ضعف استدلال
از نشانههای ضعف عقیده، این است که فرقهای برای اثبات اصول فکری و عقیدتی خود، نیازمند مقدمهچینی و ترسیم ساختار فکری چند لایه باشد؛ و از سوی دیگر، هیچ دلیل آشکاری نیز بر اثبات آن عقیده وجود نداشته باشد و ناچار شود از باطن متون اصلی یا معانی ثانویه و استنباط آنها به باور مطلوب دست یابد.
از آنجا که شیعه هیچ دلیل صریحی برای اثبات باورهای خاص خود ـ همچون زیارت، شفاعت، علمغیب و امامت ـ از قرآن و سنت ندارد، برای اثبات این بدعتهای عقیدتی، ناچار است همواره برای پیروان خود مقدماتی بچیند؛ و این مقدمات، در واقع برداشتهای ثانویه از متونی است که موضوعشان اصلاً چیز دیگری است. منتقدِ کتاب دکتر قفاری در اعتراف غیرمستقیم به این ضعف میگوید: «میتوان گفت بسیاری از اشکالات و شبهاتی که از سوی قفاری مطرح شده است ناشی از جهل و نادانی وی به ساختار فکری و مجموعۀ منظم اعتقادی مذهب شیعه دوازده امامی است» [۲۷]. وی در جای دیگری از کتاب نیز در پاسخ به قفاری که از غلوِ رافضیان دربارۀ علی انتقاد کرده است، این مطلب را به صورتی دیگر مطرح میکند: «اشکالکننده [= قفاری] در این بخش از شبهۀ خویش، از پیشزمینهها و ذهنیتهای به ارث رسیده از روایات، آراء، تفسیرها و سخنانی که در حق اهلبیت†جفا وارده نمود و ... سهم برده است» [۲۸]. به عبارت دیگر، دکتر قفاری به خاطر عقیدۀ صحیحی که از قرآن و سنت و علمای اسلام آموخته است، گزافهگویی و افراطی را که رافضیان در مورد علیسبه کار میبرند نمیپذیرد؛ لذا ـ به گمان آقایان ـ او از پیشزمینههای لازم برای درک فضایل علی برخوردار نیست. بر اساسِ همین استدلال معیوب قزوینی، اگر کسی نه تنها ائمه اهلبیت†بلکه پیامبرجرا بنا به توصیه قرآن بشر بداند و ـ بر خلاف مسیحیان و شیعیانِ رافضی ـ عقاید مشرکانه و غلوآمیزی نسبت به آنان نداشته باشد، باید بداند که مشکل اساسی در خودِ اوست؛ زیرا پیشزمینۀ عقیدتیاش معیوب است و باید ابتدا در مدرسۀ روافض، درس غلو و افراط بیاموزد تا پس از اتمامِ دورۀ مغزشویی و خداپنداریِ اهلبیت، ساختار فکرش مطابق میل آقایان تنظیم گردد و پذیرش یاوهگوییهای حدیثسازانِ یهودینسب، برایش کاملا مطلوب و دلپذیر گردد.
متأسفانه این روش غیرعلمی و متعصبانه را در جایجای این کتاب میبینیم؛ به عنوان مثال، نویسنده در موضوع مهدویت میگوید: «و اما مسئله نیابت: این مسئله مرتبط به غیبت کبرای امام مهدی میگردد؛ البته بنا بر ادلهای که شیعه بدان ایمان داشته و همان ادله او را بدین اعتقاد ملزم میسازد؛ وگرنه ضرورتی ندارد که طرف مقابل نیز همین دلایل را پذیرفته و یا با آنها قانع گردد؛ چرا که مذهب شیعه ادله و دیدگاه خاص خود را دارد تا از آن طریق بتواند شریعت و سنت نبوی را تبیین و تفسیر کند». لطفاً یک بار دیگر جملۀ آخرِ او را بخوانید و از خود بپرسید این چه دلایلی است که شخص تا شیعه نشود نمیتواند آنها را درک کند؟ اگر چنین باشد، هرکس در بحث و گفتگو میتواند بگوید: «شما اول مسیحی بشو تا دلایل ما را درک کنی» یا «اول باید هندو شوی تا بفهمی چرا گاو مقدس است». این در حالی است که خداوند متعال در قرآن کریم دلایلی را مطرح میکند که برای هر انسانی با هر دین و فکر و موقعیتی، قابلفهم و پذیرفتنی است.
[۲۷] نقد کتاب اصول مذهب شیعه: ۱/ ۱۱۸، نسخه عربی. [۲۸] همان: ۱/۱۵۷.