۳۰۳- باب: نهی از رفتن به نزد کاهنان، منجمان، فالگیران، و رمالانی که با ریگ و جو و امثال آن، رمالی میکنند
۱۶۷۷- عن عائشةل قالَت: سأل رسُولَ اللهِج أنَاسٌ عَنِ الكُهَّانِ، فَقَالَ: «لَيْسُوا بِشَيءٍ»؛ فَقَالُوا: يا رَسُولَ اللهِ إنَّهُمْ يُحَدِّثُونَا أحْيَاناً بِشَيءٍ، فَيَكُونُ حَقّاً؟ فقالَ رسُولُ اللهِج: «تِلْكَ الكَلِمَةُ مِنَ الحَقِّ يَخْطَفُهَا الجِنِّيُّ فَيَقُرُّهَا فِي أُذُنِ وَلِيِّهِ، فَيَخْلِطُونَ مَعَهَا مئَةَ كَذْبَةٍ».[متفق عليه][صحیح بخاری، ش: (۳۲۱۰، ۵۷۶۲)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲۲۸]
وفي روايةٍ للبخاري عن عائشةلأنَّها سَمِعَتْ رسُولَ اللهِج يقولُ: «إنَّ المَلائِكَةَ تَنْزِلُ فِي العَنَانِ- وَهُوَ السَّحَابُ- فَتَذْكُرُ الأَمْرَ قُضِيَ فِي السَّماءِ، فَيَسْتَرِقُ الشَّيْطَانُ السَّمْعَ، فَيَسْمَعُهُ، فَيُوحِيهِ إلَى الكُهَّانِ، فَيَكْذِبُونَ مَعَهَا مِئَةَ كَذْبَةٍ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ».
ترجمه: عايشهلمیگوید: مردمانی از رسولاللهجدربارهی کاهنان پرسیدند؛ فرمود: «آنها چیزی نیستند». عرض کردند: ای رسولخدا! آنها گاهی اوقات چیزهایی به ما میگویند که درست از آب درمیآید؟! رسولاللهجفرمود: «آن سخن، جزو سخنان راستینیست که یک جن- از عالَم فرشتگان- میرباید و آن را در گوش دوست خود- یعنی کاهن- القا میکند و کاهنان صد دروغ بر آن میافزایند».
در روایتی از بخاری آمده است که عایشهلاز رسولاللهجشنید که میفرمود: «فرشتگان در ابرها فرود میآیند و کارهایی را که در آسمان مقرّر شده است، با هم بازگو میکنند؛ شیطان مخفیانه گوش میدهد و آن را میشنود و سپس آن را به کاهنان القا میکند؛ آنها نیز صد دروغ از پیش خود بر آن میافزایند».
شرح
مولف/بابی دربارهی حرام بودن رفتن به نزد کاهنان و منجمان و امثال آنان گشوده است.
کاهن به کسی میگویند که ادعای پیشگویی میکند و از آنچه در آینده روی خواهد داد، خبر میدهد؛ مثلاً میگوید: در فلان روز، فلان اتفاق میافتد! یا به کسی میگوید: در فلان روز بخت به تو رو میکند! یا در فلان روز فلاناتفاق برایت میافتد.
منجم به کسی گفته میشود که ستارهشناسی را شغل و حرفهی خویش قرار میدهد؛ البته ناگفته نماند که علم نجوم یا ستارهشناسی، بر دو نوع است که نوعی از آن، جایز میباشد و نوع دیگر، حرام.
آن دسته از انسانهایی که کاهن یا پیشگو هستند دوستانی از جنها دارند. میدانید که اللهﻷسرعت و قدرت فراوانی به جنها داده است؛ آنها میتوانند به آسمانها بالا بروند؛ هریک از آنها کرسی ویژهای در آسمان دارد و همانجا به استراق سمع مینشیند و سخنانی را که در میان فرشتگان رد و بدل میشود، مخفیانه گوش میدهد. فرشتگان دربارهی امری که اللهﻷمقرر کرده است، با هم سخن میگویند؛ آنگاه شیاطین جنّی، این اخبار را میربایند و آنرا به شیطانهای انسی که همان پیشگویان هستند، القا میکنند و این کاهنان و پیشگویان نیز صد دروغ را به آن میافزایند و آن را به خوردِ مردم میدهند؛ البته گاهی از اوقات، همان سخن راستینی را بازگو میکنند که از شیطان جنی شنیدهاند و بدینسان سخن یا ادعای آنها درست از آب درمیآید.
عایشهلمیگوید: «مردمانی از رسولاللهجدربارهی کاهنان پرسیدند»؛ زیرا در آستانهی ظهور پیامبر اکرمجمدعیان پیشگویی زیاد شده بودند و حتی گاه ادعا میکردند که بر آنها وحی میشود. میدانید که در این میان، جنها نقش پررنگی داشتند؛ همانگونه که الله متعال از زبانِ آنها میفرماید:
﴿وَأَنَّا كُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩﴾[الجن: ٩]
و ما در بخشهایی از آسمان برای استراق سمع و شنیدن (اخبار آسمان) مینشستیم و هر کس که اینک به استراق سمع بپردازد، برای خویش شهابی آماده مییابد.
وقتی از رسولاللهجدربارهی کاهنان پرسیدند، فرمود: «آنها چیزی نیستند»؛ یعنی: به آنها اهمیت ندهید؛ بلکه به آنها بیاعتنا باشید و حرفشان را قبول نکنید. عرض کردند: ای رسولخدا! آنها گاهی اوقات چیزهایی به ما میگویند که درست از آب درمیآید؟! رسولاللهجفرمود: «آن سخن، جزو سخنان راستینیست که یک جن- از عالَم فرشتگان- میرباید و آن را در گوش دوست خود- یعنی کاهن- القا میکند و کاهنان صد دروغ بر آن میافزایند». لذا بر ما واجب است که این کاهنان و مدعیان پیشگویی را تکذیب کنیم و بدانیم که هرکه نزدشان برود و تصدیقشان کند، به قرآنی که بر محمدجنازل شده، کفر ورزیده است؛ از آنرو که الله متعال میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[نمل:۶۵]
بگو: جز الله هیچیک از موجودات آسمانها و زمین، غیب نمیداند.
اما کاهنان و مدعیان پیشگویی، ادعا میکنند که غیب میدانند؛ از اینرو کسی که دعای اینها را تصدیق کند، گویا به این آیه کفر ورزیده است.
اما منجمان، كساني هستند كه به علم نجوم میپردازند؛ البته علم نجوم، بر دو گونه است: نوعی از آن ایرادی ندارد که از آن برای تعیین موقعیتهای مکانی و زمانی استفاده میشود؛ مثلاً ستارهی قطبی، جهت شمال را نشان میدهد و برای تعیین جهت قبله نیز کار برد دارد. الله متعال در قرآن کریم یکی از فواید ستارگان را جهتیابی برشمرده و فرموده است:
﴿وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ ١٦﴾[النحل: ١٦]
و بهوسیلهی ستارگان راهشان را مییابند.
این بخش از علم نجوم که رواست و از آن میتوان به ستارهشناسی و کیهانشناسی یاد نمود، کاربردهای فراوانی در تعیین موقعیتهای زمانی، مانند فصول سال و نیز در تعیین موقعیتهای مکانی یا جهتیابی دارد.
اما نوع دوم علم نجوم که نارواست، ادعای کسانیست که ستارگان را در رویدادهای زمینی، مؤثر میدانند؛ مانند کسانی که در دورهی جاهلی میگفتند: اقبال فلان ستاره بود که باران بارید! گفتن چنین سخنانی، نارواست؛ بلکه هیچ ربطی میان رویدادهای آسمان و زمین نیست. آسمان، آفریدهای مستقل است و آنچه در آن روی میدهد، تأثیری بر زمین ندارد؛ به عبارت دیگر: اجرام آسمانی و ستارگان خود مخلوقند و بر پیشآمدها اثر نمیگذارند. برخی از مردم میگویند: در ستارهی فلانی اینطور افتاده است که فرزندش آدم خوشبختی باشد! این، همان طالعبینیست که حرام میباشد. هرکه شخصِ طالعبین را تصدیق کند، مانند کسیست که کاهنی را تصدیق کرده است و پیشتر حُکمش بیان شد.
***
۱۶۷۸- وعن صَفِيَّةَ بِنتِ أبي عُبيدٍ، عن بعض أزواجِ النَّبِيِّج ول عَنِ النَّبِيِّج قال: «مَنْ أَتَى عَرَّافاً فَسَأَلَهُ عنْ شَيْءٍ فَصَدَّقَهُ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاَةٌ أرْبَعِينَ يَوماً».[روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۲۳۰.]
ترجمه: صفيه دخت ابوعبید بهنقل از یکی از همسران پیامبرجو لمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرکه نزد فالگیر یا پیشگویی برود و دربارهی چیزی از او بپرسد و تصدیقش کند، نماز چهل روزِ وی پذیرفته نمیشود».
۱۶۷۹- وعَنْ قَبِيصَةَ بنِ المُخَارِقِس قالَ: سَمِعْتُ رسُولَ اللهج يَقُولُ: «العِيَافَةُ، وَالطِّيَرَةُ، والطَّرْقُ مِنَ الجِبْتِ».[روايت ابوداود با اِسناد حسن] [ ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: ۳۹۰۰؛ غایة المرام، ش: ۳۰۱؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: ۸۴۲.]
ترجمه: از قبیصه بن مُخارقسروایت شده که گفته است: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «فالگیری با پراندن پرنده، فالگیری با صداها ورنگهای پرندگان یا جهتی که حرکت میکنند و فالگیری و رمالی با کشیدنِ خط و نشان یا انداختن سنگریزه، جزو شرک و خرافات و جادوگریست».
۱۶۸۰- وعن ابن عباسٍب قالَ: قال رسولُ اللهج: «مَنِ اقْتَبَسَ عِلْماً مِنَ النُّجُوم، اقْتَبَسَ شُعْبَةً مِنَ السِّحْرِ زَادَ ما زَادَ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [ صحیح الجامع، ش: ۶۰۷۴؛ و السلسلة الصحیحة، ش: ۷۳۹؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۳۳۰۵.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «کسی که بخشی از علم نجوم را فرا بگیرد، بخشی از سحر و جادوگری را فرا گرفته است و به هر اندازه که از علم نجوم بیشتر بیاموزد، سحر و جادوگری را نیز بیشتر آموخته است».
۱۶۸۱- وعن مُعاوِيَةَ بنِ الحَكَمِس قالَ: قُلْتُ: يا رسُولَ اللهِ إنِّي حديثُ عَهْدٍ بالجاهِليَّةِ، وَقَدْ جَاءَ اللهُ تَعَالَى بالإسْلاَمِ، وإنَّ مِنَّا رِجَالاً يَأتُونَ الكُهَّانَ؟ قال: «فَلا تأتِهِمْ»؛ قُلْتُ: وَمِنَّا رِجَالٌ يَتَطَيَّرُونَ؟ قَالَ: «ذَلِكَ شَيْءٌ يَجِدُونَهُ فِي صُدُورِهِمْ، فَلا يَصُدُّهُمْ»؛ قُلْتُ: وَمِنَّا رِجَالٌ يَخُطُّونَ؟ قَالَ: «كَانَ نَبِيٌّ مِنَ الأنْبِيَاءِ يَخُطُّ، فَمَنْ وَافَقَ خَطَّهُ فَذَاكَ».[روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۵۳۷. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۷۰۶ نیز آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: معاويه بن حَکَمسمیگوید: عرض کردم: ای رسولخدا! من تازهمسلمانم و الله متعال اسلام را- برای ما- فرستاده است؛ در میان ما کسانی هستند که نزد کاهنان میروند. رسولاللهجفرمود: «تو نزد آنها نرو». گفتم: در میان ما کسانی هستند که فال بد میگیرند؟ فرمود: «این، چیزیست که آنها در دلهایشان احساس میکنند؛ اما این، نباید ایشان را از تصمیمشان منصرف سازد». گفتم: در میان ما کسانی هستند که با کشیدنِ خط، فال میگیرند؟ فرمود: یکی از پیامبران نیز با کشیدنِ خط، فال میگرفت؛ لذا کسی که خطش درست از آب درمیآید، با خط آن پیامبر موافق افتاده است».[قاضی عیاض، همین معنا را گفته و افزوده است: شریعت، از گفتن حرفِ بیاساس و باطل و نیز از ادعای غیب، منع کرده است؛ لذا از آنجا که شاخص و راهی قطعی برای درک کیفیت خطّ آن پیامبر وجود ندارد، این حدیث دلیلی بر جواز رمالی با کشیدن خط نیست. نگا: المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم (۲/۲۰۸). [مترجم]
شرح
از احادیث و آثاری که مولف/ذکر کرده، چنین برداشت میشود که رفتن به نزد کاهنان و غیبگویان و تصدیقشان، حرام است؛ چنانکه اگر کسی نزد فالگیر یا پیشگویی برود و او را تصدیق کند، نماز چهل روزش قبول نمیشود. کسی که پیشگویان و مدعیان علم غیب را تصدیق نماید، به قرآنی که بر محمدجنازل شده، کفر ورزیده است؛ اما ایرادی ندارد که کسی بهقصد رسوا کردن کاهن و فاش نمودن دروغهای او نزدش برود؛ بلکه کار پسندیدهایست؛ همانگونه که پیامبرجنزد کاهن و جادوگری به نامِ ابنصیاد رفت و با او سخن گفت و از او پرسید: «من، چیزی برای تو پنهان کردهام؛ آیا میتوانی بگویی که چیست؟» ابنصیاد پاسخ داد: «دُخ»؛ اما نتوانست کلمه را بهطور کامل ادا کند؛ زیرا پرسش پیامبرجدربارهی [دخانِ مورد اشاره در آیهی ۱۰] سورهی «دُخان» بود، اما ابنصیاد از پاسخگویی به پیامبرجدرماند. پیامبرجبه او فرمود: «اخْسَأْ فَلَنْ تَعْدُوَ قَدْرَكَ»؛ [ صحیح بخاری، ش: (۱۳۵۵، ۳۰۵۵، ۶۱۷۳، ۶۶۱۸)؛ و مسلم، ش: (۲۹۲۴، ۲۹۳۱) بهنقل از ابنعمرب.] «خوار و ذلیل شوی؛ تو نمیتوانی از حدّ خود تجاوز کنی». [ علما رحمهمالله دو معنا دربارهی این سخن پیامبرجبه ابنصیاد ذکر کردهاند: نخست اینکه تو همانند هر کسِ دیگری، از جمله کاهنان و مدعیان علم غیب، غیب نمیدانی. و دوم اینکه: تو نمیتوانی از تقدیر و سرنوشتی که بر تو رفته است، پیشی بگیری. [مترجم]] لذا اگر انسان از کاهن سؤال کند تا رسوایش نماید و دروغ و دغلش را برای مردم آشکار سازد، ایرادی ندارد؛ بلکه چنین عملی، نیک و پسندیده است و روشنگری و ابطالِ باطل بهشمار میآید.
یکی از روشهای فالگیری که در دورهی جاهلی رواج داشت، این بود که وقتي عربها تصميمي میگرفتند، ابتدا پرندهای را پرواز میدادند؛ آنها بنا بر خرافاتی که به آن باور داشتند، معتقد بودند که اگر پرنده به هر سمتی پرواز کند، حالت و صورتِ قضیه یا تصمیمشان فرق میکند؛ لذا اگر پرنده به سمتِ راست پرواز میکرد، نزدشان تعبیرِ خودش را داشت و اگر به سمت چپ میپرید، تعبیرِ دیگری برایش داشتند؛ و چنانچه مستقیم یا در جهت مقابل پرواز میکرد، نظرِشان متفاوت بود و اگر پرنده برمیگشت و به جهت مخالف میپرید، طورِ دیگری تعبیرش میکردند! آنها بدینسان فال میگرفتند و این، جهتِ پروازِ پرندگان بود که نقشی اساسی در تصمیمگیریهای عربهای پیش از اسلام داشت و باعث میشد که کاری را انجام دهند یا از کاری منصرف شوند! مثلاً اگر کسی قصدِ سفر میکرد و پرندهی فالَش به سمت چپ میپرید، میگفت: این، یک هشدار است؛ پس به سفر نمیروم. ولی اگر پرندهاش به سمت راست پرواز میکرد، میگفت: این، سفرِ خوبی است. یعنی به چنین خرافههایی معتقد بودند. پیامبرجهمهی این کار را باطل و مردود اعلام فرمود تا انسان به کسی یا چیزی جز اللهﻷدل نبندد؛ بلکه آن بزرگوار دستور داد که «هرگاه هر یک از شما قصد انجام كاري را كرد، دو ركعت نماز نفل بخواند و سپس بگوید: (اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ، فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلا أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلا أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ. اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِيیا فرمود: (عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ، فَاقْدُرْهُ لِي وَيَسِّرْهُ لِي، ثُمَّ بَارِكْ لِي فِيهِ، وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِيیا فرمود: (فِي عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ، فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَاصْرِفْنِي عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِي بِهِ؛ سپس حاجت خود را بگوید.[ر.ک: حدیث شمارهی ۷۲۲؛ ترجمهی دعا: یا الله! از علم تو، طلب خير میكنم و از قدرت تو، توانايي میجویم و از تو خواهانِ فضل و بخششِ بیکرانت هستم. بهیقین، تو، توانايي و من ناتوانم؛ و تو میداني و من نمیدانم و تو دانای اسراری. یا الله! اگر اين كار را به خيرِ دين، دنيا و فرجامِ كار من میدانی، آن را برای من ممكن و آسان بگردان. و اگر آن را برای دين، دنيا و عاقبت كار من زیانبار میدانی، آن را از من دور کن و مرا از انجامش پشیمان بگردان و خير را هرجا که هست، برایم مقدّر بفرما و آنگاه مرا بدان، خشنود کن] آنگاه اقدامی که بنده انجام دهد، برای او به خیرِ اوست؛ زیرا با توکل بر الله متعال و طلب خیر از او، وارد عمل شده است؛ همچنین اگر الله متعال، او را از تصمیم مورد نظرش منصرف سازد، باز هم به خیر اوست؛ اما در انواع فالگیری و نیز در استخاره با مصحف قرآن، هیچ خیری نیست.
***
۱۶۸۲- وعن أَبي مَسعودٍ البدريِّس أنَّ رسُولَ اللهِج نَهَى عَنْ ثَمَنِ الكَلْبِ، وَمَهْرِ البَغِيِّ، وَحُلْوَانِ الكاهِنِ.[متفق عليه][صحیح بخاری، ش: ۲۲۳۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۵۶۷]
ترجمه: ابومسعود بدریسمیگوید: رسولاللهجاز درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دستمزد کاهن منع فرمود.
شرح
این، آخرین حدیثیست که مولف/در باب آورده است؛ روایتی بدین مضمون که ابومسعود بدریسمیگوید: «رسولاللهجاز درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دستمزد کاهن منع فرمود». نگهداری از سگ، حرام است؛ مگر در سه حالت:
۱- سگ کشاورزی (سگ نگهبان).
۲- سگِ چوپانی (سگ گلّه).
۳- و سگ شکاری؛ یعنی سگِ دستآموزی که از آن، برای شکار استفاده میکنند. لذا اگر کسی سگِ دستآموزی داشته باشد و آنرا به دنبال خرگوشی بفرستد و آن سگ، خرگوش را شکار کرده، آن را بکشد، ایرادی ندارد و شکارش، حلال است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ ٱللَّهُۖ فَكُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَكۡنَ عَلَيۡكُمۡ وَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ٤﴾[المائدة: ٤]
و صیدِ جانوران شکاری که آنها را مطابق آنچه الله به شما آموخته است، برای شکار کردن پرورش میدهید (برای شما حلال است). پس، از آنچه برای شما میگیرند، بخورید و نام الله را بر آن یاد کنید و تقوای الاهی پیشه سازید. بهراستی که الله خیلی زود به حساب بندگانش رسیدگی می-کند.
لذا نگهداری از این سه نوع سگ، رواست و نگه داشتن سایر سگها، حرام میباشد. سگ، پلیدترین و نجسترین حیوان است؛ زیرا نجاستش، نجاست غلیظه میباشد و اگر ظرفی را بلیسد یا از آبِ درون آن بنوشد، واجب است که آن ظرف را هفت بار بشویند که البته یکی از مراحل شستشو، باید با خاک باشد. البته بهتر است که در شستشوی نخست، استفاده شود. بنا بر حدیث ابومسعود بدریساگر کسی، سگ شکاری یا سگ گلّه یا سگِ کشاورزی داشته باشد، جایز نیست که آنرا بفروشد؛ یعنی درآمدِ حاصل از فروش این سگها نیز حرام است. لذا چنانچه دیگر به سگ شکاری یا سگ گلّه یا سگِ کشاورزی نیاز نداشت، آن را به صورت رایگان به کسی بدهد که به آن نیاز دارد؛ زیرا پیامبرجدرآمد حاصل از فروش سگ را ممنوع فرموده است.
در ادامهی روایت ابومسعودسآمده است که پیامبرجاز دستمُزد کاهن، منع فرمود؛ کاهن به کسی میگویند که ادعای پیشگویی میکند و از آنچه در آینده روی خواهد داد، خبر میدهد؛ مثلاً میگوید: در فلان روز، فلان اتفاق میافتد! یا به کسی میگوید: در فلان روز بخت به تو رو میکند! یا در فلان روز فلاناتفاق برایت میافتد. در دوران جاهلیت، مردم نزد کاهنان میرفتند و کاهنان نیز در برابر دروغهای که به نام پیشگویی به خوردِ مردم میدادند، مُزدهای زیاد و سنگینی از آنان میگرفتند؛ لذا پیامبرجدستمُزد کاهنان را ممنوع قرار داد؛ زیرا پیشگویی، از اساس، حرام است؛ از اینرو مزد گرفتن و مزد دادن نیز در برابرِ آن حرام میباشد.
در این روایت همچنین آمده است که پیامبرجاز دادن اجرت به زنِ زناکار منع نمود؛ زیرا این دستمُزد در برابرِ یک عمل حرام است. هرچه حرام باشد، دستمُزد و نیز درآمد حاصل از آن، حرام است. آیا کاهن یا غیبگویی که از این عمل حرام پولی بهدست آورده است و سپس توبه میکند، باید آن پول را به مراجعهکنندگان خود برگردانَد؟ میگوییم: خیر؛ زیرا آنها عوضش را دریافت کردهاند؛ بلکه باید برای رهایی از این پولِ حرام، آن را صدقه دهد یا در صورت امکان به خزانهی عمومی واریز کند.
همچنین کسی که به فروش سگ- حتی سگهای شکاری، گله و نگهبانی- اشتغال داشته و سپس توبه کرده است، برای رهایی از پولِ حرامی که از این راه بهدست آورده، آن را صدقه دهد یا در صورت امکان به حساب خزانهی عمومی واریز کند؛ نه اینکه آن را به خریداران خود برگردانَد؛ زیرا آنها عوضِ پول خود را دریافت کردهاند.
همچنین زنی که از عمل فحشا توبه کرده است، باید پولِ حاصل از این عمل حرام را صدقه دهد یا آن را در هر راه نیکی که ممکن است، هزینه نماید؛ نه اینکه آن را به شخصِ زناکار برگردانَد.
***