۲۸۳- باب: حرام بودن شکنجه و آزار هرگونه حیوانی، حتی مورچه و امثالِ آن با آتش
۱۶۱۷- عن أَبي هريرةَس قَالَ: بَعَثَنا رسولُ اللهج في بَعْثٍ فَقَالَ: «إنْ وَجَدْتُمْ فُلاَناً وَفُلاناً»- لِرَجُلَيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ سَمَّاهُمَا- «فَأَحْرِقُوهُمَا بالنَّارِ »؛ ثُمَّ قَالَ رسولُ اللهج حِيْنَ أرَدْنَا الخرُوجَ: «إنِّي كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ أنْ تُحْرِقُوا فُلاناً وفُلاناً، وإنَّ النَّارَ لا يُعَذِّبُ بِهَا إِلاّ اللهُ، فإنْ وَجَدْتُمُوهُما فاقْتُلُوهُما».[روايت بخاري] [ صحيح بخاري، ش: ۳۰۱۶.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجما را در قالب لشکری به جهاد فرستاد و دو نفر از قریش را نام برد و فرمود: «اگر فلانی و فلانی را یافتید، آنها را آتش بزنید»؛ سپس هنگام حرکت به ما فرمود: «به شما دستور داده بودم که فلانی و فلانی را آتش بزنید؛ ولی عذاب دادن با آتش، ویژهی الله میباشد؛ پس اگر آندو را یافتید، آنها را بکُشید».
۱۶۱۸- وعن ابن مسعودٍس قَالَ: كنَّا مَعَ رسول اللهج في سَفَرٍ، فانْطَلَقَ لحَاجَتِهِ، فَرَأيْنَا حُمَّرَةً مَعَهَا فَرْخَانِ، فَأَخَذْنَا فَرْخَيْهَا، فَجَاءتِ الحُمَّرَةُ فَجَعَلَتْ تَعْرِشُ فَجَاءَ النَّبِيُّج فَقَالَ: «مَنْ فَجَعَ هذِهِ بِوَلَدِهَا؟ رُدُّوا وَلَدَهَا إِلَيْها»؛ ورأَى قَرْيَةَ نَمْلٍ قَدْ حَرَّقْنَاهَا، فَقَالَ: «مَنْ حَرَّقَ هذِهِ؟» قُلْنَا: نَحْنُ؛ قَالَ: «إنَّهُ لا يَنْبَغِي أنْ يُعَذِّبَ بالنَّارِ إِلا رَبُّ النَّارِ».[روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [ صحیح الجامع، ش: ۲۴۲۵؛ السلسلة الصحیحة، ش: (۲۵، ۴۸۷) و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۲۳۲۹.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: در سفری همراه رسولاللهجبودیم؛ آن بزرگوار به قضای حاجت رفت که در این میان، پرندهای دیدیم که دو جوجه داشت؛ جوجههایش را گرفتیم. پرندهی مادر، اطراف جوجههایش میگشت. پیامبرجتشریف آورد و فرمود: «چه کسی این پرنده را با گرفتن جوجههایش آزرده است؟ بچههایش را به او برگردانید». پیامبرجلانهی مورچههایی را دید که آنرا آتش زده بودیم؛ پرسید: «چه کسی این را آتش زده است؟» پاسخ دادیم: ما. فرمود: «شایسته- و روا- نیست که کسی با آتش، عذاب دهد؛ مگر پروردگارِ آتش».
شرح
مولف/در این باب به موضوع حرام بودن شکنجه با آتش پرداخته است؛ یعنی باری انسان، جایز نیست که موجود زندهای را با آتش، شکنجه کند؛ زیرا حتی اگر هدف باشد، امکانش به روشهای دیگری ممکن میباشد و آتش زدن یا سوزاندن، شکنجهی شدیدی و سختیست که هیچ نیازی به آن نیست.
سپس مولف/حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجما را در قالب لشکری به جهاد فرستاد و دو نفر از قریش را نام برد و فرمود: «اگر فلانی و فلانی را یافتید، آنها را آتش بزنید»؛ سپس هنگام حرکت به ما فرمود: «به شما دستور داده بودم که فلانی و فلانی را آتش بزنید؛ ولی عذاب دادن با آتش، ویژهی الله میباشد؛ پس اگر آندو را یافتید، آنها را بکُشید». بدینسان پیامبرجدستور نخستش را با فرمان دوم خویش لغو کرد؛ فرمان نخستش این بود که آن دو قریشی را پس از دستگیری آتش بزنند؛ اما با فرمان دومش این را لغو کرد و دستور داد که آندو را فقط بُکشند. از این حدیث چنین برمیآید که اگر کسی سزاوار مرگ باشد، نباید او را به آتش کشید و سوزاندن او، جایز نیست؛ بلکه مطابق آموزهها و دستورهای شرعی، با روشهای عادی کُشته میشود.
همچنین در حدیثی که ابوداود/روایت کرده، آمده است که پیامبرجبه قضای حاجت رفت؛ در این بین، صحابهشپرندهای دیدند که دو جوجه داشت وجوجههایش را گرفتند؛ از اینرو پرندهی مادر در اطراف جوجههایش پرواز میکرد؛ زیرا الله متعال در دل جانوران نسبت به فرزندانشان مهر و محبت عجیبی گذاشته است؛ از همینروست که جانور، سُم خود را بالا میگیرد تا مبادا به بچهاش آسیبی برسد و اين، از حکمت اللهﻷمیباشد. خلاصه اینکه پیامبرجدستور داد که بچههای آن پرنده را آزاد کنند و آنها نیز همین کار را کردند؛ سپس پیامبرجلانهی مورچههایی را دید که آتش زده بودند؛ پرسید: «چه کسی این را آتش زده است؟» پاسخ دادند: ما، ای رسولخدا! پیامبرجفرمود: «شایسته- و روا- نیست که کسی با آتش، عذاب دهد؛ مگر پروردگارِ آتش». لذا اگر خانهی شما مورچه افتاده باشد، نباید آنها را آتش بزنید؛ بلکه با روشی که خود میدانید کاری بکنید که مورچهها آنجا را ترک کنند و اگر امکان دفعششان وجود نداشت و آنجا را ترک نکردند، میتوانید- بهصورت عادی، نه با آتش- آنها را بکُشید؛ زیرا در این صورت، کُشتنشان بهخاطر دفع جانوران و حشرات موذیست؛ و گرنه، پیامبرجاز کشتن مورچهها نهی فرموده است؛ اما اگر وجود مورچهها به حدّ اذیت و آزار رسید و امکان دفعشان جز با کُشتن وجود نداشت، ایرادی ندارد که آنها را بکُشید؛ البته نه با آتش.
***