واکنش به انتشار کتاب
کتاب «نقد اصول عقاید شیعه دوازدهامامی» چنان کوبنده و مستدل است که مجامع و تشکیلات فکری شیعه و حوزههای علمیه که کارشان تولید انبوهِ حُجَج اسلام و آیات عظام است، تا سالها در بهت علمی و خفقان عملی بودند؛ چنانکه نه از مناظره نامی بود و نه از جواب، نشانی؛ این بهت و درماندگی روافض در برابر کلام حق، پدیدۀ جدید و غیرمنتظرهای نیست. تجربۀ قرنها شبههافکنی، دروغپردازی و مظلومنمایی دکاندارانِ دین و دشمنان توحید نشان داده است آنان همواره فقط زمانی عرضاندام و اظهار فضل میکنند که رقیب و مخالفی در میدان نباشد، تا مبادا دروغشان آشکار گردد و طبلِ رسواییشان از بام بیفتد؛ و حق دربارۀ ایشان این است که:
خواهی که شود خصمِ تو عاجز به سخن
چو بیشه تُهی مانَد از نرّه شیر
شغالان درآیند آنجا دلــــیر
باری، نزدیک دو دهه پس از انتشار این اثر کوبنده در جهان اسلام، بزرگان شیعه مصلحت میدیدند که همچنان سکوت کنند، تا سرانجام در سال ۱۳۹۲شمسی، برای نخستین بار محمد حسینی قزوینی ـ مسئول مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر و مدیر شبکۀ ماهوارهای ولایت ـ قفل سکوت را شکست و در مصاحبه با خبرگزاری فارس، شیونکنان گلایه کرد که: «نقد مهمترین کتاب ضدشیعی چهارده قرن اخیر، بدون حامی مانده است» [۳]. وی که در این مصاحبه، عرصه را از رقیب خالی دیده است، زبان به دروغپردازی و تهمت و گزافهگویی گشوده و چون از پاسخ به حق درمانده است، راه فریبکاری و غوغاسالاری پیش گرفته و کوشیده است تا با طرح ادعاهای دروغین، از مواجهۀ مستقیم با این کتاب خودداری کند و از اعتراف به عجز و استیصال در برابر شبهاتش شانه خالی نماید؛ با این حال، به ناچار اعتراف کرده است که: «این کتاب، قویترین و مفصلترین کتابی است که در این چهارده قرن علیه شیعه نوشته شده است». قزوینی که از جامعیتِ مطالب و مباحث کتاب شگفتزده شده است، این اِشراف علمی و احاطۀ حدیثی به منابع شیعه را غیرممکن دانسته و اینچنین زبان به یاوه گشوده است: «پُرواضح است برای این کار، دستهایی پشت پرده بوده است؛ به طور مثال، مسافرتهایی که ایشان به کشورهای اسلامی افغانستان، پاکستان، بحرین، کویت و ... انجام داده و با علمای شیعه و سنی تماس گرفته است. خود قفاری میگوید که "من بحارالانوار، وسائلالشیعه و دیگر کتابهای شیعه را صفحهبهصفحه خواندهام" که این کارِ یک نفر نیست و مشخص است گروهی انجام شده است؛ حتی بعضیها گفتهاند هفتاد نفر نیرو و بودجه میلیاردی از طرف ملک فهد ـ پادشاه وقت عربستان سعودی ـ در اختیار وی قرار داشته است». آری، برای آخوندهای بیمایه و کمسواد شیعه، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که شخصی بتواند به تنهایی آنان را اینچنین زمینگیر و خانۀ شرک و بدعتشان را یکتنه ویران کند. چطور است که آنان کتاب بیست جلدی «الغدیر» را شاهکاری میدانند که عبدالحسین امینی به تنهایی نوشته است، اما حال که کار به نقد عقاید اثناعشریه در سه جلد رسید، گروه محققین و حمایتهای دولتی از نویسندهاش پشتیبانی کرده است؟
مدیر شبکۀ ولایت، در بخشی دیگر از این مصاحبه ـ بدون اشاره به تعداد همکارانش ـ مدعی میگردد که در طول هشت سال و صرف بودجۀ پانصد میلیون تومانی سعی کردهاند به کتاب دکتر قفاری پاسخ دهند؛ ولی هنوز نتوانستهاند حتی ده در صد مطالب کتاب را پوشش دهند. صرفنظر از اینکه این آمار و مبالغ چقدر واقعی است و تا چه حد برای جذب بودجه و حیف و میل اموال مردم اعلام میشود، چنین اعتراف صریحی، نشان از اهمیت و دقت کتاب دارد. افزون بر اینکه، دکتر ناصر القفاری ـ بر خلاف حضرات علمای شیعه ـ نه از بودجههای دولتی استفاده کرده و نه به خاطر تألیف این شاهکارِ عقیدتی، به آلاف و الوف رسیده است. وی مرد وارسته و محقق متدینی است که زندگی متوسطی در حد یک استاد دانشگاه دارد. او پژوهشگر و پویندۀ علم و حکمت است، نه حجتالاسلام و آیتاللهِ جویندۀ شهرت و ثروت.
قزوینی ثمرۀ هشت سال کار و صرف بودجهای گزاف را سه جلد جوابیه با عنوان «نقد کتاب اصول مذهب شیعه» معرفی میکند که اکنون پس از گذشت بیش از دو سال از آن مصاحبه، فعلاً یک جلدش منتشر شده است و بس. وی در این کتاب، توجیهات و اشتباهات شیوخ پیش از خود را تکرار کرده است و همچنان منابع و روایات جعلی و بیپایۀ شیعه را مبنای کارِ خود و گروه همکارانش قرار داده است. او و دیگر نویسندگانش، در این ـ به اصطلاح ـ جوابیه، در بسیاری موارد از پاسخگویی طفره رفتهاند و در عوض، به کشف خطاهای چاپی و کتابشناختیِ قفاری پرداختهاند. نقطهضعفِ همیشگی رافضیان در پاسخگویی به شبهات و اشکالات، دوری از قرآن کریم و سنت نبویجو وابستگی افراطی و نابخردانه به احادیثی است که گمان میکنند از جانب ائمه اهلبیتشصادر شده است. جای شگفتی است که این حضرات، در حالی از کتاب کافی دَم میزنند که شیخ آقابزرگ تهرانی در «الذریعه» و محمد باقر بهبودی در «صحیح کافی»، بیش از دو سوم احادیث «الکافی» را از جمله احادیث ضِعاف میدانند و از درجۀ اعتبار ساقط میکنند؛ پس دیگر چه جای استناد به «الکافی» و دیگر منابعی است که آقایان از کلینی نقل روایت کردهاند؟
قزوینی در بخشی دیگر از مصاحبۀ خود، نویسندۀ کتاب را متهم میکند که از مسیر ادب خارج شده و به بزرگان شیعه بیاحترامی کرده است. حقیقت این است که دکتر قفاری شیوخ شیعه را به خاطر اعتقاد به تحریف قرآن، توهین به همسران و صحابۀ پیامبرج، خداپنداریِ ائمه و آوردن دهها بدعت و گمراهی در دین، افرادی فاسق، بدکار و بیدین دانسته است. آیا کسی که به چنین افکار مسموم و فاسدی اعتقاد داشته باشد، لقب دیگری دارد؟ حال میخواهد یک فرد عامی باشد، یا یک آخوند یا عالم شیعه. جناب دکتر قزوینی در حالی از بیاحترامی به علمای شیعه گلایهمند است که خود و دیگر شیعیان رافضی، هر روز و همواره، بهترین و گرامیترین صحابۀ پیامبر را لعن و نفرین میکنند و در مراسم معروف به «عید الزهراء» شنیعترین تهمتها و بیاحترامیها را در مورد آن بزرگواران ـ به ویژه سه خلیفۀ نخست ـ بر زبان میآورند. این امری بسیار طبیعی است که هر مسلمان متعهد و دیندارِ غیرتمندی، از خواندن و شنیدن این همه هتکحرمت و بیادبی نسبت به بهترین یاران پیامبر خشمگین شود؛ چرا که جایجایِ کتابها، زیارتنامهها و دعاهای رافضیان، آکنده از توهین و لعن به نزدیکان رسول خداست؛ از همسران ایشان گرفته تا پدرزن، داماد، دوستان و صحابۀ وفادارش؛ گو اینکه رافضیان هیچ حرمتی برای پیامبرخداجقائل نیستند که اینچنین زبان به لغو و یاوه گشودهاند. تمام این گناهان و هرزهگوییها، به سبب روایات ساختگی و دروغهایی است که کسانی همچون «علی بن ابراهیم قمی»، «کلینی»، «صدوق»، «مجلسی» و دیگران در کتابهایشان انباشتهاند. اگر کسی که باعث این همه گناه شده گمراه و فاسد نیست، پس او را چه باید نامید؟ اگر ـ بر فرض محال ـ در میان اهلسنت، دانشمندانی بودند که به ائمه اهلبیت توهین میکردند و پلیدترین اعمال را به یاران مخلصِ ایشان نسبت میدانند، نویسندگان و بزرگان شیعه از ایشان با چه القاب و اوصافی نام میبردند؟ آیا جناب قزوینی انتظار دارد که از فحاشان و بیادبان، با بزرگی و احترام یاد شود؟ آیا باید دروغگویان و مُفتریان را با لفظ «علامه» و «استاد» نام بُرد و برایشان آرزوی رحمت و مغفرت نمود؟ هرگز! بنگرید که خداوند متعال دربارۀ این افراد چه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧ وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٥٨﴾[الأحزاب: ۵۷-۵۸]
«بىگمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مىرسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برایشان عذابى خفتآور آماده ساخته است؛ و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را ـ بىآنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشندـ آزار مىرسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفتهاند».
نویسندۀ محترم کتاب، هرگز به مؤلفین و دانشمندان منصف شیعه بیحرمتی نکرده است و الفاظ و تعابیری که دربارۀ عدهای حدیثسازِ دروغگو به کار برده هرگز با توهینهایی که آنان نسبت به رسول خدا و یارانش روا داشتهاند برابر نیست.
[۳] متن مصاحبۀ وی، در تاریخ ۱۷/۴/۱۳۹۲ با شمارۀ ۱۳۹۲۰۳۲۷۰۰۰۹۳۹ بر روی سایت خبرگزاری فارس قرار گرفت. مشروح مصاحبه را در اینجا بخوانید:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۲۰۳۲۷۰۰۰۹۳۹