نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

واکنش به انتشار کتاب

واکنش به انتشار کتاب

کتاب «نقد اصول عقاید شیعه دوازده‏امامی» چنان کوبنده و مستدل است که مجامع و تشکیلات فکری شیعه و حوزه‏های علمیه که کارشان تولید انبوهِ حُجَج اسلام و آیات عظام است، تا سال‌ها در بهت علمی و خفقان عملی بودند؛ چنان‌که نه از مناظره نامی بود و نه از جواب، نشانی؛ این بهت و درماندگی روافض در برابر کلام حق، پدیدۀ جدید و غیرمنتظره‏ای نیست. تجربۀ قرن‌ها شبهه‏افکنی، دروغپردازی و مظلوم‏نمایی دکان‌دارانِ دین و دشمنان توحید نشان داده است آنان همواره فقط زمانی عرض‏اندام و اظهار فضل می‏کنند که رقیب و مخالفی در میدان نباشد، تا مبادا دروغ‌شان آشکار گردد و طبلِ رسوایی‏شان از بام بیفتد؛ و حق دربارۀ ایشان این است که:

خواهی که شود خصمِ تو عاجز به سخن
چو بیشه تُهی مانَد از نرّه شیر
شغالان درآیند آنجا دلــــیر

باری، نزدیک دو دهه پس از انتشار این اثر کوبنده در جهان اسلام، بزرگان شیعه مصلحت می‏دیدند که همچنان سکوت کنند، تا سرانجام در سال ۱۳۹۲شمسی، برای نخستین بار محمد حسینی قزوینی ـ مسئول مؤسسه تحقیقاتی ولی‏عصر و مدیر شبکۀ ماهواره‏ای ولایت ـ قفل سکوت را شکست و در مصاحبه با خبرگزاری فارس، شیون‏کنان گلایه کرد که: «نقد مهم‌ترین کتاب ضدشیعی چهارده قرن اخیر، بدون حامی مانده است» [۳]. وی که در این مصاحبه، عرصه را از رقیب خالی ‏دیده است، زبان به دروغ‌پردازی و تهمت و گزافه‏گویی گشوده و چون از پاسخ به حق درمانده است، راه فریب‌کاری و غوغاسالاری پیش گرفته و کوشیده است تا با طرح ادعاهای دروغین، از مواجهۀ مستقیم با این کتاب خودداری کند و از اعتراف به عجز و استیصال در برابر شبهاتش شانه خالی نماید؛ با این حال، به ناچار اعتراف کرده است که: «این کتاب، قوی‌ترین و مفصل‌ترین کتابی است که در این چهارده قرن علیه شیعه نوشته شده است». قزوینی که از جامعیتِ مطالب و مباحث کتاب شگفت‏زده شده است، این اِشراف علمی و احاطۀ حدیثی به منابع شیعه را غیرممکن دانسته و اینچنین زبان به یاوه گشوده است: «پُرواضح است برای این کار، دست‌هایی پشت پرده بوده است؛ به طور مثال، مسافرت‌هایی که ایشان به کشورهای اسلامی افغانستان، پاکستان، بحرین، کویت و ... انجام داده و با علمای شیعه و سنی تماس گرفته است. خود قفاری می‌گوید که "من بحارالانوار، وسائل‌الشیعه و دیگر کتاب‌های شیعه را صفحه‌به‌صفحه خوانده‌ام" که این کارِ یک نفر نیست و مشخص است گروهی انجام شده است؛ حتی بعضی‌ها گفته‌اند هفتاد نفر نیرو و بودجه میلیاردی از طرف ملک فهد ـ پادشاه وقت عربستان سعودی ـ در اختیار وی قرار داشته است». آری، برای آخوندهای بی‏‏مایه و کم‏سواد شیعه، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که شخصی بتواند به تنهایی آنان را اینچنین زمین‌گیر و خانۀ شرک و بدعت‌شان را یک‏تنه ویران کند. چطور است که آنان کتاب بیست جلدی «الغدیر» را شاهکاری می‏دانند که عبدالحسین امینی به تنهایی نوشته است، اما حال که کار به نقد عقاید اثناعشریه در سه جلد رسید، گروه محققین و حمایت‌های دولتی از نویسنده‏اش پشتیبانی کرده است؟

مدیر شبکۀ ولایت، در بخشی دیگر از این مصاحبه ـ بدون اشاره به تعداد همکارانش ـ مدعی می‏گردد که در طول هشت سال و صرف بودجۀ پانصد میلیون تومانی سعی کرده‌اند به کتاب دکتر قفاری پاسخ دهند؛ ولی هنوز نتوانسته‏ا‏ند حتی ده در صد مطالب کتاب را پوشش دهند. صرف‏نظر از اینکه این آمار و مبالغ چقدر واقعی است و تا چه حد برای جذب بودجه و حیف و میل اموال مردم اعلام می‏شود، چنین اعتراف صریحی، نشان از اهمیت و دقت کتاب دارد. افزون بر اینکه، دکتر ناصر القفاری ـ بر خلاف حضرات علمای شیعه ـ نه از بودجه‏های دولتی استفاده کرده و نه به خاطر تألیف این شاهکارِ عقیدتی، به آلاف و الوف رسیده است. وی مرد وارسته و محقق متدینی است که زندگی متوسطی در حد یک استاد دانشگاه دارد. او پژوهشگر و پویندۀ علم و حکمت است، نه حجت‌‌الاسلام و آیت‌اللهِ جویندۀ شهرت و ثروت.

قزوینی ثمرۀ هشت سال کار و صرف بودجه‏ای گزاف را سه جلد جوابیه با عنوان «نقد کتاب اصول مذهب شیعه» معرفی می‏کند که اکنون پس از گذشت بیش از دو سال از آن مصاحبه، فعلاً یک جلدش منتشر شده است و بس. وی در این کتاب، توجیهات و اشتباهات شیوخ پیش از خود را تکرار کرده است و همچنان منابع و روایات جعلی و بی‏پایۀ شیعه را مبنای کارِ خود و گروه همکارانش قرار داده است. او و دیگر نویسندگانش، در این ـ به اصطلاح ـ جوابیه، در بسیاری موارد از پاسخگویی طفره رفته‌اند و در عوض، به کشف خطاهای چاپی و کتاب‌شناختیِ قفاری پرداخته‏‏اند. نقطه‏ضعفِ همیشگی رافضیان در پاسخگویی به شبهات و اشکالات، دوری از قرآن کریم و سنت نبویجو وابستگی افراطی و نابخردانه به احادیثی است که گمان می‏کنند از جانب ائمه اهل‌بیتشصادر شده است. جای شگفتی است که این حضرات، در حالی از کتاب کافی دَم می‏زنند که شیخ آقابزرگ تهرانی در «الذریعه» و محمد باقر بهبودی در «صحیح کافی»، بیش از دو سوم احادیث «الکافی» را از جمله احادیث ضِعاف می‌دانند و از درجۀ اعتبار ساقط می‏کنند؛ پس دیگر چه جای استناد به «الکافی» و دیگر منابعی است که آقایان از کلینی نقل روایت کرده‏ا‏ند؟

قزوینی در بخشی دیگر از مصاحبۀ خود، نویسندۀ کتاب را متهم می‏کند که از مسیر ادب خارج شده و به بزرگان شیعه بی‏احترامی کرده است. حقیقت این است که دکتر قفاری شیوخ شیعه را به خاطر اعتقاد به تحریف قرآن، توهین به همسران و صحابۀ پیامبرج، خداپنداریِ ائمه و آوردن ده‏ها بدعت و گمراهی در دین، افرادی فاسق، بدکار و بی‏دین دانسته است. آیا کسی که به چنین افکار مسموم و فاسدی اعتقاد داشته باشد، لقب دیگری دارد؟ حال می‏خواهد یک فرد عامی باشد، یا یک آخوند یا عالم شیعه. جناب دکتر قزوینی در حالی از بی‏احترامی به علمای شیعه گلایه‏مند است که خود و دیگر شیعیان رافضی، هر روز و همواره، بهترین و گرامی‏ترین صحابۀ پیامبر را لعن و نفرین می‏کنند و در مراسم معروف به «عید الزهراء» شنیع‏ترین تهمت‏ها و بی‏احترامی‏ها را در مورد آن بزرگواران ـ به ویژه سه خلیفۀ نخست ـ بر زبان می‏آورند. این امری بسیار طبیعی است که هر مسلمان متعهد و دیندارِ غیرت‌مندی، از خواندن و شنیدن این همه هتک‏حرمت و بی‏ادبی نسبت به بهترین یاران پیامبر خشمگین ‏شود؛ چرا که جای‏جایِ کتاب‌ها، زیارت‌نامه‏ها و دعاهای رافضیان، آکنده از توهین و لعن به نزدیکان رسول خداست؛ از همسران ایشان گرفته تا پدرزن، داماد، دوستان و صحابۀ وفادارش؛ گو اینکه رافضیان هیچ حرمتی برای پیامبرخداجقائل نیستند که اینچنین زبان به لغو و یاوه گشوده‏اند. تمام این گناهان و هرزه‏گویی‌ها، به سبب روایات ساختگی و دروغ‌هایی است که کسانی همچون «علی بن ابراهیم قمی»، «کلینی»، «صدوق»، «مجلسی» و دیگران در کتاب‌های‌شان انباشته‏‏اند. اگر کسی که باعث این همه گناه شده گمراه و فاسد نیست، پس او را چه باید نامید؟ اگر ـ بر فرض محال ـ در میان اهل‏سنت، دانشمندانی بودند که به ائمه اهل‏بیت توهین می‏کردند و پلیدترین اعمال را به یاران مخلصِ ایشان نسبت می‏دانند، نویسندگان و بزرگان شیعه از ایشان با چه القاب و اوصافی نام می‏بردند؟ آیا جناب قزوینی انتظار دارد که از فحاشان و بی‏ادبان، با بزرگی و احترام یاد شود؟ آیا باید دروغ‌گویان و مُفتریان را با لفظ «علامه» و «استاد» نام بُرد و برای‌شان آرزوی رحمت و مغفرت نمود؟ هرگز! بنگرید که خداوند متعال دربارۀ این افراد چه می‏فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧ وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٥٨[الأحزاب: ۵۷-۵۸]

«بى‌گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‌رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برای‌شان عذابى خفت‌آور آماده ساخته است؛ و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را ـ بى‌آنكه مرتكب [عمل زشتى‌] شده باشندـ آزار مى‌رسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته‌اند».

نویسندۀ محترم کتاب، هرگز به مؤلفین و دانشمندان منصف شیعه بی‏حرمتی نکرده است و الفاظ و تعابیری که دربارۀ عده‏ای حدیث‏سازِ دروغگو به کار برده هرگز با توهین‌هایی که آنان نسبت به رسول خدا و یارانش روا داشته‌ا‏ند برابر نیست.

[۳] متن مصاحبۀ وی، در تاریخ ۱۷/۴/۱۳۹۲ با شمارۀ ۱۳۹۲۰۳۲۷۰۰۰۹۳۹ بر روی سایت خبرگزاری فارس قرار گرفت. مشروح مصاحبه را در اینجا بخوانید:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۲۰۳۲۷۰۰۰۹۳۹