۳۰۱- باب: نهی از تکلف که عبارتست از گفتار یا کردارِ بیفایده یا بیموردی که با دشواری انجام شود
الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ ٨٦﴾[ص : ٨٦]
بگو: در برابر تبلیغ قرآن هیچ پاداشی از شما نمیخواهم و من، اهل تکلف و از کسانی نیستم که خودسرانه و بدون امر الاهی به دعوت شما بپردازم.
۱۶۶۴- وعن عمرَس قالَ: نُهِينَا عَنِ التَّكَلُّفِ.[روايت بخاري] [ صحیح بخاری، ش: ۷۲۹۳.]
ترجمه: عمرسمیگوید: از تکلف منع شدهایم.
۱۶۶۵- عن مسروقٍ قال: دَخَلْنَا على عبدِ اللهِ بْنِ مَسعُودٍس فقال: يا أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَلِمَ شَيْئاً فَلْيَقُلْ بِهِ، وَمَنْ لَمْ يَعْلَمْ، فَلْيَقُلْ: اللهُ أعْلَمُ، فَإنَّ مِنَ العِلْمِ أَنْ يَقُولَ لِمَا لا يَعْلَمُ: اللهُ أعْلَمُ. قالَ اللهُ تَعَالَى لِنَبِيِّهِج: ﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ﴾[روايت بخاري] [ صحیح بخاری، ش: ۴۸۰۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۹۸.]
ترجمه: مسروق میگوید: نزد عبدالله بن مسعودسرفتیم؛ فرمود: ای مردم! هرکه چیزی میداند، آن را بگوید و اگر چیزی نمیداند، بگوید: الله داناتر است؛ زیرا بخشی از علم، این است که انسان دربارهی چیزی که نمیداند، بگوید: الله داناتر میباشد. الله متعال به پیامبرشجفرموده است: ﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ﴾. [ سورهی ص، آیهی ۸۶. ترجمهی این آیه در ابتدای همین باب آمده است. [مترجم]]
شرح
مولف/میگوید: «باب: نهی از تکلف».
تکلف، بدین معناست که کسی خود را دربارهی چیزی به زحمت بیندازد و سعی کند که آنرا بشناسد یا چنین وانمود که آنرا میشناسد؛ در صورتی که در حقیقت، شناخت دقیق و درستی نسبت به آن ندارد. سپس مولف/این آیه را ذکر کرده است که اللهأمیفرماید: ﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ﴾؛ یعنی: «بگو که من در برابر تبلیغ قرآن هیچ مزد و پاداشی از شما نمیخواهم». این، سخنی بود که همهی پیامبران الهی به اقوام و پیروان خویش اعلام میکردند و میگفتند که در برابر تبلیغ پیام الهی هیچ مزدی از مردم نمیخواهند. ﴿وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ﴾؛ یعنی: من جزو کسانی نیستم که بخواهم بر شما سخت بگیرم یا سخنی به شما بگویم که دانشی نسبت به آن ندارم؛ به عبارت دیگر پیامی که به شما میرسانم، از روی خودسری و از پیشِ خودم نیست؛ بلکه از سوی اللهﻷو به تأیید و فرمانِ اوست و من به امر پروردگار متعال، شما را دعوت میدهم. سپس حدیث عمرسآمده که فرموده است: «از تکلف منع شدیم». منعکننده، رسولاللهجبوده است؛ وقتی یک صحابی چنین عبارتی میگوید، در حقیقت منع کردن را به رسولاللهجنسبت میدهد و میگوید: پیامبرجما را از فلانکار منع فرمود. چنانکه عمرسبدین نکته اشاره میکند که پیامبرجاز تکلف نهی نمود.
سپس مولف/روایتی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن مسعودسمیگوید: اگر از انسان سوالی شد که پاسخش را نمیداند، بگوید: الله داناتر است؛ و فقط پرسشهایی را پاسخ دهد که جوابش را میداند. آن بزرگوار، این را نشانهی علم و آگاهی فرد برشمرد؛ زیرا کسی که میداند که نمیداند، در حقیقت، آدمِ داناییست و قدر و اندازهی خودش را درک میکند و جایگاهش را میشناسد و ندانسته، چیزی نمیگوید. مردم به کسی که ندانسته چیزی نمیگوید یا فتوایی نمیدهد، اطمینان میکنند و میفهمند که او، فقط دربارهی مسایلی که به آن آگاهی دارد، اظهار نظر مینماید و از پاسخگویی به پرسشهایی که نمیداند، خودداری میکند. این، باعث میشود که انسان، حقپذیر باشد و خودسرانه و ندانسته فتوا ندهد؛ بر خلافِ رویکرد برخی از مردم که امروزه، دانسته و ندانسته فتوا میدهند؛ اینها بهراستی نیمهملاهایی هستند که هم خودشان گمراهند و هم دیگران را به گمراهی میکشانند. شیخالاسلام/در کتاب «الفتوی الحمویة»میگوید: «چهار گروه، دین و دنیا را به تباهی میکشانند: نصف متکلم، نصف فقیه، نصفِ لغوی، و نصف طبیب».
متکلم یا کسی که به علم کلام و منطق روی میآورد، باورها و عقاید را به تباهی میکشاند؛ زیرا متکلمان، بخشی از کلام را گرفته و پیش از رسیدن به پایان آن، به آموخته یا مبحث کلامیِ خویش فریفته میشوند؛ البته آنان که به پایان این خط میرسند، حقیقت را درمییابند و به سوی حق بازمیگردند.
نصف فقیه یا نیمهملا، با قضاوتها و اظهار نظرهای نادرست خود، حق را ناحق میکند؛ بدینسان که حقّ این را به آن، و حقّ آن را به این میدهد و بدینترتیب جامعه را تباه میگرداند.
نصفِ لغوی یا کسی که شناخت دقیقی به زبان عربی ندارد، زبان و دستور زبان عربی را با برداشتهای نادرست خود دربارهی صرف و نحو، به تباهی میکشاند.
و نصف طبیب که شناخت دقیقی نسبت به بیماریها و روشهای درمان ندارد، چهبسا نسخهی نادرستی میپیچد و بیمار را به کام مرگ فرو میبرد.
در هر حال، روا نیست که انسان خارج از ضوابط علمی، فتوا دهد؛ اگر خواست الهی بر آن باشد که کسی در مقام و موقعیت یک عالِم چیرهدست و توانا قرار گیرد و پیشوا و راهنمای مردم شود، این امر تحقق مییابد؛ ولی اگر برای کسی چنین چیزی مقدر نشده باشد، هرچه فتوا دهد و شکل و شمایل مفتیان را به خود بگیرد، هیچ فایدهای نمیبرد. سپس ابنمسعودسبدین آیه استدلال نمود که الله متعال به پیامبرشجفرموده است:
انسان دربارهی چیزی که نمیداند، بگوید: الله داناتر میباشد. الله متعال به پیامبرشجفرموده است:
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ ٨٦﴾[ص : ٨٦]
بگو: در برابر تبلیغ قرآن هیچ پاداشی از شما نمیخواهم و من، اهل تکلف و از کسانی نیستم که خودسرانه و بدون امر الاهی به دعوت شما بپردازم.
***