نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

آیا همه شیعیان روایات تحریف را صحیح می‌دانند و به تواتر آنها معتقدند؟

آیا همه شیعیان روایات تحریف را صحیح می‌دانند و به تواتر آنها معتقدند؟

تا اینجا دیدیم که بیشتر علمای شیعه، از این پرتگاه تاریک سقوط کرده‌اند؛ همچنین تا حدودی مفاهیم و مضامین روایات کتاب‌های‌شان را توضیح دادیم که همگی بیانگر صورت‏ و حقیقت این افتراست. همچنین دیدیم که جاعلان حدیث در طول قرون متمادی با چه شیوه‏ای بر تعداد روایاتِ دروغین‌شان افزوده‏اند؛ حتی برخی از آنان ادعا می‏کنند که بعضی از این روایات متواتر و صحیح هستند و نیازی به بررسی سند و راوی ندارند. آیا تمام علمای دوازده‌امامی این حُکم را قبول دارند؟

شیخ مفید در کتاب «أوائل المقالات» می‏گوید: «همۀ امامیه اتفاق نظر دارند که سرکردگانِ گمراهی در بسیاری موارد، از تألیف قرآن خودداری می‌کردند و از موجبات تنزیل و سنت پیامبرجسرپیچی نمو‌ده‌اند؛ و گروه‌هایی مانند معتزله، خوارج، زیدیه، مُرجئه و اهل‌حدیث، بر خلاف امامیه اجماع کرده‌اند» [۱۰۱۰].

این سخن شیخ مفید، گواهی مهم و اعتراف صریحی است به اینکه سایر فرقه‌های اسلامی در کفری که دامنگیر شیعه شده است سقوط نکرده‏اند. این شهادت، مُشت محکمی است بر دهان رافضی‌هایی که تلاش می‏کردند با دسیسه‌ای مذبوحانه، این ننگ را به اهل‌سنت نسبت دهند. خوشبختانه موضع اهل‌سنت دربارۀ تحریف قرآن چنان روشن و صریح است که هیچ نیازی نیست برای این موضوع به سراغ شهادت شیخ مفید شیعه برویم. این نقل‌قول وی تنها بدین خاطر بود که انصاف و اعترافِ دشمن، مؤثرتر از انصاف طرف موافق است. به علاوه، برای ساکت کردن آن دروغگویان دلیل خوبی است.

بر اساس اعتراف شیخ مفید، علمای شیعه بر این کفر واضح اجماع دارند. او اشاره‌ای به مخالفان این عقیدۀ کفرآمیز نکرده است؛ ولی در مقابل، استادش ـ ابن‌بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق‌ـ در رساله «الإعتقادات» نسبت دادن عقیدۀ تحریف قرآن به شیعه را درست نمی‌داند [۱۰۱۱]. به تبعیت از او، شریف مرتضى [۱۰۱۲]و شیخ طوسی [۱۰۱۳]ـ که هر دو از شاگردان مفید هستند ـ و سپس طبرسی ـ صاحب تفسیر «مجمع البیان» ـ منکر چنین عقیده‏ای شده‏اند. سئوال اینجاست که چرا شیخ مفید اشاره‏ای به مخالفت استادش ـابن‌بابویه قمی‌ـ نمی‏کند؟ مشخص نیست که آیا خود را به نادانی زده یا اینکه مخالفت استادِ خود را حمل بر تقیه نموده است. ظاهراً شیخ مفید در کتاب «أوائل المقالات» به تناقض‏گویی روی آورده است؛ زیرا در جای دیگر می‏گوید: «عده‏ای از امامیه منکرِ تحریف قرآن شده‏اند» [۱۰۱۴]. نوری طبرسی نیز مانند شیخ مفید مدعی است که علمای شیعه بر عقیدۀ تحریف قرآن اجماع داشتند تا اینکه ابن‌بابویه با چنین عقیده‏ای مخالفت نشان داد؛ حتی در مورد وی می‌گوید: «ابن بابویه قمی اولین کسی بود که در میان شیعه این عقیده‏ی جدید را پدید آورد [۱۰۱۵].

نوری طبرسی می‏کوشد شیعه را چنان معرفی کند که گویی از بدو پیدایش، بر مذهب و دیدگاه او بوده‏اند؛ ولی حقیقت این است که شیعه در اوایل، فقط دربارۀ این موضوع که اولویت امامت برای اهل‌بیت است با اهل‌سنت اختلاف داشتند؛ سپس از بدعتی به بدعت دیگر کشیده شدند و چنان‌که می‏بینیم، کار به جایی کشید که در قرن سوم، بزرگان شیعه بر سر گزافه‌گویی دربارۀ تحریف قرآن با یکدیگر رقابت می‌کردند که نتیجه‌ای نداشت جز خواریِ خود و نفرت مسلمانان از آنها. ابن‌بابویه قمی که متوجه این قضیه شده بود، در صدد بر آمد آنان را به اصالت شیعی و فاصله گرفتن از این کفر و بدعت‌ها سوق دهد؛ اما وجود مقوله‌ای به نام «تقیه» تلاش‌های او را بی‏ثمر نمود و تنها سه نفر دیگر از بزرگان شیعه با پیروی از ابن‌بابویه، کفرِ تحریف قرآن را انکار کردند.

نوری طبرسی یادآور می‌شود که از قرن چهارم تا ششم هجری، بجز آن چهار نفری که ذکر شدند، نفر پنجمی یافت نمی‏شود که مخالف نظریۀ تحریف قرآن باشد. به تصریح وی: «جز آن چهار نفر، مخالفی صریح در این قضیه سراغ نداریم» [۱۰۱۶]. بنابراین پس از نفوذ این بلا به نهاد تشیع، جز آن چهار نفر که ذکر شدند، کسی یافت نمی‏شود که منکر تحریف قرآن باشد [۱۰۱۷]. پیش‌تر نیز اشاره کردیم که ابن‌حزم متذکر شده است همۀ شیعیان به این باطل [= تحریف قرآن] معتقدند، مگر سه نفر که شریف مرتضی از جمله آنهاست.

بزرگان شیعه بر این باورند که امامیه بر این کفر متفق نیستند. نویسنده «قوامع الفضول» می‌گوید: «از ظاهر روایت‌های کلینی، علی بن ابراهیم قمی و احمد بن ابی‌طالب طبرسی چنین برمی‏آید که معتقدند در قرآن افزایش و کاهش صورت گرفته است. در حقیقت، این سخن از اکثر اخباری‌ها نقل شده است؛ اما از شیخ صدوق و محقق [۱۰۱۸]و اکثر مجتهدان، انکار این مسئله نقل شده است؛ ولی ظاهر قول صدوق این است که مراد از روایاتی که قرآنِ جمع‏آوری‌شدۀ امیرالمؤمنین علی را حاوی اضافاتی می‌دانند، این است که آنها به منزلۀ احادیث قدسی هستند، نه قرآن» [۱۰۱۹].

نوری طبرسی ضمن اشاره به این اختلاف، دامنۀ اعتقاد به تحریف را گسترش می‌دهد و می‏گوید: «[علمای] شیعه دربارۀ این موضوع، نظرات مختلفی دارند؛ ولی مشهورترین آنها دو قول است: اول اینکه کسانی گفته‏اند در قرآن تغییر و نقص به وجود آمده است». وی آنگاه کسانی را که بر این عقیده هستند معرفی می‌کند و گفتارشان را در این مورد نقل می‌نماید. نکتۀ قابل توجه اینجاست که وی در این زمینه بسیار مبالغه می‌کند تا نشان دهد که همۀ بزرگان شیعه در این کفر با او هم‌ رأی هستند [۱۰۲۰]. او در این زمینه کتاب‌هایی را معرفی کرده است که وجود خارجی ندارند ـ مانند «التحریف» یا «التبدیل» ـ و ادعا می‌کند که صاحبان این کتاب‌ها به تحریف قرآن اعتقاد داشتند؛ شاید این کتاب‌ها [اگر وجود داشته باشند] در نقد و رد دیدگاه شیعه نسبت به تحریف معانی قرآن نوشته شده‌اند یا در نقد ادعای شیعه در تحریف الفاظ قرآن؛ از این‌رو به این اسامی نامگذاری شده‌اند.

طبرسی در ادامه می‏گوید: «قول دوم این است که در قرآن هیچ نقص و تحریفی صورت نگرفته است؛ بلکه تمام آنچه بر پیامبرجنازل گشته امروز بین دَفَّتین [= بین دو جلد] و میان مردم وجود دارد و صدوق در العقاید و شریف مرتضی و شیخ الطائفه [= شیخ طوسی] در التبیان بر این دیدگاه بوده‏اند؛ اما از متقدمین کسی را نمی‏یابیم که موافق آنان باشد، مگر افرادی که شیخ مفید به آنها اشاره می‏کند که ظاهراً منظورش صدوق و همفکران او هستند» [۱۰۲۱]. مراد طبرسی از متقدمین، اساتید و بزرگان امامیه رافضی هستند؛ اما علمای پیشین آنها در این مسئله تا بدین درجه پیش نرفته‌اند.

نوری طبرسی در ادامه می‏گوید: «سپس این عقیده [= انکار تحریف قرآن] بین علمای اصولیِ ما شایع شد و چنان شهرت پیدا کرد که محقق کاظمی در شرح الوافیه می‌گوید: "در مورد انکار تحریف قرآن اجماع ذکر شده است"» [۱۰۲۲]. او در ادامه می‏کوشد ادعای اجماع بر عدم تحریف قرآن را رد کند تا بتواند اکثر علمای شیعه را با اندیشۀ شومِ خود همراه سازد.

با توجه به آنچه گذشت، آیا می‏توان نتیجه گرفت اثنا‏عشریه بر این تفکر کفرآمیز متفق نیستند؟ یا اینکه آنان ـ چنان‌که اشعری اشاره نمود‌ـ دو رأی دارند؟ یا اینکه همگی بر قول به تحریف متفق هستند و رأی دوم [= انکار تحریف قرآن] از روی «تقیه» بیان شده است؟ در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.

[۱۰۱۰] أوائل المقالات: ص۱۳. [۱۰۱۱] الإعتقادات: ص۱۰۱ و ۱۰۲. [۱۰۱۲] التبیان: ۱/۳؛ مجمع البیان: ۱/۳۱. [۱۰۱۳] بنگرید به: التبیان: ۱/۳. [۱۰۱۴] او در جای دیگر می‏گوید: «عده‏ای از امامیه منکر عقیدۀ تحریف قرآن شده‏اند و می‏گویند که هیچ سوره، آیه و کلمه‏ای از قرآن حذف نشده است» (أوائل المقالات: ص۵۵). در بحث اجماع خواهیم دید که دیدگاه علمای شیعه در بسیاری موارد دستخوش تفرقه و اختلاف است. [۱۰۱۵] فصل الخطاب: برگۀ ۱۱۱ (نسخۀ خطی). [۱۰۱۶] فصل الخطاب: برگۀ ۱۵ (نسخۀ خطی)؛ نسخۀ چاپی: ص۳۴. [۱۰۱۷] شیخ احسان الهی ظهیر ضمن نقل این جریان، تحدی می‏کند که نفر پنجمی در میان شیعه پیدا نمی‏شود که با این چهار نفر هم‌عقیده باشد. در این موضوع، ذکر چند نکته لازم است: نخست: شیخ مفید می‌گوید: «گروهی از امامیه مخالف این کفر بوده‌اند» (أوائل المقالات: ص۵۵). آیا این اشاره‌ای است به مخالفت تنها آن سه نفر ـ زیرا طبرسی در قرن ششم و پس از مفید می‌زیست‌ـ یا منظورش تعدادی بیش از اینهاست؛ چرا که واژه جماعت به تعداد زیاد اشاره دارد؟ با وجود این، نوری طبرسی در این مورد با تردید می‌گوید: «در میان گذشتگان شخص معروفی نیست که موافق این باشد، مگر [شیخ] مفید که دربارۀ جماعتی از امامیه سخن گفته و ظاهراً منظورش صدوق و پیروان اوست» (فصل الخطاب: ص۳۳)؛ دوم: در اوایل تشکیل اندیشۀ شیعی، همه مخالف عقیدۀ تحریف بودند؛ ولی گروهی این اندیشه را از کفار برگرفتند و به داخل تشکیلات شیعه نفوذ کردند. پس گفتۀ نوری طبرسی مبنی بر اینکه در میان علمای قدیمیِ شیعه، شخص معروفی نیست که با آنها هم‌نظر باشد، ظاهراً دروغ است؛ سوم: اشعری انکار تحریف قرآن را به گروهی از شیعه نسب داده است و این اشاره‌ای است به اینکه منکران تحریف، تنها همین سه نفر نبوده‏اند (بنگرید به: مقالات الإسلامیین: ۱/ ۱۱۹ و ۱۲۰؛ الشيعة و السنة: ص۱۲۴). [۱۰۱۸] لقب «محقق» به على محمد بن محمد بن حسن طوسی و على جعفر بن حسن ابن یحیى متوفاى سال ۶۷۶ اطلاق می‏شود. آقابزرگ تهرانی، الأنوار الساطعة: ص۱۴۶. [۱۰۱۹] قوامع الفصول: ص۲۹۸. [۱۰۲۰] بنگرید به: فصل الخطاب: ۳۰ و ۳۱. [۱۰۲۱] همان: ص۳۳. [۱۰۲۲] همان: ص۳۸.