نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

عدم پایبندی به روشی ثابت در پاسخگویی به شبهات

عدم پایبندی به روشی ثابت در پاسخگویی به شبهات

نویسنده مدعی است با اتخاذ رویکردی ثابت و علمی، کتاب دکتر قفاری را نقد کرده است؛ از جمله اینکه می‌گوید: «در این روش، به شکلی گسترده، به روایات صحیح اعتماد کرده‌ایم ـ البته بر اساس تصحیح سندی که از سوی علمای اهل‌سنت صورت گرفته است ـ و از روایات ضعیف دوری جسته‌ایم» [۲۳]. وی در آغاز کتاب، دست‌به‌دامنِ روایت‌های ضعیف می‌شود یا در روایت‌های صحیح دست می‌برد؛ مثلاً دربارۀ دلایل پیروی شیعه از اهل‌بیتدلایلی را از احادیث اهل‌سنت ذکر می‌کند؛ از جمله اینکه حدیثی را به نقل از امام مسلم می‌آورد که اهل‌سنت آن‌را حدیث صحیح می‌دانند. با نگاهی ساده، متوجه می‌شوید که این حدیث، تنها به تمسک به کتاب الله فرمان داده است نه پیروی از اهل‌بیت؛ همچنین به رفتار نیک با اهل‌بیت سفارش کرده است. وی در شگردی فریبکارانه و دور از موازینِ علمی، برای آنکه حقیقتِ موضوع برای خواننده آشکار نشود، بخش مهم حدیث ـ یعنی تمسک به قرآن‌ـ را به صورت نقطه‌چین آورده و عملاً آن‌را حذف کرده است و پس از آن، موضوعِ اهل‌بیت را آورده است تا خواننده از این موضوع غافل بماند؛ همچنین بخش پایانیِ حدیث که باز هم صلاح نمی‌بیند خواننده از آن مطلع شود قیچی کرده است [۲۴]. این حدیث، در کتاب قزوینی به شکل زیر آمده است:

«وَأَنَا تَارِكٌ فِیكُمْ ثَقَلَینِ، أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ ... ثُمَّ قَالَ وَأَهْلُ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی».

اکنون به اصل حدیث توجه بفرمایید:

«وَأَنَا تَارِكٌ فِیكُمْ ثَقَلَینِ، أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِیهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ وَأَهْلُ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی فَقَالَ لَهُ حُصَینٌ وَمَنْ أَهْلُ بَیتِهِ یا زَیدُ أَلَیسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ قَالَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ وَلَكِنْ أَهْلُ بَیتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ قَالَ وَمَنْ هُمْ قَالَ هُمْ آلُ عَلِی وَآلُ عَقِیلٍ وَآلُ جَعْفَرٍ وَآلُ عَبَّاسٍ قَالَ كُلُّ هَؤُلَاءِ حُرِمَ الصَّدَقَةَ قَالَ: نَعَمْ».

مشاهده می‌کنید که در بخش پایانیِ حدیث، حصین از راوی اصلی ـ زید بن اَرقَمسـ می‌پرسد: «آیا زنان پیامبر از اهل‌بیتش نیستند؟» زید پاسخ می‌دهد: «آری، آنها از اهل‌بیت ایشان هستند» و سپس توضیح می‌دهد که آل‌علی، آل‌جعفر و آل‌عباس همگی از اهل‌بیت به شمار می‌روند؛ اما منتقدِ منصف (!) این بخش را حذف کرده است؛ زیرا از نظر حضرات، شیعیان فقط آل‌علی هستند و آن هم تعداد محدودی از آنان را اهل‌بیت به شمار می‌آورند و از رعایت حقوقِ دیگر اهل‌بیت، که رسول اللهجبه آن سفارش فرموده است، امتناع و بلکه با آنان دشمنی می‌کنند.

تا اینجا، کار جناب استاد و دوستانش فقط تحریف و قیچی کردن بود که اگر با خوشبینی به آن نگاه کنیم، می‌گوییم برای آنکه بحث به درازا نکشد، فقط بخش موردنظر را آورده است؛ اما خیانتی که در نقل برخی روایات مرتکب شده‌اند، دیگر جای هیچ دفاعی باقی نمی‌گذارد. برای مثال، وی دلیل دوم بر حقانیتِ اهل‌بیت را روایتی می‌داند که تِرمِذی از ابوسعید خِدری و زید بن ارقم روایت کرده است و لفظ حدیث را این‌گونه می‌آورد:

«إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیتِی، وَلَنْ یتَفَرَّقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَیفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا»؛

سپس در ادامه توضیح می‌دهد که شیخ آلبانی در «صحیح الجامع» این حدیث را صحیح دانسته است. این در حالی است که در سنن ترمذی، صحیح الجامع شیخ آلبانی و کتاب‌هایی که این روایت نقل شده است، همگی لفظِ «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِه»[= اگر به آن تمسک بجویید] را آورده‌اند؛ یعنی لفظ حدیث، دستور به تمسک به قرآن می‌دهد؛ اما نویسنده با تحریف روایت، آن‌را به «تمسکم بهما» [۲۵]تغیر داده است تا اهل‌بیت را نیز در این روایت بگنجاند؛ حال آنکه در احادیث صحیح، تنها نسبت به محبتِ اهل‌بیت سفارش شده است و دستوری مبنی بر پایبندی به آن وجود ندارد و روایاتی که تمسک را شامل اهل‌بیت می‌کنند، همگی از نظر سند ضعیف‌اند. توجه شما را به مثال‌های دیگری جلب می‌کنم که نشانگرِ عدم پایبندی جناب استاد به روش مورد ادعایش می‌باشد.

قزوینی برای این رفتار علمای شیعه که روایات صحابه را رها کرده‌اند و صرفاً به روایات اهل‌بیت اعتماد می‌کنند، «حدیث سفینه» را می‌آورد. این حدیث را حاکم در «المستدرک» روایت کرده است و در سند آن «احمد بن عبدالجبار عطاردی» وجود دارد که ضعیف‌الحدیث است؛ راوی دیگر این حدیث «مفضل بن صالح اسدی» است که متروک‌الحدیث می‌باشد. البته این روایت، سندهای دیگری نیز دارد که طبرانی در «معجم الکبیر و معجم الاوسط» و ابونعیم در «حلیة الاولیاء» و دیگر محدثین روایت کرده‌اند و سندهای آنها هم خالی از افراد شدید‌الضعف و متروک نیست و هیچ ‌کدام حتی به درجۀ حسن هم نمی‌رسند چه برسد به صحیح. در علم حدیث این یک امر بدیهی است که روایاتی که سندشان چنین ضعف‌های شدیدی دارند، هرچند هم بسیار باشند، یکدیگر را تقویت نمی‌کنند و بیانگر صحت حدیث نیستند.

مشاهده می‌کنید که دست دکتر قزوینی و همکارانش برای دلیل آوردن چقدر تنگ است که مجبورند به چنین احادیثی توسل جسته و بگویند: «ما از سندهای معتبر اهل‌سنت دلیل خواهیم آورد». مطمئن باشید اگر حدیث صحیح‌تری سراغ داشتند، دست‌به‌دامان سندهای مشکل‌دار و ضعیف نمی‌شدند.

[۲۳] نقد کتاب اصول مذهب شیعه: ۱/۴۷، نسخه عربی. [۲۴] همان: ۱/۵۷. [۲۵] برای اطمینان از اینکه این دخل و تصرف، ناشی از اشتباه تایپی نبوده باشد، هر دو نسخۀ عربی و فارسی جوابیۀ قزوینی را بررسی کردیم که در هر دو، «بهما» به جای «به» آمده است.