۳۶۲- باب: شدت حرام بودن سحر و جادوگری
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾[البقرة: ١٠٢]
... سلیمان هیچگاه کفر نورزید؛ بلکه این شیاطین بودند که کفر ورزیدند و به مردم، سحر آموزش میدادند.
۱۸۰۲- وعن أَبي هريرةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ»؛ قالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْكُ باللهِ، والسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بالحَقِّ، وأكلُ الرِّبَا، وأكْلُ مَالِ اليَتِيمِ، والتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ، وقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ».[متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۲۷۶۶؛ و صحیح مسلم، ش:۸۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۶۲۲ آمده است. [مترجم] ]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «از هفت گناه مُهلک بپرهیزید»؛ گفتند: ای رسولخدا! آنها چه گناهانی هستند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر و جادوگری، قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق، [ یعنی: در مواردی که اسلام جایز قرار داده است. [مترجم]] رباخواری، خوردن مالِ یتیم، فرار کردن از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن، و تهمت زنا به زنان پاکدامن و مومن و بیخبر از گناه».
شرح
مولف/میگوید: «باب: شدت حرام بودن سحر».
سحر و جادوست عبارتست از گره بستن و دمیدن؛ بدینسان که جادوگر با خواندنِ افسون و دمیدن در آن، شخصِ مورد نظرش را اذیت میکند یا درصددِ آسیب زدن به او برمیآید یا اینکه او را از هدفش منع میکند یا او را بر آن میدارد که کاری ناخواسته انجام دهد؛ حتی جادوگر برای رسیدن به هدفش از شیطانها و جنهای پلید و زشت کمک میگیرد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ١٠٢﴾[البقرة: ١٠٢]
و (یهودیان) از آنچه شیاطین دربارهی پادشاهی سلیمان (به هم میبافتند و برای مردم) میخواندند، پیروی کردند؛ در حالی که سلیمان هیچگاه کفر نورزید؛ بلکه این شیاطین بودند که کفر ورزیدند و به مردم، سحر میآموختند و نیز آنچه را که بر دو فرشتهی بابل (به نامهای) هاروت و ماروت نازل شد، (به مردم آموزش میدادند). (آن دو فرشته، طرز باطل کردن سحر را به مردم میآموختند) و به هیچکس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه (ابتدا) به او میگفتند: ما وسیلهی آزمایشیم؛ مبادا کافر شوی. ولی آنها از آندو مطالبی میآموختند که بتوانند با آن، میان مرد و همسرش جدایی بیندازند؛ اما جز به اجازه و خواست الله نمیتوانند به کسی زیانی برسانند. آنها چیزهایی میآموختند که برایشان ضرر داشت، نه فایده؛ و بهقطع میدانستند که هرکس خریدار چنین کالایی باشد، هیچ بهرهای در آخرت نخواهد داشت. و آنچه خود را به آن فروختند، خیلی زشت و ناپسند است؛ اگر میدانستند.
سحر و جادو، یکی از گناهان بزرگ است. همچنین کُشتن ساحر، واجب میباشد؛ چه از سحر و جادوگری توبه کند و چه توبه نکند. این، بهخاطر جسارت و گستاخیاش و نیز به سبب زیان بزرگیست که به مردم میرساند. از اینرو در حدیث آمده است: «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبُهُ بِالسَّيْفِ»؛ [ موقوف است؛ بلکه رفعِ آن، ضعیف میباشد؛ روايت: ترمذی (۱۴۶۰)؛ دارقطنی در سنن خود (۳/۱۱۴)؛ ابن ابیعاصم در الدیات، ص:۵۳؛ و رامهرمزی در المحدث الفاضل، ص: ۴۸۵، از طریق اسماعیل بن مسلم مکی از حسن از جندب به صورت مرفوع؛ گفتنیست: اسماعیل، خیلی ضعیف است و حسن نیز مدلس میباشد و به صورتِ معنعن نیز روایت کرده است؛ نگا: العلل الکبیر از ترمذی (۴۳۰)؛ ترمذی در جامع خود (۴/۶۰) گفته است: «محفوظ، روایت موقوف این حدیث از جندب میباشد و دیدگاه بیشتر اهل علم از اصحاب پیامبرجنیز همین بوده است؛ نظر مالک نیز همین میباشد».] یعنی: «مجازات ساحر، این است که او را با شمشیر بزنند (و بکُشند)». و در روایتی دیگر آمده است: «ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ»که به همین معناست. برخی از انواع سحر و جادو، کفُر میباشد؛ یعنی سحری که به کمک شیطانها یا با توسل به جنها انجام میشود؛ مانند جدایی انداختن در میان زن و شوهرش که پیشتر آیهی ۱۰۲ سورهی بقره در اینباره ذکر شد. لذا سحری که به کمک شیطانها انجام شود، کُفر است؛ زیرا امکان ندارد که شیاطین با چیزی غیر از شرک، در خدمت انسان قرار بگیرند یا به خواستهی انسان تن دهند. البته برای مقابله با سحر یا مصون ماندن از نیرنگ جادوگران، پایبندی به اذکار و اوراد شرعی، به خواست پروردگار متعال مؤثر است؛ مانند: آیۀالکرسی، قرائت سورههای ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾، ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾و دیگر اذکاری که در آیات قرآن و احادیث نبوی آمده است. سحر و جادو بر دو گونه است:
• سحری که با کمک گرفتن از ارواح شیطانی به انجام میرسد و کُفر است.
• و سحری که کفر نیست؛ اما گناهی بزرگ میباشد و با گره بستن و داروها و چوبهای عجیب و غریب و امثالِ آن انجام میگردد.
حُکم جادوگر، این است که او را بکُشند؛ اگر جادویش از نوعِ کُفر باشد، بهخاطر ارتدادش کشته میشود و اگر سحرش از نوع دوم باشد، او را بهخاطر تبهکاری و جنایتی که در حقّ دیگران مرتکب میگردد، اعدام میکنند.
سومین گناه مهلک، قتل نفسیست که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق. کسانی که الله متعال، کُشتن آنها را حرام فرموده، عبارتند از: مسلمان، کافرِ ذمی، کافرِ همپیمان و کافرِ پناهجو.
ذمی، به کافری گفته میشود که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکند و در قبال وظایفی که دارد، از حقوق شهروندی برخوردار است. همپیمان، کافریست که خارج از قلمروِ حکومت اسلامی زندگی میکند و با مسلمانان، همپیمان است، و در جنگ نیست؛ اگرچه وارد قلمرو اسلامی شود.
کافرِ پناهجو به کافری گفته میشود که به مسلمانان پناهنده شده و مسلمانی، او را در پناهِ خویش قرار داده است؛ مثلاً بازرگان است و برای داد و ستد به او امان میدهیم که به سرزمین اسلامی بیاید یا اینکه میخواهد دربارهی اسلام جستوجو کند تا اسلام را بشناسد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥ﴾[التوبة: ٦]
و اگر مشرکی از تو امان خواست، به او امان بده تا کلام الله را بشنود و آنگاه او را به جایگاه امنش برسان.
اما کافر حربی یا ستیزهگر، کافریست که میان ما و او جنگ است و هیچ عهد و پیمانی میان ما و او نیست؛ کُشتن چنین کافری، جایز میباشد؛ همانگونه که او برای کُشتن مسلمانان، تلاش میکند. رسولاللهجدر بیان سومین گناه مهلک، فرمود: «قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است؛ مگر بهحق» و در مواردی که اسلام جایز قرار داده است. لذا گاه کُشتن افرادی که الله متعال کُشتن آنها را حرام نموده، روا و بلکه واجب میگردد؛ پیامبرجفرموده است: «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ: الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۶ بهنقل از عبدالله بن مسعودس.] یعنی: «کشتن هیچ مسلمانی روا نیست، مگر در یکی از این سه مورد: متأهلی که مرتکب زنا میشود، کسی که مرتکب قتل میگردد و قصاص میشود، آنکه دینش را ترک میکند و از جماعت مسلمانان جدا میگردد».
تا اینجا دربارهی سه گناه مُهلک سخن گفتیم. پیامبرج«رباخواری» را چهارمین گناه مهلک برشمرد؛ پیشتر ربا را تعریف کردیم و اجناس و کالاهایی را که ربا در آنها جریان دارد، برشمردیم و بیان کردیم که ربا، یکی از بزرگترین گناهان کبیره است. علامه ابوالعباس حرانی/میگوید: هشدار و وعید سختی که دربارهی ربا وارد شده، جز دربارهی شرک، دربارهی هیچ گناه دیگری وارد نشده است؛ الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩﴾[البقرة: ٢٧٨، ٢٧٩]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه سازید و اگر به راستی ایمان دارید، آنچه را که از اموال ربا (نزد مردم) باقی مانده است، رها کنید. پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با الله و رسولش برخاستهاید؛ و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایه-هایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید.
بدینترتیب الله متعال بیان فرمود که اگر رباخواران دست از این عمل برندارند، در حقیقت با الله و رسولش اعلام جنگ کردهاند.
لذا اگر در یک وام ربوی، بیست و پنج هزار تومان را در برابر سی هزار تومان به کسی دادهاید و بهراستی میخواهید توبه کنید، فقط باید اصل پولِ خود را بگیرید و از گرفتن فرع، خودداری نمایید؛ یعنی فقط همان بیست و پنج هزار تومان را دریافت کنید.
برخی از مردم بهاشتباه میگویند: اگر کسی در بانکهای ربوی از جمله در بانکهای غربی سپردهگذاری کند، میتواند سودِ پولش را بگیرد و آنرا صدقه دهد! این، قیاس و پندار باطلیست. چه معنا دارد که کسی، دست خود را به نجاست آلوده کند و سپس آنرا بشوید؟ چرا از همان ابتدا از نجاست دوری نکند؟ چنین قیاسی اعتبار ندارد. وقتی چنین بانکهایی به تو سود میدهند، بگو: ربا در شریعت ما حرام است. برخی از مردم میگویند: اگر ما این پول را نگیریم، آنرا برای جنگ با مسلمانان و ساختن کلیساها هزینه میکنند. میگوییم: نمیتوان قاطعانه چنین سخنی گفت؛ اگرچه شاید کارمند بانک آنرا برای خود یا خانوادهاش بردارد. تازه اگر از آن پول برای ساختن کلیسا استفاده کنند، چه ربطی به شما دارد؟ پولی که اصلاً در اختیار شما یا از آنِ شما نبوده است، اگر در چنین راهی هزینه شود، نمیتوان گفت که شما به آنها کمک کردهاید. از اینرو آنها در حقیقت، بهرهی حاصل از پولتان را به شما نمیدهند؛ بلکه از همان ابتدا بر اساس توافق انجامشده، سودِ مشخصی به سپردهی شما تعلق میگیرد و چنین نیست که شما در سود و زیانِ سرمایهگذاری، شریک باشید؛ پس سودی که به سپردهی شما میدهند، بهرهی حاصل از پولتان نیست که بگویید: اگر من این سود را از آنان نگیرم، آنها آنرا در راه حرام هزینه میکنند. اصلاً اینطور نیست که شما در سرمایهگذاریِ حرامشان، سهیم باشید؛ تازه اگر سود پول شما همین مبلغی باشد که به شما میدهند یا حتی بیشتر از آن، باز هم شما که به آنها دستور ندادهاید که این پول را برای ساختن کلیسا یا جنگ با مسلمانان هزینه کنند؛ پس تقوا پیشه سازید و با این بهانهتراشی به گرفتن اصلِ سرمایهی خود بسنده نمایید تا نه با گرفتن ربا، مرتکب ظلم و ستم شوید و نه با از دست دادن سرمایهی خویش مورد ستم قرار گیرید. حکایت اینها که بدینسان برای گرفتن ربا بهانهتراشی میکنند، مانند حکایت کسیست که دستش را در نجاست فرو میبرد و آنگاه درخواست آب میکند تا دستش را بشوید؛ این، درست نیست. تازه چه کسی ضمانت میکند که اگر چند ملیون پول از طریق ربا یا بهرهی بانکی به کسی برسد، او آنرا صدقه دهد؟ چهبسا حرص و آز، او را از این کار باز بدارد و با خود بگوید: چگونه اینهمه پول را بذل و بخشش کنم؟ و آنقدر امروز و فردا میکند که مرگش فرا میرسد و آنرا برای دیگران میگذارد. این کار برای دیگران نیز بدآموزی دارد؛ دیگران خواهند گفت: «فلانی که آدم خداترسیست، پولش را در بانک گذشته، سودش را میگیرد و صدقه میدهد؛ پس لابد چنین کاری ایرادی ندارد». وقتی مزهی این کار به کامِ برخی از مسلمانان بنشیند، دیگر در پیِ تأسیس و راهاندازی بانک اسلامی نخواهند بود؛ زیرا تأسیس بانک اسلامی، موانع و مشکلاتی دارد و کارِ دشواریست و حتی برخی از سودجویان برای راهاندازیِ بانک اسلامی، مانعتراشی میکنند؛ در نتیجه مردم که فقط به بانکهای ربوی دسترسی دارند، میگویند: ناگزیریم در بانکهای ربوی سپردهگذاری کنیم. در هر حال، اینکه خودمان از بهرهی بانکی استفاده نکنیم و آنرا بذل و بخشش نماییم، دلیل موجهی برای جواز سپردهگذاری در بانکهای ربوی و گرفتنِ سودِ بانکی نیست؛ بلکه این کار، حرام است. کسانی که قایل به جایز بودن این کار هستند، به قیاسی باطل در برابر نصّ آشکار قرآن روی آوردهاند؛ زیرا الله متعال میفرماید: ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «اصلِ سرمایه-هایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید».
همچنین پیامبرجربای رایج در دوران جاهلیِ پیش از اسلام را باطل و مردود اعلام کرد؛ در صورتی که این ربا پیش از نزول احکام شرعی رواج داشت و مردمان آن دوران، این ربا را در میان خود درست میدانستند؛ ولی پیامبرجآنرا باطل کرد و فرمود: «آگاه باشید که ربای جاهلیت، زیرِ پاهای من است»؛ یعنی اعتبار ندارد و باطل و بیاساس میباشد. لذا چگونه یک مسلمان با اینکه ربا را حرام میداند، میگوید: ربا میگیرم و آن را صدقه میدهم؟!
متأسفانه برخی از علمای نامداری که با انگشت به آنها اشاره میشود، چنین پنداری دارند؛ در صورتیکه با اندکی دقت و تفکر، درمییابند که در اشتباه هستند؛ بهراستی روز قیامت در نزد الله متعال چه دلیلی خواهیم داشت که میفرماید: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست»؟ الله متعال در این آیه، معامله با کفار را مستثنا نفرمود؛ بلکه بهطور مطلق معاملهی ربوی را حرام کرد و فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید». لذا تأسفآور است که برخی از علمایی که به آنها اشاره میگردد، فتوا میدهند که معاملهی ربوی با بانکهای غربی و کافران در صورتی که سود حاصل از این معامله صدقه داده شود، جایز میباشد! حال آنکه پروردگار متعال بیان فرموده است که رباخوار باید برای توبه، به اصل پول یا سرمایهی خود بسنده کند و از فرعِ آن بگذرد تا بدینسان نه با گرفتن ربا مرتکب ظلم و ستم گردد و نه با از دست دادن سرمایهاش مورد ستم قرار گیرد. دلیل کسانی که میگویند: باید این پول را از دستِ کفار بهدَر آوریم تا در ساختن کلیسا یا برای جنگ مسلمانان از آن استفاده نکنند، بیاعتبار است؛ زیرا مگر این هزینهها فقط با همین پول تأمین میشود؟ این، تصور و توهمی بیش نیست که برخاسته از وسوسه و فریب شیطان میباشد؛ تازه حال که اینهمه مسلمان بر اساس چنین فتوایی عمل میکنند، آیا سرکوب مسلمانان و سختن کلیساها، متوقف شده است؟ در هر حال، این کتابِ خداست که میان ما حُکم میکند: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار می-گیرید».
اگر از شریعت الهی پیروی کنیم، الله متعال برای ما گشایش و برونرفتی از هر مشکل و تنگنایی قرار میدهد؛ بدون شک فرجامِ مخالفت با شریعت، فرجامی بد و ناگوار است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ ٤٩﴾[هود: ٤٩]
بهراستی سرانجام نیک ازآنِ پرهیزگاران است.
لذا کسی که پرهیزگار نیست، فرجام نیکی نخواهد داشت؛ از اینرو به هیچ عنوان درست نیست که خودسرانه و بدون توجه به آموزههای دینی عمل نماییم یا بر پایهی قیاسی بیپایه، خرید و فروش را با ربا یکسان بدانیم؛ این، اشتباه بزرگیست؛ زیرا مسأله، کاملا روشن است و نیازی به اجتهاد و اظهار نظر شخصی ندارد؛ زیرا الله متعال بهروشنی میفرماید: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾: «و اگر توبه کنید، اصلِ سرمایههایتان از شماست و بدین ترتیب نه (با گرفتن ربا) ستم میکنید و نه (با از دست دادن سرمایه) مورد ستم قرار میگیرید». در هر حال، ربا یکی از گناهانِ مُهلک میباشد؛ پیامبرجماهیت و کیفیت ربا را بیان نموده و یادآور شده است که ربا در شش نوع کالاست: طلا، نقره، گندم، جو، خرما و نمک. [ صحيح بخاري، ش: ۶۴۳۵ بهنقل از ابوهريرهس.] چنانکه فرموده است: «الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ يَدًا بِيَدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الأَصْنَافُ فَبِيعُوا كَيْفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ يَدًا بِيَدٍ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۵۸۷ بهنقل از عباده بن صامتس.] یعنی: «معاملهی طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما و نمک با نمک، باید بهطور مساوی و مثل هم و دست بهدست باشد؛ و آنگاه که جنس دو کالای مورد معامله متفاوت شد، [مثلاً معاملهی طلا با نقره بود] هرگونه که خواستید، معامله کنید؛ البته بهشرطی که دست به دست باشد». لذا وقتی که یک جنس را با کالایی از همان جنس معامله میکنید، صحت معامله به دو شرط بستگی دارد: برابر بودن هر دو کالا، و معاوضهی هر دو کالا پیش از جدا شدن؛ یعنی اگر طلا را با طلا معامله میکنید، هم وزنِ هر دو باید برابر باشد و هم هر دو طرف معامله پیش از جدا شدن از یکدیگر، کالای مورد معاملهی خود را بگیرند؛ و همینطور در معاملهی نقره با نقره. در معاملهی گندم با گندم نیز پیمانهی هر دو باید برابر باشد و داد و ستد یا مبادله در میان دو طرف معامله پیش از جدا شدن از یکدیگر، به صورت پایاپای و دست به دست انجام شود. معاملهی خرما با خرما، و نیز معاملهی جو با جو، و نمک با نمک نیز همینگونه است.
این، در رابطه با شش کالاییست که در حدیث آمده است؛ اما اگر معامله یک کالا با کالایی از جنس دیگر باشد، در این حالت مساوی بودن، شرط نیست؛ بلکه مبادلهی کالاهای مورد معامله بهصورت پایاپای شرط است؛ یعنی معاملهی یک صاع گندم با دو صاع جو ایرادی ندارد؛ بهشرطی که مبادلهی گندم و جو پیش از جدا شدن دو طرف معامله از یکدیگر، انجام شود؛ همچنین معاملهی طلا با نقره با تفاوت در وزن، ایرادی ندارد؛ اما مبادله باید بهصورت پایاپای و دست به دست و پیش از جدا شدن طرفین معامله باشد.
البته متأسفانه امروزه بیشترین رواج ربا، در بازار طلاست؛ زیرا امروزه خرید مواد غذایی با پولهای رایج انجام میشود؛ اما در بازار طلا و نقره، شرایط مذکور رعایت نمیگردد.
گفتنیست: ربا انواع گوناگونی دارد و بدترینش رهآورد دوران جاهلیت است؛ بدینسان که در سررسیدِ وامی که به فقیر داده بودند، به او میگفتند: وامِ خود را پرداخت کن، وگرنه، مقداری دیگر روی آن میکشیم و برای بازپرداختش به تو فرصت میدهیم. این نوع ربا، اینک نیز رواج دارد؛ مثلاً سررسیدِ وامِ بدهکار رسیده است؛ بستانکار به او میگوید: یک سالِ دیگر به تو فرصت میدهم؛ اما باید به جای دو میلیون تومان، دو میلیون و پانصد هزار تومان پس دهی؛ این، حرام است و فرقی نمیکند که انجام معاملهی ربوی، با همین گستاخی و به همین صراحت باشد یا با حیله و سرِ هم کردن کلاهِ شرعی! مثلاً بستانکار به گمان خویش برای رهایی از گناه ربا، به بدهکار میگوید: این کالا را به دو میلیون و پانصد هزار تومان به تو دادم؛ و تو آن را به دو میلیون تومان به من بفروش؛ و بدین ترتیب میکوشند تا کلاه شرعی سرِ هم کنند و حرام الهی را حلال بگردانند! ناگفته پیداست که به بازی گرفتن حلال و حرام الهی، بدتر از این است که کسی قبول داشته باشد و حرام بخورد؛ از اینرو پروردگار متعال، توصیف دقیقی دربارهی رباخواران بیان فرموده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾[البقرة: ٢٧٥]
آنان که ربا میخورند، همانند کسی (از قبرشان) بر میخیزند که شیطان، او را به شدت دچار جنون و اختلال حواس کرده است.
این، حُکم افراد رباخوار است که شیطان بر آنان چیره میشود. آری؛ شیطان بر انسانها مسلط میگردد، مگر آنانکه لطف و منت الهی شامل حالشان شود و با پایبندی بر اذکار شرعی مانندِ خواندن آیۀالکرسی در شبها از شرّ شیطان مصون میمانند. انسانِ جنزده، دچار بیهوشی و صرع میشود و از حالت عادی بیرون میآید؛ رباخوران نیز همینگونهاند و حرکاتشان مانند افراد جنزده، غیرعادیست.
علما دربارهی مفهوم این آیه دو دیدگاه دارند که آیا منظور از برخاستن رباخواران، برخاستن از قبرهایشان در روز قیامت میباشد یا اینکه رفتارشان در دنیا همانند افراد جنزده میباشد و در آخرت نیز حرکاتشان غیرعادیست؟
صحیح این است که وقتی آیه، محتمل هر دو معناست، پس هر دو معنا را بر آن حمل میکنیم؛ یعنی رباخوران در دنیا همانند افراد جنزده رفتاری غیرعادی دارند و در آخرت نیز همانند کسی از قبرشان برمیخیزند که شیطان، او را دچار جنون و اختلال حواس کرده است. پناه بر الله!
در هر حال، ربا حرام است؛ چه با صراحت باشد و چه با حیله و بهاصطلاح، با سرِ هم کردن کلاهِ شرعی! بلکه آنانکه با حیله و نیرنگ ربا میخورند، سنگدلترند و وضعیت بدتری دارند؛ الله متعال میفرماید:
﴿كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٤﴾[المطففين: ١٤]
هرگز چنین نیست؛ بلکه گناهانی که همواره مرتکب میشوند، بر دلهایشان زنگار بسته است.
کسی که بر قلبش زنگار گناه نشسته است، حق را باطل و باطل را حق میبیند؛ مانند رباخواران که داد و ستد و ربا را یکسان میپندارند و میگویند: «خرید و فروش، مانند رباست»؛ حال آنکه الله متعال، خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است. از اینرو رباخواران این حیلهها را سرِ هم میکنند تا به گمان خویش به معاملهی ربوی خود، وجههی شرعی بدهند و بدینسان هیچگاه از رباخواری دست نمیکشند؛ اما کسی که مرتکب حرام میشود و قبول دارد که عمل حرامی انجام میدهد، امید است که از پروردگار متعال شرم کند و به توفیقِ او توبه نماید و دست از گناه و معصیت بردارد.
«خوردن مالِ یتیم»، یکی دیگر از گناهان مُهلک است. یتیم به هر دختر یا پسری گفته میشود که قبل از بلوغ پدرش را از دست بدهد. هر یتیمی، سزاوارِ مهر و عطوفت و مهربانیست؛ زیرا با مرگِ پدرش، دلشکسته شده و سرپرستی جز اللهﻷندارد.
«فرار از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن»، ششمین گناه مهلک است؛ زیرا دو پیامد منفی دارد: نخست اینکه روحیهی مسلمانان را در هم میشکند و دوم اینکه تقویت روحیهی دشمن را به دنبال دارد. گفتنیست: اللهﻷپشت کردن به میدان نبرد را در دو مورد، مستثنا فرموده است:
﴿وَمَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ١٦﴾[الأنفال: ١٦]
هرکس در آن هنگام به آنان پشت کند- جز (به عنوان یک تاکتیک) برای حملهی دوباره یا به منظور پیوستن به گروهی دیگر- سزاوار خشم الله میشود و جایگاهش دوزخ است و چه بد جایگاهیست!
اگر پُشت کردن به دشمن، یک تاکتیک جنگی در جهت غلبه بر دشمن باشد و نه بهخاطر فرار از میدان نبرد، ایرادی ندارد؛ بهعنوان مثال: عدهای از رزمندگان در محاصرهی دشمن قرار میگیرند و برای بیرون آمدن از محاصره، تغییر موقعیت میدهند یا برای تجدید قوا، عقبنشینی میکنند.
و اما هفتمین گناه مهلک: «تهمت زنا به زنان پاکدامن و مومن و بیخبر از گناه»؛ این هم یکی از گناهان بزرگ و مهلک است؛ مثلاً کسی بگوید: فلان زن، زناکار یا بدکار است. گویندهی چنین سخنی را هشتاد شلاق میزنند؛ چنین شخصی از عدالت خارج شده، فاسق بهشمار میآید و دیگر، شهادتش قابل قبول نیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤﴾[النور : ٤]
و به آنان که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهی آنان را نپذیرید. و چنین کسانی فاسقاند.
البته حُکمِ به فسق چنین افرادی یا اسقاط عدالت از آنان، حُکمی تعلیقیست؛ زیرا اللهﻷمیفرماید:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥﴾[النور : ٥]
مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح و نیکوکاری در پیش بگیرند؛ پس بهیقین الله، آمرزندهی مهرورز است.
البته ادعای توبه و پشیمانی، کافی نیست و باید با گذشتِ زمان، ثابت شود که این شخص، واقعاً توبه کرده و اصلاح و نیکوکاری در پیش گرفته است.
گفتنیست: تهمت زنا به مرد پاکدامن و بیخبر از گناه نیز همین حکم را دارد و جزو گناهان مهلک است.
***