فرقههای معاصر شیعه
فرقههای معاصر شیعه را به سه گروه ذیل منحصر کردهام [۳۶۱]:
۱- اثناعشریه؛
۲- اسماعیلیه [۳۶۲]؛
۳- زیدیه [۳۶۳].
فرقۀ اثناعشریه، بزرگترین فرقه شیعه در عصر حاضر محسوب میشود؛ چنانکه در بعضی از مراحل تاریخی نیز به عنوان اکثریت شیعیان مطرح بودهاند. برخی از علمای فرقهشناس از جمله اشعری [۳۶۴]، مسعودی [۳۶۵]، عبدالجبار همدانی [۳۶۶]، ابنحزم [۳۶۷]و نشوان الحمیری [۳۶۸]آنان را با عنوان «جمهور شیعه» توصیف میکنند. با این همه، اثناعشریه در همه عصرها فرقۀ غالب نبودهاند؛ مثلاً ابنخلدون ذکر میکند که پیروان محمد بن حنیفه در زمان خود اکثریت شیعیان طرفداران اهلبیت بودند [۳۶۹]؛ اما طولی نکشید که از تعدادشان کاسته شد تا اینکه ناپدید گشتند. حمیری نیز از قول بلخی گزارش میکند که «فطحیه» [۳۷۰]بزرگترین و پرشمارترین فرقۀ جعفری در زمان او بودهاند [۳۷۱].
[۳۶۱] بنگرید به: النشار، نشاة الفكر الفلسفی: ۲/۱۲؛ العاملی، أعیان الشیعة: ۱/۲۲؛ محمد مهدی شمس الدین، نظام الحكم و الإرادة في الإسلام: ص ۶۱؛ هبة الدین شهرستانی، مقدمۀ فرق الشیعة: صفحۀ (كا). [۳۶۲] اسماعیلیان معتقدند پس از جعفر صادق، اسماعیل بن جعفر امام است؛ سپس قائل به امامتِ محمد بن اسماعیل بن جعفر شدند و امامت سایر فرزندان جعفر را رد کردند. از اسماعیلیه، فرقههایی چون «قَرامَطه»، «حَشّاشین»، «فاطمیان» و «دروزیه» منشعب گشتهاند. مذهب اسماعیلیه، فرقهها و القاب متعددی دارد كه بر حسب كشورهای مختلف، متفاوت میباشند؛ زیرا ـ همانگونه که شهرستانی گفته استـ در هر زمانی ادعایی داشتهاند و با هر زبانی اندیشهای طرح کردهاند؛ اما مذهبشان به قول غزالی «مذهبی است که ظاهرش رافضی است و باطنش كفر محض»؛ یا چنانکه ابنجوزی میگوید: «نتیجه سخنشان، تعطیل آفریدگار و انکار و ابطال نبوت و عبادات، معاد و رستاخیز است». اما آنان در مرحلۀ نخست، عقیدۀ واقعی خود را ابراز نمیکنند؛ دعوتشان درجات و مراتبی دارد و حقیقت این مذهب، فقط در اختیار كسانی گذاشته میشود كه به آخرین درجه رسیده باشند. برخی از دانشمندان ـ مانند بغدادی ـ موفق به كشف اسرار و احوال آنان شدهاند؛ به عنوان مثال، در این مورد به كتابی از آنان به نام «السیاسة و الإبلاغ الأكید و الناموس الأكبر» مطلع شده و از مطالبش دریافته كه آنان منكر وجود خدا هستند و خود را در لباس تشیع جای دادهاند. حمادی یمانی نیز در كتاب «كشفالأسرار الباطنية» به تعریف ماهیت و چگونگی حال و وضع آنان پرداخته است و ابنندیم از كتاب «البلاغات السبعة» آنان مطلع شده و با مسایل شگفتانگیزی از قبیل مباح کردن محرمات و جعل مذاهب و پیروان آنها برخورد كرده است. آنان حتی امروز نیز همچون كتابهای مخفیشان، فعالیت پنهانی دارند. یكی از آنان میگوید: «ما كتابهایی داریم که كسی غیر از خودمان به آنها دسترسی پیدا نخواهد كرد و نمیتواند از حقایق آنها مطلع شود». (مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة في الإسلام: ص۶۷)؛ نیز بنگرید به: ابوحاتم رازی اسماعیلی، الزینة: ص۲۸۷ ضمن «کتاب الغلو والفرق الغالیة»؛ غزالی، فضائح الباطنیة: ص ۳۷ به بعد؛ الملل والنحل: ۱/۱۶۷ و ۱۹۱ ؛ البغدادی، الفرق بین الفرق: ص۲۹۴، ۶۲۱ ؛ ابن ندیم، الفهرست: ص ۲۶۷ و ۲۶۸؛ الملطی، التنبیه والرد: ص ۲۱۸؛ المقدسی، البدء والتاریخ: ۵/۱۲۴؛ الإسفراینی، التبصیر في الدین؛ ابنجوزی، تلبیس ابلیس: ص۹۹؛ احسان إلهي ظهیر، الإسماعیلیة. [۳۶۳] «زیدیه» پیروان زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب هستند (الملل و النحل: ۱/۱۵۴؛ مقدمة البحر الزخائر: ص ۴۰) که به علت انتساب به زید، به این نام خوانده میشوند (یحیی بن حمزة، الرسالة الوازعة: ص ۲۸؛ سمعانی، الأنساب: ۶/۳۴۰). هنگامی که در مورد ابوبكر و عمر از زید سئوال كردند او درباره آن دو بزرگوار اظهار خوشنودی و اعلان رضايت کرد. به اين دليل گروهی از امامیه از او جدا شدند و گروهی او را ترک گفتند كه به رافضه موسوم گشتند؛ افرادی دیگر از پیروان زید كه او را ترک نكرده بودند و در بیعت وی ماندند، به «زیدیه» موسوم گشتند. این اتفاق، در اواخر خلافت هشام بن عبدالملک، در سال ۱۲۱ یا ۱۲۲ هجری روی داده است (منهاج السنة: ۱/۲۱؛ الرسالة الوازعة: ص ۸۷ و ۸۸). زیدیه در عقایدشان با معتزله موافقند و فرقههای مختلفی دارند. برخی از آنان ـ جز در اسمـ انتسابی به زید ندارند و درحقیقت، رافضی هستند؛ زیرا معتقدند امت اسلام به دلیل سپردن امر خلافت به غیر علی گمراه و كافر شدند. گروه دیگرشان جارودیه ـ طرفداران ابیجارودـ هستند. برخی از آنان كه یاران حسن بن صالح بن حی فقیه هستند، بسیار به اهلسنت نزدیکاند. آنان معتقدند امامت به فرزندان علی ساختصاص دارد (ابنحزم میگوید: ثابت شده که حسن بن صالح قائل به امامت در میان همه قریشیها بود) و همه صحابه را دوست دارند؛ اما علی را بر همه آنان برتری میدهند؛ بنگرید به المقبلی، العلم الشامخ: ص ۳۱۹؛ الملل و النحل: ۱/۱۶۲؛ الرازی، المحصل: ص ۲۴۷؛ ابنحزم، الفصل: ۲/۲۶۶؛ ابن الوزیر، إعتدال الزیدیة الحقه فی مسألة الصحابة؛ الروض الباسم: ص ۴۹ و۵۰؛ المقبلی، العلم الشامخ: ص ۳۲۶؛ القفاری، فكرة التقریب: ص ۱۴۶ به بعد. [۳۶۴] مقالات الإسلامیین: ۱/۹۰. [۳۶۵] مروج الذهب: ۴/۹۹. [۳۶۶] المغنی: ۲/۱۷۶. [۳۶۷] الفصل: ۵/۳۸، ۴/۱۵۸. [۳۶۸] الحورالعین: ص ۱۶۶. [۳۶۹] تاریخ ابنخلدون: ۳/۱۷۲. [۳۷۰] «فَطَحیه» پیروان عبدالله بن جعفر بن محمد صادق هستند كه فرزند ارشد جعفر صادق بود و چون عبدالله سرش اَفطَح [= پهن] بود، پیروانش به فَطَحیه معروف شدند؛ چنانكه عدهای نیز به خاطر انتساب به عمار، «عماریه» خوانده میشدند. نوبختی میگوید: «بیشتر بزرگان و علما و فقهای شیعه به این فرقه گرایش یافتند؛ ولی عبدالله بعد از وفات پدرش، بیش از هفتاد روز زنده نماند؛ لذا از اعتقاد به امامت وی برگشتند و پشیمان شدند (بنگرید به: مسائل الإمامة: ص ۴۶؛ نوبختی، فرق الشیعة: ص ۷۷ و ۷۸؛ مقالات الإسلامیین: ۱/۱۰۲؛ الحور العین: ص ۱۶۳ و ۱۶۴). ابوحاتم رازی اسماعیلی میگوید: «این فرقه، منقرض شد و كسی وجود نداشت كه چنین چیزی را بگوید؛ و عبدالله پس از پدرش فقط هفتاد روز زنده بود و هیچ سخنی از خود به جای نگذاشت» (الزینة: ص۲۸۷)؛ شاید همین امر، دلیل انقراض آن فرقه باشد. در بخشهای بعدی خواهیم دید که روایات پیروان این مذهب به صورت مدون در كتابهای معتمد اثناعشریه باقی مانده است. [۳۷۱] الحور العین: ص ۱۶۴.