شرح ریاض الصالحین - جلد ششم

فهرست کتاب

۲۷۹- باب: نهي از فخرفروشي (خودستایی) و ستم و گردن‌کشی

۲۷۹- باب: نهي از فخرفروشي (خودستایی) و ستم و گردن‌کشی

الله متعال می‌فرمايد:

﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢[النجم : ٣٢]

پس خودستایی نکنید. او به کسی که تقوا پیشه کرده است، به‌طور کامل آگاهی دارد.

و می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَيَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٤٢[الشورى: ٤٢]

ایراد و عتاب تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌کنند و در زمین به‌ناحق به ستم و تبه‌کاری می‌پردازند. چنین کسانی عذاب دردناکی (در پیش) دارند.

۱۵۹۷- وعن عِيَاضِ بنِ حِمَارٍس قال: قال رسول اللَّهج: «إِن الله تعَالی أَوحَى إِلیَّ أَنْ تَواضَعُوا حَتَّى لا يَفْخَرَ أَحَدٌ عَلى أَحَدٍ ولا يَبغِيَ أَحَدٌ على أَحَدٍ».[روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۵. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی ۶۰۷ آمده است. (مترجم] ]

ترجمه: عیاض بن حمارسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «همانا الله متعال به من وحی نمود که نسبت به یک‌دیگر فروتن باشید تا هیچ‌کس به دیگری نه فخر بفروشد و نه ستم و گردن‌کشی کند».

شرح

نووي/در کتابش «ریاض‌الصالحین» باب درباره‌ی نهی از فخرفروشی و ستم و گردن‌کشی گشوده است.

فخرفروشی، این است که انسان به‌خاطر نعمت‌هایی چون مال و فرزند یا زور و قوت بازو که از آن برخوردار شده است، نزد دیگران خودستایی کند و خود را سر و گردنی از آن‌ها برتر بداند؛ اما بازگو کردن نعمت‌های الاهی از آن جهت که لطف و احسان پروردگار است، در صورتی که با تواضع و فروتنی باشد، ایرادی ندارد؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ ١١[الضحى: ١١]

و نعمت‌های پروردگارت را بازگو کن.

و نیز بدین دلیل که پیامبرجفرموده است: «أَنَا سَيِّدُ وَلَدِ آدَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ فَخْر»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۲۲۷۸ به‌نقل از ابوهریرهس.] یعنی: «من، در روز قیامت سرور فرزندان آدم هستم و فخرفروشی و تکبر نمی‌کنم».

موضوع دیگری که مولف/در این باب به آن پرداخته، ممنوعیت ستم و تبه‌کاری‌ست که گونه‌های مختلفی دارد؛ چه انسان به مالِ دیگران تعدی و تجاوز کند و چه به ناموس آن‌ها و چه به موقعیتشان یا این‌که به بدنِ کسی آسیبی برساند؛ همه‌ی این‌ها، حرام است. سپس مولف/به این آیه‌ی قرآن استدلال کرده که اللهمی‌فرماید:

﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢[النجم : ٣٢]

پس خودستایی نکنید. او به کسی که تقوا پیشه کرده است، به‌طور کامل آگاهی دارد.

الله متعال در این آیه، با عبارت ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡاز فخرفروشی و خودستایی نهی فرموده است؛ مانندِ این‌که کسی به دوستش بگوید: «من از تو داناترم»؛ یا «من از تو ثروتمندترم» یا با هر عبارت دیگری، بر دیگران فخرفروشی کند. در این آیه از فخرفروشی و خودستایی به «تزکیه‌ی نفس» تعبیر شده است؛ منظور از تزکیه‌ی نفس در این‌جا، این است که کسی خودستایی کند؛ لذا هیچ تعارضی میان این آیه با ششمین آیه‌ی سوره‌ی «شمس» وجود ندارد؛ زیرا منظور از تزکیه‌ی نفس در سوره‌ی شمس، خودسازی و پاک‌سازی خویشتن است؛ آن‌جا که الله متعال می‌فرماید:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩[الشمس: ٩]

به‌راستی کسی که نفس خود را پاک بدارد، رستگار است.

و هرکس خویشتن را با شرک و معصیت بیالاید، زیان‌کار است؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠[الشمس: ١٠]

و کسی که آن را (با شرک و معصیت) بیالاید، زیان‌کار است.

برخی از باطل‌گرایان برای فریفتن مردم، در پیِ آیات متشابه برمی‌آیند و چنین آیاتی را دستاویز قرار می‌دهند و می‌گویند: «در آیات قرآن، تعارض وجود دارد؛ قرآن در یک‌جا تزکیه‌ی نفس را می‌ستاید و در جایی دیگر می‌گوید: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ». به‌راستی کسانی که در قبال قرآن، چنین روی‌کردی دارند، به توصیف قرآن، در دل‌هایشان انحراف و میل به باطل وجود دارد؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦ[آل عمران: ٧]

او، ذاتی‌ست که قرآن را بر تو فرو فر ستاد؛ بخشی از آن، آیات روشن و مشخصی هستند که اصل و اساس این کتاب‌اند و بخشِ دیگر، آیات متشابه‌اند. کسانی که در دل‌هایشان انحراف (و میل به باطل) وجود دارد، برای فتنه-انگیزی و تأویل (نادرست) آیات، در پی آیاتِ متشابه بر می-آیند.

آری؛ امکان ندارد که در قرآن کریم، تعارض یا تناقضی وجود داشته باشد؛ الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا ٨٢[النساء : ٨٢]

اگر قرآن از نزد غیر الله بود، به‌طور قطع در آن اختلاف فراوانی می‌یافتند.

ولی هیچ اختلاف و تناقضی در قرآن کریم وجود ندارد. سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القرآن» آورده است: یکی از خوارج مشهور به نامِ نافع بن ازرق، در گفتگو با ابن‌عباسبشماری از آیات متشابه قرآن را ذکر کرد که به‌ظاهر، در آن‌ها تعارض بود؛ اما ابن‌عباسبدرباره‌ی یکایک این آیات، توضیح گفت و شبهات نافع بن ازرق را پاسخ گفت.

سپس مولف/درباره‌ی حرام بودن ستم و تبه‌کاری به این آیه استدلال کرده است که اللهمی‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَيَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٤٢[الشورى: ٤٢]

ایراد و عتاب تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌کنند و در زمین به‌ناحق به ستم و تبه‌کاری می‌پردازند. چنین کسانی عذاب دردناکی (در پیش) دارند.

آری؛ کسانی سزاوارِ عتاب و سرزنش هستند که به مردم ستم روا می‌دارند و به مال و آبرو و جان و ناموس دیگران تعدی می‌کنند و در زمین به‌ناحق به ستم و تبه‌کاری می‌پردازند؛ قیدِ «به‌ناحق» برای بیان واقعیت است؛ زیرا هیچ ستمی، به‌حق نیست. موارد فراوانی از این دست در قرآن کریم وجود دارد؛ مانندِ این آیه که الله متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١[البقرة: ٢١]

ای مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده است، پرستش کنید؛ باشد که پرهیزگار شوید.

غیر از پروردگاری که ما را آفریده است، پروردگار دیگری وجود ندارد؛ لذا این‌که فرمود: «پروردگاری را که شما و گذشتگانتان را آفریده است، بپرستید»، برای بیان واقعیت و بدین معناست که پروردگارمان، همان ذاتی‌ست که ما را خلق کرده و به ما روزی می‌دهد. در هر حال الله متعال بیان فرمود که عتاب و سرزنش، تنها متوجه کسانی‌ست که به مردم ستم می‌کنند و در زمین، به‌ناحق به ظلم و تبه‌کاری می‌پردازند. سپس مولف/حدیثی بدین مضمون آورده است که عیاض بن حمارسمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «همانا الله متعال به من وحی نمود که نسبت به یک‌دیگر فروتن باشید تا هیچ‌کس به دیگری نه فخر بفروشد و نه ستم و گردن‌کشی کند». شاهد موضوع همین بخش حدیث است که: «کسی به دیگری نسبت به دیگری ستم و گردن‌کشی نکند»؛ لذا ستم و گردن‌کشی، امر ساده‌ای نیست و گناه بزرگی به‌شمار می‌آید. این حدیث اشاره‌ای‌ست به این‌که الله متعال به بندگانش عنایت دارد و برایشان بیان فرموده است که از ستم و گردن‌کشی دوری کنند و از یاد نبرند که باید در برابر حق فروتن باشند و در مقابل پروردگارشان، کُرنش نمایند.

***

۱۵۹۸- وعن أَبي هريرةَس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ: هَلَكَ النَّاسُ، فَهُوَ أهْلَكُهُمْ».[روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۶۲۳.]

ترجمه: ابوهريرهسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «هرگاه کسی بگوید: مردم هلاک شدند، خودش بیش از همه در هلاکت و نابودی‌ست».

[نووی: این نهی برای کسی‌ست که این سخن را از روی خودبزرگ‌بینی و تحقیر مردم و فخرفروشی بر آنان می‌گوید که حرام است؛ اما اگر کسی به سبب کاستی‌هایی که در پای‌بندی مردم به مسایل دینی مشاهده می‌کند، از روی غم‌خواری بر آنان و دین چنین سخنی بگوید، ایرادی ندارد. علما این حدیث را این‌گونه توضیح داده‌اند؛ مالک بن انس، خطابی، حمیدی و شماری دیگر از علما، از آن ‌دست امامان بزرگواری هستند که این نظر را داده‌اند و بنده، این را در کتاب «الاذکار» توضیح داده‌ام.]

***