارتدادش کشته میشود و اگر سحرش از نوع دوم باشد، او را بهخاطر تبهکاری و جنایتی که در حقّ دیگران مرتکب میگردد، اعدام میکنند. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ﴾[المائدة: ٣٣]
سزای کسانی که با الله و رسولش میجنگند و در زمین برای فساد و تبهکاری میکوشند، تنها این است که کشته شوند یا به دار کشیده شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر بریده گردد یا از سرزمینی (که در آن هستند) تبعیدشان کنند.
سومین گناه مهلک، قتل نفسیست که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق. کسانی که الله متعال، کُشتن آنها را حرام فرموده، عبارتند از: مسلمان، کافرِ ذمی، کافرِ همپیمان و کافرِ پناهجو.
ذمی، به کافری گفته میشود که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکند و در قبال وظایفی که دارد، از حقوق شهروندی برخوردار است. همپیمان، کافریست که خارج از قلمروِ حکومت اسلامی زندگی میکند و با مسلمانان، همپیمان است، و در جنگ نیست؛ اگرچه وارد قلمرو اسلامی شود.
کافرِ پناهجو به کافری گفته میشود که به مسلمانان پناهنده شده و مسلمانی، او را در پناهِ خویش قرار داده است؛ مثلاً بازرگان است و برای داد و ستد به او امان میدهیم که به سرزمین اسلامی بیاید یا اینکه میخواهد دربارهی اسلام جستوجو کند تا اسلام را بشناسد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥ﴾[التوبة: ٦]
و اگر مشرکی از تو امان خواست، به او امان بده تا کلام الله را بشنود و آنگاه او را به جایگاه امنش برسان.
اما کافر حربی یا ستیزهگر، کافریست که میان ما و او جنگ است و هیچ عهد و پیمانی میان ما و او نیست؛ کُشتن چنین کافری، جایز میباشد؛ همانگونه که او برای کُشتن مسلمانان، تلاش میکند. رسولاللهجدر بیان سومین گناه مهلک، فرمود: «قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق» و در مواردی که اسلام جایز قرار داده است. لذا گاه کُشتن افرادی که الله متعال کُشتن آنها را حرام نموده، روا و بلکه واجب میگردد؛ پیامبرجفرموده است: «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ: الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۶ بهنقل از عبدالله بن مسعودس.] یعنی: «کشتن هیچ مسلمانی روا نیست، مگر در یکی از این سه مورد: متأهلی که مرتکب زنا میشود، کسی که مرتکب قتل میگردد و قصاص میشود، آنکه دینش را ترک میکند و از جماعت مسلمانان جدا میگردد».
لذا اگر مسلمانی که ازدواج کرده و با همسرش نزدیکی نموده است، مرتکب زنا شود، سنگسار میگردد؛ بدینسان که مردم در اطرافش جمع شده، با سنگ او را هدف قرار میدهند؛ البته سنگها نباید آنقدر بزرگ باشد که کارش بهیکباره تمام شود و آنقدر کوچک هم نباشد که سنگسار وی طول بکشد و درد و رنجش طولانی و بیش از حد گردد. همچنین سنگها را به نقاط حساس بدن، یعنی به جاهایی که باعث مرگ زودهنگام میشود، نزنند؛ بلکه پُشت، شکم، شانه و رانِ او را هدف قرار دهند تا آنکه بمیرد. همانگونه که پیامبرجبه سنگسار کردن زنی از غامدیها و نیز ماعز بن مالک حُکم فرمود.
همانگونه که در این حدیث آمده است: اگر کسی، شخصی را بهعمد بکُشد و شرایط قصاص کامل شود، قصاص میگردد؛ اگرچه مسلمان باشد.
همینطور کسی که دینش را ترک میکند و از جماعت مسلمانان جدا میگردد، مرتد است و باید کُشته شود.
تا اینجا دربارهی سه گناه مُهلک سخن گفتیم. پیامبرج«رباخواری» را چهارمین گناه مهلک برشمرد؛ پیشتر ربا را تعریف کردیم و اجناس و کالاهایی را که ربا در آنها جریان دارد، برشمردیم و بیان کردیم که ربا، یکی از بزرگترین گناهان کبیره است.
سپس رسولاللهج«خوردن مال یتیم» را یکی از هفت گناه مهلک برشمرد. یتیم، کسیست که قبل از بلوغ پدرش را از دست میدهد. اگر سرپرست یتیم، از اموال وی سوءاستفاده کند یا از آن به نفع خود و نزدیکانش هزینه نمایند، مرتکب گناهِ مهلکی شده است. فرقی نمیکند که یتیم، دختر باشد یا پسر؛ در هر صورت خوردن مالِ یتیم، یکی از هفت گناه مهلک بهشمار میآید.
«فرار از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن»، ششمین گناه مهلک است؛ زیرا دو پیامد منفی دارد: نخست اینکه روحیهی مسلمانان را در هم میشکند و دوم اینکه تقویت روحیهی دشمن را به دنبال دارد. گفتنیست: اللهﻷپشت کردن به میدان نبرد را در دو مورد، مستثنا فرموده است:
﴿وَمَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ١٦﴾[الأنفال: ١٦]
هرکس در آن هنگام به آنان پشت کند- جز (به عنوان یک تاکتیک) برای حملهی دوباره یا به منظور پیوستن به گروهی دیگر- سزاوار خشم الله میشود و جایگاهش دوزخ است و چه بد جایگاهیست!
اگر پُشت کردن به دشمن، یک تاکتیک جنگی در جهت غلبه بر دشمن باشد و نه بهخاطر فرار از میدان نبرد، ایرادی ندارد؛ بهعنوان مثال: عدهای از رزمندگان در محاصرهی دشمن قرار میگیرند و برای بیرون آمدن از محاصره، تغییر موقعیت میدهند یا برای تجدید قوا، عقبنشینی میکنند.
و اما هفتمین گناه مهلک: «تهمت زنا به زنان پاکدامن و مومن و بیخبر از گناه»؛ این هم یکی از گناهان بزرگ و مهلک است؛ مثلاً کسی بگوید: فلان زن، زناکار یا بدکار است. گویندهی چنین سخنی را هشتاد شلاق میزنند؛ چنین شخصی از عدالت خارج شده، فاسق بهشمار میآید و دیگر، شهادتش قابل قبول نیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤﴾[النور : ٤]
و به آنان که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهی آنان را نپذیرید. و چنین کسانی فاسقاند.
البته حُکمِ به فسق چنین افرادی یا اسقاط عدالت از آنان، حُکمی تعلیقیست؛ زیرا اللهﻷمیفرماید:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥﴾[النور : ٥]
مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح و نیکوکاری در پیش بگیرند؛ پس بهیقین الله، آمرزندهی مهرورز است.
البته ادعای توبه و پشیمانی، کافی نیست و باید با گذشتِ زمان، ثابت شود که این شخص، واقعاً توبه کرده و اصلاح و نیکوکاری در پیش گرفته است.
گفتنیست: تهمت زنا به مرد پاکدامن و بیخبر از گناه نیز همین حکم را دارد و جزو گناهان مهلک است. از الله متعال میخواهیم که همهی ما را از فتنهها در پناه خویش قرار دهد؛ بهیقین الله بر هر کاری تواناست.
***
۲/۱۶۲۳- وعن ابن مسعودٍس قالَ: لَعَنَ رسول اللهج آكِلَ الرِّبَا وَمُوكِلَهُ.[روايت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۱۵۹۷.]
زاد الترمذي وغيرُهُ: وَشَاهِدَيْهِ وَكَاتِبَهُ.
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: رسولاللهجرباخوار و ربادهنده را لعنت کرد.
ترمذی و دیگران افزودهاند: دو شاهد و نویسندهی آن را نیز لعنت نمود.
شرح
مولف/در باب حرام بودن ربا، روایتی بدین مضمون آورده است که ابنمسعودسمیگوید: رسولاللهجرباخوار و ربادهنده را لعنت کرد.
رباخوار به کسی گفته میشود که ربا میگیرد؛ چه از آن تغذیه کند و چه آنرا برای لباس یا مسکن یا فرش و یا سواریاش استعمال نماید؛ مهم، همان گرفتن رباست که حرام میباشد؛ همانگونه که الله متعال دربارهی یهود میفرماید:
﴿وَأَخۡذِهِمُ ٱلرِّبَوٰاْ وَقَدۡ نُهُواْ عَنۡهُ﴾[النساء : ١٦١]
و (نیز) به سبب رباخواریِ آنها، در حالی که از آن نهی شده بودند (از نعمتهای پاک، محروم گشتند).
خلاصه اینکه رباخوار و ربادهنده به زبان پیامبرجلعنت شدهاند.
آری؛ ربادهنده نیز به زبان پیامبرجلعنت شده است؛ اگرچه از آن جهت که از او ربا میگیرند، مورد ستم قرار میگیرد و مظلوم میباشد؛ زیرا کسی که ربا میگیرد، ستمکار است؛ از اینرو آنکه ربا میدهد، اگرچه مظلوم میباشد، ما به زبان پیامبرجنفرین شده است؛ چراکه به ستمکار یا رباخوار در زمینهی گناه و ستمکاری کمک کرده است؛ این، در حالیست که پیامبرجفرموده است: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا»؛ یعنی: «برادرت را یاری کن؛ چه ظالم باشد و چه مظلوم». شخصی، پرسید: ای رسولخدا! اگر مظلوم باشد، او را یاری میکنم؛ ولی اگر ظالم باشد، چگونه یاریاش نمایم؟ فرمود: «بدینسان که او را از ظلم و ستم باز داری؛ این، یاری دادن به اوست». [ ر.ک: حدیث شمارهی ۲۴۲. [مترجم]] اگر کسی به دو ملیون و پانصد هزار تومان پول نیاز داشته باشد و کسی این مبلغ را به او بدهد و شرط بگذارد که باید به جایش سه میلیون تومان پس بدهد، وامدهنده و وامگیرنده، هر دو به زبان بهترین و برگزیدهترین بندهی الله، نفرین شدهاند؛ و بهراستی لعن و نفرین رسولاللهجچهقدر به اجابت، نزدیک است! میدانید که منظور از لعن و نفرین، دوری از رحمتِ الاهیست و کسی که از رحمتِ الاهی رانده شود، در این لعن و نفرین، شریک شیطان است؛ زیرا شیطان نیز نفرین گردید و از رحمت الاهی رانده شد؛ همچنانکه الله متعال به او فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾؛ یعنی: «و تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود».
کسی که ربا میخورد، هم از رحمت الاهی دور و رانده میشود و هم مرتکب حرامخواری میگردد؛ میدانید هر جسمی که با حرام، تغذیه شود، سزاوار آتش دوزخ است. علاوه بر این، خیر و برکت را از مال و ثروتی که با ربا آمیخته گردد، برداشته میشود و چهبسا به آفتهای گوناگون دچار شده، از میان میرود. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن رِّبٗا لِّيَرۡبُوَاْ فِيٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ فَلَا يَرۡبُواْ عِندَ ٱللَّهِ﴾[الروم: ٣٩]
و آنچه به قصد افزایش میدهید تا در میان اموال مردم افزایش یابد (و بیشتر از آنچه که دادهاید، دریافت کنید)، نزد الله فزونی نخواهد یافت.
کسی که ربا میدهد، از آن جهت ملعون و نفرینشده میباشد که در زمینهی رباخواری به رباخوار، کمک کرده است. اگر کسی بپرسد: آیا کسی که این عمل حرام را انجام داده و پشیمان شده است، میتواند توبه کند؟ میگوییم: بله؛ امکان توبه برایش وجود دارد و هیچکس نمیتواند مانع از توبهاش شود؛ اما باید صادقانه و با اخلاص توبه کند و بر گناهش پشیمان باشد و تصمیم جدی بگیرد که دوباره این عمل حرام را انجام ندهد. همچنین مبلغ ربا از رباخوار گرفته شده، به ربادهنده مسترد میشود یا یا به نفع خزانهی عمومی مصادره میگردد؛ البته اگر ربادهنده از آن استفاده کرده باشد، مبلغ ربا به او مسترد نمیشود؛ زیرا در صورتی که از آن استفاده کرده است، نمیتوانیم هم مبلغ ربا را به او بدهیم و هم حقّ بهرهبری از آن را.
ترمذی و دیگران در روایتی دیگر آوردهاند: پیامبرجعلاوه بر رباخوار و ربادهنده، دو شاهد و نویسندهی آن را نیز لعنت کرد؛ اگرچه هیچ نفعی متوجه دو شاهد و نویسندهی ربا نیست؛ اما از آنجا که به انجام گناه و معصیت کمک کردهاند، خود نیز گنهکارند. بدینترتیب پنج نفر دربارهی ربا، به زبان پیامبرجنفرین شدهاند: «رباخوار، ربادهنده، دو شاهد، و نویسندهاش». از این حدیث چنین برمیآید که هرکس به ارتکاب گناه و معصیت کمک کند، در گناهِ انجامدهندهی آن، سهیم است؛ قرآن کریم نیز این موضوع را تأیید میکند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦۚ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٦٨﴾[الأنعام: ٦٨]
و چون کسانی را دیدی که دربارهی آیاتمان بر خلاف حق سخن میگویند، از آنان روی بگردان تا به سخن و موضوع دیگری بپردازند. و اگر شیطان تو را دچار فراموشی کرد، پس از یادآوری، با ستمکاران منشین.
و نیز میفرماید:
﴿وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ يُكۡفَرُ بِهَا وَيُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦٓ إِنَّكُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ جَامِعُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡكَٰفِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ١٤٠﴾[النساء : ١٤٠]
و الله (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که چون شنیدید گروهی آیات الاهی را انکار و استهزا میکنند، با آنان ننشینید تا آنکه به گفتار دیگری بپردازند؛ زیرا در این صورت شما نیز همانند آنان هستید. الله، همهی منافقان و کافران را در دوزخ جمع میکند.
لذا کسی که در انجام گناه با شخصِ گنهکار مشارکت میکند- حتی اگر با نشستن باشد- خود نیز همانند آنها گنهکار میگردد.
روایت ابنمسعودسهشداری جدی دربارهی رباست که بیانگر وجوب دوری از آن است. امروزه بهخاطر گسترش و رواج رباخواری، زیانهای فراوانی به مسلمانان وارد شده است؛ فقیر بینوایی را میبینی که که بهسادگی وام ربوی میگیرد و حتی ممکن است قصد بازپرداخت وامش را نداشته باشد. الله از نیت این فقیر بینوا آگاهتر است؛ اما بینوا آنقدر وام میگیرد که بدون هیچ ضرورتی، زیرِ بار قرض میرود. حتی برخی از افراد برای فرش کردن پلههای ساختمانشان، وام میگیرند! آیا بهراستی چنین کاری، ضرورت دارد؟ متأسفانه زندگی تجملاتی و چشم و همچشمی باعث شده که برخی از مردم، به وامهای ربوی روی بیاورند؛ در صورتی که نفس قرض گرفتن، جز در ضرورت شدید، کار پسندیدهای نیست؛ چه رسد به وامهای ربوی که از اساس، حرام است. حتی برخی از افراد، بیتوجه به اینکه بستانکار، رحم و مروت نخواهد داشت، از این و آن قرض میگیرند و کارشان به زندان میانجامد؛ زیرا بستانکارِ بیرحم، پولِ خود را میخواهد و اگر طَلبش وصول نشود، بر بدهکار خود فشار میآورد یا او را به دادن ربا مجبور میکند و یا از او شکایت کرده، او را به زندان میاندازد؛ چراکه بسیاری از بستانکاران، به فرمان الهی اهمیت نمیدهند که فرموده است:
﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾[البقرة: ٢٨٠]
باید تنگدست را تا زمانی که دستش باز شود، مُهلت داد.
مسکین بینوایی که بهسادگی قرض میگیرد، گویا نمیداند که اگر مدیون و بدهکار از دنیا برود، تا زمانی که بدهیاش پرداخت نشود، بلاتکلیف خواهد بود؛ پیامبرجعادت داشت که وقتی جنازهای میآوردند تا بر آن نماز بخواند، میپرسید: «آیا بدهکار است؟» و اگر پاسخ، منفی بود، جلو میرفت و بر او نماز میخواند؛ اما اگر میگفتند که بدهکار است، خود، بر او نماز نمیخواند. چنانکه یک بار جنازهی یکی از انصار را آوردند تا بر او نماز بخواند. چند قدمی جلو رفت؛ آنگاه پرسید: «آیا بدهکار است؟» گفتند: آری؛ سه دینار بدهکار بوده و ادا نکرده است. لذا رسولخداجبه عقب برگشت و فرمود: «بر رفیقتان نماز بخوانید». رنگ چهرهی حاضران عوض شد که چرا رسولاللهجبر رفیقشان نماز نخواند؟ ابوقتادهسجلو رفت و عرض کرد: ای رسولخدا! بدهیاش را من میپردازم. لذا رسولاللهججلو رفت و بر جنازهی آن شخص، نماز خواند. [ صحیح بخاری، ش: (۲۱۳۳، ۴۹۵۲)؛ و مسلم، ش: ۳۰۴۰، بهنقل از ابوهریرهس.]
این، نشان میدهد که دَیْن و بدهکاری، موضوع کماهمیتی نیست. کسانی که بهسادگی از این و آن قرض میگیرند، گویا نمیدانند که شهادت در راه الله، کفارهی همهی گناهان است؛ یعنی اگر کسی در راهِ الله به شهادت برسد، همهی گناهانش بخشیده میشود؛ اما بدهیاش بخشیده نمیشود. با این حال، برخی از افرادِ کمفکر، تواناییِ خریدن ماشینی به قیمت هفت میلیون تومان را دارند، اما بهخاطر پُذرفتاری، زیر بار قرض میروند تا ماشینی بیست میلیونی بخرند! شگفتا از کسانی که بدین منظور وام ربوی میگیرند! یا به خرید اقساطی روی میآورند و با انواع حیله، بهاصطلاح کلاه شرعی میسازند تا پُذِ ماشینی را بدهند که پولش را ندارند! مثلاً نزد ثروتمندی میروند و میگویند: فلان ماشین را بِخَر و به من بفروش؛ آقای پولدار هم که فقط به جیب خود میاندیشد و قصد خرید ماشین را ندارد، ماشین را میخَرَد و سپس هرچه بخواهد، روی قیمتش میکشد و میگوید: حقّ دلاّلیام را میگیرم. روشن است که قصد جناب خریدار، کمک کردن به این بینوا نیست؛ بلکه حتی یکدیگر را نمیشناسند؛ فقط میخواهند با حیلهای که سرِ هم کردهاند، این معامله را جفت و جور کنند! گویا میخواهند پروردگار جهانیان را بفریبند؛ پناه بر الله! ﴿يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ﴾؛ یعنی: «(به پندار خود) الله را میفریبند؛ و الله، کیفر نیرنگشان را به خودشان باز میگرداند».
این در حالیست که اگر بدون حیلهسازی، ربا میگرفتند و ربا میدادند، گناهش کمتر بود؛ زیرا با رویهای که آنها در پیش میگیرند، علاوه بر گناه ربا، گناه حیلهگری و نیرنگ نیز بر آنهاست؛ کسی که بدون حیله، به ربا روی میآورد، اعتراف دارد که عمل حرامی انجام میدهد و چهبسا از این عمل پشیمان شده، توبه کند؛ اما کسی که با حیلهگری و نیرنگ، معاملهی ربوی انجام میدهد، عملش را حلال میداند و به این عمل ادامه میدهد. از خودمان بپرسیم؛ نه از کسی دیگر؛ آیا بهراستی این کار، رواست؟ رسولاللهجفرموده است: «اسْتَفْتِ قَلْبَكَ، البِرُّ: ما اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْس، واطْمَأَنَّ إِلَيْهِ القَلْب، والإِثمُ: ما حاكَ فِي النَّفْسِ وتَرَدَّدَ في الصَّدْرِ، وإِنْ أَفْتَاكَ النَّاسُ وَأَفْتَوكَ»؛ [ ر.ک: حدیث شمارهی ۵۹۶. [مترجم]] یعنی: «از قلب خود بپرس؛ نیکی، عبارت است از چیزی که درون و قلب انسان به آن مطمئن و آرام باشد؛ و بدی، چیزیست که در درون و قلبِ انسان تردید ایجاد کند؛ هرچند مردم، بارها- دربارهی صحتش- اظهار نظر کنند». از کسی دیگر نپرس؛ بلکه از خودت بپرس: آیا بهراستی تو قصد خرید این ماشین را داری و میخواهی از طریق معاملهی این ماشین، سود کنی؟ اگر واقعاً فلان فقیر نزدت نمیآمد، باز هم این ماشین را میخریدی؟ واقعا ماشین، مقصود توست یا پولهای آن بیچاره؟ آری؛ ماشین را بهصورت نقدی به ده میلیون خریدی تا به صورت قسطی به پانزده میلیون به این بینوا بدهی. هر منصفی میداند که اصلاً بحث داد و ستد در میان نیست؛ بلکه بحث پانزده میلیون در برابر ده میلیون در میان میباشد؛ پس بر کسی پوشیده نیست که این کار، حرام است؛ اگرچه مردم بارها دربارهی صحت این کار اظهار نظر کنند و هرکسی، فتوا دهد که این کار، درست است. امام ابوالعباس حرانی/چنین معاملهای را ناروا و نوعی حیله و معاملهای ربوی دانسته است که در اصطلاح به آن «الْعِيْنَة»گفته میشود و رسولاللهجاز آن نهی فرموده است: «إذَا تَبَايَعْتُمْ بِالعِينَةِ، وَأخَذتُمْ بِأذنابَ البَقَرِ، ورَضيتُمْ بِالزَّرعِ، وَتَرَكْتُمُ الْجِهَادَ، سَلطَ الله عَلَيْكُم ذُلاًّ لا يَنْزِعُهُ عَنكُم حَتّى تَرْجِعُوا إلَى دِينكُم»؛ [ با مجموع شواهدی که دارد، حسن است؛ روایت: احمد در مسندش (۲/۲۸)؛ و محمد ابن ابراهیم طرطوسی، ابوامیه در مسند عبدالله بن عمرب(۲۲۹)؛ و بیهقی در شعب الإیمان (۴۲۲۴) از طریق ابیبکر بن عیاش از اعمش از عطاء بن ابیرباح از ابنعمر بهصورت مرفوع؛ سندِ این روایت بهخاطر وضعیتی که ابوبکر بن عیاش دارد، ضعیف است. ابننمیر گوید: این سند در اعمش ضعیف میباشد. و نیز روایت طبرانی در الکبیر (۱۲/۴۳۲) از طریق ابیبکر که البته موقوف به ابنعمر میباشد؛ حافظ در [التلخیص الکبیر (۳/۱۹] تصحیح ابنالقطان دربارهی روایت موقوف را نقل کرده و نیز بهنقل از احمد در الزهد، رجالش را ثقه دانسته و سپس گفته است: «به گمانم اِسناد حدیثی که ابنالقطان صحیحش دانسته، معلول میباشد؛ زیرا این سند بدین دلیل که رجالش ثقه هستند، لزوماً صحیح نیست؛ چون اعمش، مدلس میباشد و سماعش از عطاء ذکر نشده است و احتمال میرود که منظور از عطاء، عطاء خراسانی باشد که در این صورت با اسقاط نافع میان عطاء و ابنعمر، تدلیس تسویه صورت گرفته است؛ از اینرو حدیث به اِسناد نخست بازمیگردد و همین، مشهور است». منظور از اسناد نخست، همان طریق عطاء خراسانی از نافع میباشد. بیهقی در الکبری (۵/۳۱۶) میگوید: «این حدیث از دو جهتِ ضعیف، از عطاء بن ابیرباح از ابنعمر روایت شده است». همچنین روایت: ابوداود (۳۴۶۲) و ابنعدی در الکامل (۵/۳۶۰) از طریق حیوۀ بن شریح از اسحاق، ابیعبدالرحمن که گفته است: عطاء خراسانی این حدیث را که نافع، آنرا بهصورت مرفوع از ابنعمر روایت نموده، برایم بازگو کرده است؛ سندِ این روایت نیز ضعیف است و ذهبی در المیزان (۷/۳۹۳) آنرا در شرحِ حالِ اسحاق، ابوعبدالرحمن خراسانی جزو منکرهای وی برشمرده است. و نیز روایت ابویعلی در مسندش (۵۶۵۹) از ابوخیثمه از اسماعیل بن علیه از لیث بن عبدالملک از عطاء از ابنعمر بهصورت موقوف. و نیز روایت: ردیانی در مسندش ( ۱۴۲۲) از طریق لیث؛ اما با اسقاط عبدالملک. و همینطور روایت: احمد در مسندش (۲/۸۴) از یزید از ابوالجناب یحیی بن ابی حیۀ از شهر بن حوشب که گفته است: از عبدالله بن عمر شنیدم، و سپس این حدیث را به صورت مرفوع ذکر کرده است؛ این سند هم بهخاطر ضعف ابوجناب، ضعیف میباشد و نیز آنرا بهصورت معنعن ذکر کرده است؛ زیرا او، مدلس میباشد. آلبانی/در صحیح الجامع، ش: ۶۷۵ و نیز السلسلة الصحیحة، ش: ۱۱ این حدیث را صحیح دانسته است.] یعنی: «آنگاه که معاملهی عینه [ معاملهی عینه، به همان صورتیست که شارح/در قالب یک مثال دربارهی خریدن خودرو ذکر نمود. رافعی گوید: معاملهی عینه بدین صورت است که شخصی، کالای خود را بهصورت نسیه به کسی بفروشد و سپس همان کالا را بهصورت نقدی پیش از وصول طلبش با قیمتی ارزانتر خریداری کند؛ شوکانی در "نیل الأوطار" دیدگاه احمد، ابوحنیفه و مالک رحمهم الله را دربارهی جایز نبودن این نوع معامله ذکر کرده و گفته است: شافعی/و اصحابش قایل به جواز این معاملهاند؛ ابنالقیم/دلایل جایز نبودن این معامله را بهتفصیل بیان نموده است. [مترجم]] را انجام دهید و دمهای گاوها را بگیرید [ اشارهایست به چسبیدن به کار و کسب دنیا و زراعت و کشاورزی، و رها کردن جهاد در راه الله. [مترجم]] و به زراعت و کشاورزی راضی شوید و جهاد را ترک کنید، الله متعال خواری و ذلتی بر شما چیره میگرداند که تا به دین خویش باز نگردید، این ذلت را از شما برنمیدارد». لذا بهیاد داشته باشیم که هر حیلهای که بهکار بریم تا فتوای جوازِ این کار را بگیریم، سرانجام با پروردگار یکتا ملاقات خواهیم کرد و آنجا دیگر مفتی و غیرمفتی با ما نخواهد بود و باید در برابر اللهﻷکه از راز سینهها آگاه است، پاسخگو باشیم.
پس از هر معاملهای که ذرهای شائبهی ربا در آن وجود دارد، دوری کنیم.